انقدر اعصابم خورده
خواهرشوهرم اومده به من میگه نه تو باید فلان لباس تن بچت کنی باید فلان ساعت تا فلان ساعت بهش شیر بدی چرا بغلش میکنی داره به من بچه داری یاد میده
میگه تو بلد نیستی چرا بچه اوردی مگه واجب بود خب بچه با بچه فرق داره معنی نمیشه بچه ی تو دو ساعت میخوابید فقط ترمال بوده بچه من ک زیاد میخوابه آنرمال که

چ رو مخه ی بار جوابشو بده ک دیگه چیزی نگه
خداروشکر ک خواهرشوهر ندارم و خانواده شوهرم دخالت نمیکنن

اهمیت نده گلم اون ک قرار نیس همیشه باهات باشه چند روزه میگذره کل عمر بچه ت کنارته شما بزرگواری کنید

من‌نمیدونم ملت چشونه هی دخالت دخالت

همچین میزدی تو دهنش ک از این گ... و... ها.... نخوره

اصلا اهمیت نده هرچی گف بگو تو راست میگی

انقباض یعنی چی؟

وای که روزای اول چقدر عیب و ایراد میزاشتن روی بچم.. هنوزم گاهی زر میزنن.. ولی من جواب میدم.. گفتم بهشون سره بچم با هیچکس شوخی ندارم😒

جای اینکه آرامش بده اینجوری میگه به دل نگیر واهمیت نده ولی آروم جوابشو بده که بدونه نباید راحت نظر بده

خانما شکم درد در ماه من حطرناکه

میدونم سخته ولی سعی کن از این گوش بشنوی و از اون یکی بدی بیرون. موقعی هم که این حرفا رو میزنه با یه لبخند ملیح حرف تو حرف بیار و بحث رو عوض کن.
بگو هیچ کسی دلسوز تر از خود مادر برای بچه اش نیست.
بگو هیچ کسی از اول با علم بچه داری بدنیا نیومده که، اونا هم یاد گرفتن. بعدشم خیلیا که هیچ حالیشون نبوده تونستن من چرا نتونم؟؟

وای مثله خواهر شوهر من راه می‌ره میگه دختر لوس میگه جیغ جیغ و میگه دختر چهار سالشه بایده مثله یه زن بزرگ رفتار کنه

برین بهش چ پررو بگو بچه ی منه خودم میدونم کی شیر بدم و چی بپوشونم بگو اگه خدا میدونست از پسش برنمیام بهم بچه نمیداد شما دایه ی مهربان تراز مادرنشو من صلاح بچمو بهترمیدونم و قطعا دل سوزتراز توام