۱۹ پاسخ

خدااااا اخه ی بچه چقددد میتونه کیوت باشهههههههه😘😍

اوخی چ نازه عزیزم خداحفظش کنه

دخترم پدرمو دراورده انقد بهونه جور وا جور میگیره ک میگم بشینم و بزنم تو سر خودم😂

ماشالله😘

بانمک😍

راستی هشداردهدن شنبه ویکشنبه نرین بیرون

بچه من خیلی لاغروضعیفه اصلابه ۳ساله هانمیخوره

بچه من فقط میگه بابا مامان بشین بریم وصدای گربه سگ خروس الاغ اسب جوجه کلاغ گاو زنبور ایناروبلدوهرچی باهاش کارمیکنم ومیگم اینوبگواونو نمیگه یاخودشومیزنه اون راه یامیزاره میره نمیدونم چکارش کنم میخادحرف بزنه انقدر اِ اِ میکنه اعصابمون وخوردمیکنه وچ بزرگان کوچیکامسخرش میکنن منم اعصابم خوردشده ازوقتی رفتیم تواون خونه قبلیمون همه چی بهم خورد سید میگه ترسیده همزادداره وتواون جن داشته بچه دعاداره منم پول ندارم ک واسش سرکتاب بازکنم

ماشاالله
شبیه مژگان داخل بچه مهندسه

الهی بگردم ماشالله هزار ماشالله چقد نازه😍خدا حفظش کنه براتون

ماشالله پسر ناز
جدی تی وی تاثیر داشته

سلاممم میشه بگین شما چیکار کردین بچتون حرف زد

امروز از شدت گرما نزدیک بود بالا بیارم

ای جانم❤قوربون اون فیس قشنگت😍😘

ماشالا چقدر خوشگله

دختر منم از وقتی تلویزیون خراب شد قشنگ ب حرف افتاده الان کلمه هارو همه رو میگه و دوکلمه ای برام بخر زنگ بزن بدو بریم اینارو میگه

ای جانن با عینکش چ بامزه شده کوجولوی خوجملللل

وایدخدا چ ناز خداحفظش کنه

صد رحمت به الودگی
گرما واقعااااا ازار دهندست
من باردارم هستم وااااای یعنی ۵ دیقه میرم بییرون انگار لباسامو شستم

در عوضش شما هوا خنک و بارونی شده از دیشب.بلخره کولر خاموش شد
گندمم همینطور.زورگو شده.بدغذا هم ک همیشه بود

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۳ سالگی
مامان خاطره مامان خاطره ۳ سالگی
سلام مامانا کسی بیداره
دخترم تقریبا دیگه ۳سالش میشه خودم ک مشغول کار خونه ام اصلا وقت نمیکنم باهاش همبازی بشم بعصی وقتا هم ک میشینم باهاش میگه نقاشی بکش همینکه شروع میکنم چون خودش بلد نیست زود عصبی میشه دفتر خط خطی میکنه گفتم بزارم مهد ولی یه چیز خیلی نگرانم کرده
دخترم خیلی میترسه از کوچیکترین صدا ،حرف،یا کلمه ای ک معنیشو نمی‌فهمه مثلا درباره وام حرف میزدیم بدو بدو اومد بغلم گفتم چته گفت از وام میترسم ،از کارتون هایی ک توش ماشین سنگین ،تراکتور ماشین حمل زباله داره ،میترسه میگه بزن یه فیلم دیگه ،رفته پارک خواهر زاده ام گفته اونطرف دارن خونه میسازن با اینکه برا پارک غش میکرد الان میگه بریم ولی اونجا فقط بغل باباش می‌چسبه میگه خونه میسازن میترسم ،و خیلی چیزای دیگه
،الان نمیدونم چکار کنم
مهد از خونه امون نیم ساعت فاصله داره با موتور بخوایم ببریم ،میگم یوقت مشکلی پیش بیاد بترسه یا منوبخواد همون موقعه نمیتونم بهش برسم ،
یه جورایی خودمم افسردگی دارم همه اش فکر میکنم ببرمش دور ازجون طوریش نشه ،
بچه ها رو دوست داره میرفتیم پارک دوست داشت باهاشون بازی کنه
الان موندم چکارکنم
مامان آرین مامان آرین ۲ سالگی
خانوما من آرین بردم گفتار درمانی جلسه اولش بود کلا تایم کلاس ۳۵دقیقه بود که ده دقیقه اول همش سوال پرسید از من از نوع کلامش غذا خوردنش رفتاراش همرو گفتم آرین هم رفتیم تو اول ترسید بعد گفت نه من دکتر نیستم دوست مامانم نشست هی به من میگفت مامان بسه بریم دکتر گفت حرف میزنه که 😒گفتم حرف میزنه فقط جمله نمیگه.. بعد ماشین و موتور اورد گفت آرین این مال کیه مال من میخواست ببینه من میگه آرین هم هی تلاش میکرد ازش بگیره هی میگفت بگو مال کیه اینم فقط حواسش به موتور بود گفت بشین روی صندلی بدم رفت نشست باز نداد آرین دیگه کلافه شده بود هی میگفت ما کیه موتور مال من من.... بعد گفت دستمو ناز کن تا بدم آرین ناز کرد آخر نداد بچه کلافه شد شروع کرد به گریه و جیغ... گفت همیشه اینجوری بی قراره گفتم نه خب شما حالت لج بازی می کنید کلافه میشه گفت نه می میخوام دستور پذیری داشته باشه از اول که نمیشه به حرفش گوش کنم دیگه نمیشینه گوش کنه چی میگم😏 ... گفت درکل پسرت همه چیش خوبه فقط باید رو دستور پذیریشکار کنیم و جمله بندی یادش بدیم..
گفت باز چهارشنبه بیارش ولی من میخوام همون هفته ای یبار ببرم