دیگه خسته شدم با این بچه
کفر نمیگم خداروشکر میکنم ولی بعضی روزا واقعا میخوام سر به بیابون بذارم
آخه مگه میشه یه بچه با کوچکترین چیز انقد گریه کنه که کبود شه
دو دقیقه شیرش دیر بشه کبود میشه، خوابش میاد کبود میشه
از خواب بیدار میشه گریه میکنه، میخواد راه ببریمش گریه میکنه
بخدا دیگه خسته شدم
بعد چند وقت امروز رفتیم بیرون گفتیم بچه یکم بیرون رو ببینه انقد گریه کرد فرار کردیم ازونجا
تو راه گریه کردم میگم آخه این چه بچه ای، ۹ ماخ بارداری عذاب کشیدم گفتم زایمان میکنم خدا یه بچه سالم بهم میده جواب زحمتم رو میگیرم
با رفتار این بچه همه چی از دماغم دراومده
حالا خونه مادرشوهرم میمونم، اون خیلی کمک میکنه
بخدا کمردرد و شکم درد ۱۰ روزه داره منو میکشه ولی روم نمیشه بگم یه بعدظهر بچه رو نگه دارن من برم دکتر
خودمم تو خونه حبس شدم، نه میتونم جایی برم نه چیزی

حال اینروزای هممون همینه عزیزم
منم دیروز کلی گریه کردم گاهی خیلی خسته میشم

خوب همه نوزاد و بچه ها اینجورین این طبیعی عزیزم صبور باش ...
همه مادرا این روزهارو دارن تحمل می‌کنند..
آن شالله تن بچه ها سالم باشه

عزیزم نگران نباش همه بچه ها همینن من پسر تا ۳ ماهگیش کامل بشه شبام نمیخابید تازگیا یکم خابش درست شد اونم زود زود بیدار میشه خیلی زود میگذرا

ببین عزیزم میدونم واقعا شرایط خیلی سختیه باید دلیل گریه هاشو بیینی جیه بچه الکی گریه نمیکنه پسرمن رفلاکس پنهان داشت خیلییی گریه میکرد
دارو هاشو که مرتب دادم هم گریه هاش قطع شد هم ایتکه رفلاکسش خوب شد

بخاطر رفلاکس و کولیک یکم تحمل کن

الهی خودشم ببین یه جاش ناراحته حتما بی قراره🥹خوب میشه معمولا ۳ ماهگی رد کنن خوب میشن

عزیزم پسر منم همین بود از اول هنوزم همینه😑همین امروز رفتیم بیرون بخدا زهرمار شد بهمون انقدر الکی لج کرد گریه کرد پاشدیم اومدیم خونه من ک دیگه دیوانه شدم بعضی بچه ها خیلی ارومن میبینم بیرون با خانواده هاشون صدای بچه درنمیاد

منم همینم
با این تفاوت که بچم مقایسه میشه میگن فلانی بچش ساکته با چی برا تو همش گریه اس و این بیشتر ناراحتم‌میکنه
با این حال میگذره عزیزم تحمل کن

مامانا صورت پسرم هی اینور اونورش اینحوری قرمز میشه دارم دیونه میشم این یکی خوب میشه یکی دیگ میاد چیکار کنم

عزیزم منم‌مثل شما حاملگی سختی داشتم دختر منم‌ رفلاکس و کولیک داشت همینجوری بود تازه من بعد زایمان دخترم دوبار در فواصل مختلف بیمارستان بستری شد اینقد بهم سخت گذشت که با جای عملی که هنوز خوب نشده بود و دردی که داشتم تو بیمارستان بودم واسه بچم . برای همه ی ما سخت میگذره تن بچه هامون سالم باشه آن شالله دخترت هم سالم و سلامت باشه

منم همینم عصبی نباش

نمیگم همه مادرا همین شرابط رو دارن
چون واقعااا بعضی نوزادا خیییلی ارومن
اونا مادراشون اصلا شمارو درک نمیکنن
من دختر اولم بشدت کولیک و گریه و بیقراری داشت
یادمه دوماهه بود ی روز من زدم زیر گریه . دیگه تحمل نداشتم واقعا خیلی سخت بود هیچ کسی درکم نمیکرد
این پسرم ک دنیا اومد من منتظر همون شرایط بودم ولی خبری نبود پسرم اروم تره اون گریه های وحشتناک بیقراری هارو نداره کمتره
در درجه اول ببر دکتر اگه معاینه کردن و میگن چیزیش نیست و این داروهای متداول کولیکی رو داری میدی و اثری نداره
دیگه پس تحمل کن .چهارماهگی خیلی خوب میشه

پسر منم ۲ ماهو دوهفتشه دو سه روز پیش رفتم پارک از رفتنم پشیمون شدم ‌.دیگه موند سال دیگه برم حداقل یک سالش بشه راحت تره.

ببر دکتر ببین کولیک یا ریفلاکس نداره . دخترم کولیک شدید داشت خیلی اذیتم کرد

بچس دیگه عزیزم گناه داره هیچی متوجه نمیشه ماک متوجه میشیم باید صبور باشیم این روزای سختم‌میگذره این همه ادم ک بچه دارن این روز هارو گذروندن

صبورباش عزیزم من کامل درکت میکنم من از هفت روزگی اومدم خونه خودم دست تنهام دیروز رفتیم کافه اینقد گریه کرد هیچ نخوردم برگشتم شوهرم نوشیدنیی رواورد توماشین واسم

منم گذروندم حتی ۹ ماه بارداری فقط عذاب و بیمارستان بود با بچه همش تو خونه شب تا صبح بیدار فقط تحمل و صبر کن بعد خوب میشه آروم میشه اون روزا یادت میره منم تازه ۱/۲ ماه راحت شدم زندگیم خوب شد

طبیعی عزیزم بچس خب دختر منم همینه
عصب نشو