اون تایم که بود بچه هامون نی نی بودن جرات نداشتیم تاپیک بزنیم یکی میگفت من به بچم آب میدم یکی می‌گفت آب نه من نمیدم یکی سوپ میداد یکی حریره جنگی بود وای چقدر من دعوا کردم توی همون تایم حالا نمیگم کار من درست بود ها یا اونا اما الان که نگاه میکنم همه بچه هامون یک شکلن یه وزن نهایت یک کیلو اینور اونور همشون باهم تب میکنن اسهال میشن واقعا چرا فکر میکردیم جلو باید بزنیم از هم بعد به من یکی صد بار گفتن تو مادر بدی چقدر دلم شکست حالا بگو مثلا چرا بد بودم 😂😂😂 مثلا توی سوپش پیاز میریختم یا گوجه وووو این داستان ها خنده دار یا چه میدونم دعوا بود که آب نخوره بچه یا طرفداری از کار های خودمون ولی جدی میگم کم کم بیخیال شدم می‌دونی راه خودمو میرم دلم نمیخواد تقلید کنم از کسی مثلا اگر کار خوب باشه چرا حتی عمل هم میکنم بهش مثلا الان دیدم یه خانمی دال عدس پخت برای بچش سریع پاشدم پختم پسرم نخورده بود خیلی وقت یک ماهی میشه

۵ پاسخ

الانم سر اینکه تو این سن از پوشک بگیرن یا نه دعواس

آره چقد دعوا میشد 🤣🤣🤣

بعضیا میومدن ُپز غذای لاکچری بچشونو میدادن
یه خانومه اومده بود می‌گفت بعنوان یه مادر که توی خونش حبوبات پیدا نمیشه
همییییییشه گوشت لا پلو غذامونه
دقیقا مث ندید بدیدا
انگار اونا گوشت میخوردن بقیه نمیدیدن بخورن

واای دقیقا گل گفتی😅😂

چقد خندیدم 😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان مغزِ گردو👧🏻 مامان مغزِ گردو👧🏻 ۱۵ ماهگی
قشنگ ها قطعا کسی بچه شو اذیت نمیکنه سیستم سرمایشی و‌برق خونمون‌دچار مشکل بود و‌ما دخترمونو جای خنک بردیم(کافه) من با شوخی تاپیک میزارم و بعد اروم پاسخ میدم دلیل نمیشه هرچیزی بگیم، پدرو مادر مخصوصا مادرها خیلی زحمت کشن من هرروز بیشتر درکتون میکنم حالا که مادرم.
خودتون که مادرین قطعا صبح تا شب تلاش میکنید خسته میشید هزاران اکتیویتی داخل و بیرون خونه داریم باهم حداقل خوب باشیم هرچیزی نگیم یا فکر کنیم بعد حرف بزنیم شرایطو بسنجیم همه خوبا که ازین اپ دارن میرن یا رفتن یا تاپیک نمیزارن منم کم کم پاک میکنم چندتا خاطره میزارم بمونه❤️مگه مال مامانا و‌بچه ها و اطلاعات گرفتن و‌ذوق کردن برای دیدن بچه هامون نبود؟
مثلا من بیام بگم چرا به بچت فقط سوپ میدی چرا تولد گرفتی گوش خراشه موزیک این چیه تنش کردی ؟چرا انقدر تک بعدی هستی من کار میکنم وای خانه داری وای شکمت ترک داره بخدا همه رو دیدم و نظاره گر بودم!
من به کامنت تو تاپیک قبلم کاری ندارم ولی چرا اجازه میدیم هرچیزی بگیم که تهش اینجا رو بگن همه خاله زنکن همه فلانن و همه به جون هم بیفتن اگه تروما اگه مشکل روحی هست نذاریم به بچه هامون برسه تراپیست نمیریم با رفیقمون دردودل کنیم ورزش کنیم راه بریم تو خونه اصن ورزش کنیم کمی بنویسم پادکست گوش کنیم رها باشیم بالاخره دنیا هنوز تموم نشده بچه چند ماهه میشه چندساله و بعدم میشه اندازه ما
کی میدونه مثلا من چقدر از همسرم‌دورم چجوری مثلا کار میکنم یا چجوری مسائل مالیمو رفع میکنم و فقط بُعد مادرانمو کمی خیلی کم اینجا میزارم چون رفیقیم میام حرف بزنیم
شب بخیر با دخترم که بوی گل میده☺️🎈🩷🌸
مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱۲ ماهگی
مامانا میشه بهم مشاوره بدید
ما یکی از خانواده های نزدیک همسرم دوتا بچه دارند یکی دختر و یکی پسر که هفت و سه و نیم ساله هستن. تقریبا هفته ای یکبار همدیگه رو میبینیم. بعد بچه های در برخورد با محمد مهدی یه جور خاص تر از بقیه بچه ها رفتار میکنند مثلا همش میان توی صورتش که من میترسم ناقل باشند و مریض بشه یا میان در فاصله کم مثلا برای اینکه خوشحالش کنند صداهای بلند در میارن و همهمه میکنند. یا حتی گاهی انگشت میکنند توی دهنش🤦 چون محمد مهدی به خاطر دندونش انگشت خودشو دائم توی دهنش میکنه اینا هم فکر میکنند این کار درسته!
من خیلی عصبی میشم اما نمیخوام چیزی بگم که خانواده ها ناراحت بشند و متاسفانه بچه ها هم به تذکر اصلا گوش نمیدن نمیدونم چکار کنم
باورتون نمیشه وقتی میخوایم بریم مهمونی که اونا هستن اعصابم بهم میریزه و استرس میگیرم 🥲 میترسم دست خودم نباشه و یهو حرفی بزنم که دلخوری پیش بیاد.
همسرم میگه چرا نگرانی بچه باید با بچه معاشرت کنه ولی از نظر من این دوتا بچه خیلی خاص تر رفتار میکنن! بعد جالبه یه خواهر جدیدا بهشون اضافه شده که زیاد سمت اون نمیرن ولی ول کن محمد مهدی نیستن