۵ پاسخ

سفرتون چندروزه بود

يعني شما ميگي پسرم قدش كوتاهه؟
پسر شما نه ماهگي ٧١ بود يا هشت ماهگي؟

هنوز نه ماهگي نبردم فردا وقت چكاپ داره ولي ٨ ماهگي ٦٨ بود

ای جانم ی سوال بپرسم ناراحت نمیشین

خیلی گرمه که الان کیش🥺

سوال های مرتبط

مامان کیارش مامان کیارش ۱۴ ماهگی
باورتون نمیشه...
هرچقدر خودمون بیشتر حستسیت نشون می دیم در بززگ کردن بچه ها جواب عکس می بینیم.
عینا می بینم یه دختر فامیل ما دوماه بعد من زایمان کرد هرچی خودمون تو این گروه راجبش نگرانی داریم اون نداره...
دیشب یه جا دعوت بودیم باهم از غذا سفره داد به پسر 6 ماهش،خودشم قلیون میکشه همش بچه رو پاهاش هی دود رو سر بچه،یک بار صورتش نشست و دستاش پاک نکرد تا زمانی که اونجا بود،دست هرکسی هم میدادش،یکی تو دهنش بوس میکرد یکی رو چشماشو..حتی یه صحنه دیدم تو دست یکی بود بچه داشت انگشت شصت اون نفر میخورد🥴
ها اینم بگم یه ساک هم حتی همراهش نبود برای بچش...
حالا من بگو انگار رفته بودم مسافرت حتی ملحفه برداشتم پهن کردم روی زمین بعد بچه گذاشتم روش،دست هیچکسی نمیدادم،مرتب دستاش پاک کردم،براش رفتم فرنی تازه همونحا درست کردم اونم تو ظروف خودش که از خونه برده بودم.آب جوشیده و اینا همه همرام بود.لباساش همونجا چون چند نفر در حد چند دقیقه ای بغلش کردن عوض کردم.
اما تفاوت بارزی که دیدم این من بودم کلی داروی ضد حساسیت ،پسرمم هی سرفه میکرد و آبریزش بینی و بسیار لاغر.
ولی بچه اون وسط اون همه دود اصلا حساسیت گفت نداره خیلی تپل و شادتر بود.

نمی دونم ولی آقامم اونحا بود گفت تو خودت کشتی برای این بچه اما بازم اینجوری اونوقت اون خانواده چ‌راحت بودن تو دعوتی و چقدرم ماشاالله بچشون سالم بود.( اینم بگم شاید این دومی یا سومی مهمونی من رفتم ولی از اون دختره پرسیدم گفت هر روز مهمونی می‌ره گفت شبا تا ساعت ۳ بامداد دورهمی دارن با زن های همسایش،گفتم بچه ات چی گفت اونم همونجا باهامه😐)
مامان فاطمه ضحی مامان فاطمه ضحی ۱۰ ماهگی
از اول اقدام به بارداریم سر نمازم که از خدا یه بچه سالم و صالح میخاستم در کنارش میگفتم خدایا برا من فرقی نمیکنه که بهم پسر بدی یا دختر فقط سالم باشه قدر دان باشه
یوقتایی آهنگ پسرم رو میذاشتم و باهاش حس میگرفتم شکمم رو ناز میکردم
یوقتایی هم آهنگ دخترم رو گوش میدادم با بچم حرف میزدم کلا برام فرق نمی‌کرد تا اینکه بخاطر طول سرویکس زودتر از سونو آنومالی دکتر بخاطر دردام یه سونو نوشت نمیدونم اون روز چرا همش لا خودم میگفتم الان که برم داخل میپرسم بچم چیه حتمن حتمن میگه پسر با کلی ذوق رفتم و کلی هیجان و آستری خدایا بچم چیه جنسیتش
من دوم نشد بپرسم چون دکتره مرد بودطول سرویکس هم عالی بود
بودن که اومدم دیدم نوشته بچه دختر
نمیدونم واقعا نمیدونم چرا اون لحظه قلبم تن تن زد دلم لرزید یهو یه حس نه خوش بهم دی
دست داد اصن اون آدم من نبودم منی که تو اقدام هم بودم همیشه میگفتم فرقی ندارع و همیشه با شوهرم بحث میکردم میگفتم بچه دختره چون ضربان قلبش بالاس اونم میگفت شاید پسر باشه
دقیقن وقتی جواب رو برا شوهرم خوندم بازم گفت شاید پسر باشه تو چه میدونی این حرفش باعث شد بدتر حالم بد شد بعدش اومدم خونه تا ۱۸ هفته صبر کردم تا مطمعن بشیم که اشتباهی نشده تو ۱۹ هفته و ۲ روز رفتم و دکتره گفت بچه دخترع هیچ خنده ای به صورتم نیومد نمیدونم شاید تاثیر حرف شوهرمم بود مدتی گذشت تا اینکه دیدم که دوباره حس شادی در من زنده شد و ازون بع بعد بود که قصه ما آغاز شد هر روز بیشتر عاشقش میشدم خدارو شکر میکنم برای هر ثانیه که کنارمه برا هر یکدونه نفسی که میکشه خدایا شکرت 🥺🥺🤲🤲🥰🥰❤️❤️