۸ پاسخ

ای جانم
اره واقعا چققققد زود میگذره...

من چند روز قبل زایمانم بستری شدم
یه خانم طبیعی دوتا پسر بدنیا اورده بود من همراه نداشتم با یکی از ماماهای بخش دوست شده بودم دیدم بچه هارو بغل کرده اورده اتاق من روحیه ام عوض بشه من از ترسم نتونستم بغلشون بگیرم گفتم تورو قران ببر من میترسم خندید کفت پس چطوری میخای پسر خودتو نگه داری گفتم تا ۴۰ ام مامانم نگهداری میکنه بعدش خودم
الان یادم میفته خندم میگیره از روز ۷ ام خودمو پسرم تنها موندیم تو خونه خودمون همه کاراشو تنهایی انجام دادم از دو هفتگیش خودم تنهایی بردم حموم
واقعا خیلی زود میگذره و کارایی که برام پر از ترس و دلهره بود خیلی راحت برای پسرم انجام میدم به لطف خدا مثل دست گل بزرگش میکنم

منم پسرم ۷ خرداد ب دنیا اومد 😍

من همش فکر میکنم این روزا چقد زود میگذره و من چقد دلتنگ میشم واسه خنده هاش واسه شیر خوردنش واسه تک تک لحظات❤

خدا حفظش کنه براتون عزیزم

انشالله همه مراحل برای همه اسون و به خیر خوشی بگذره

ای جان عزیززززم،من هنوز با شستن پی پیش مشکل دارم،حموم هم که برام واقعا رویاس،ینی منم میتونم؟!🥲

الهی عزیزم
ان شاءالله همیشه لبت خندون باشه
الهی آمین

سوال های مرتبط