سلام مامانا اومدم یکم دور هم درددل کنیم
همه میدونیم که هر مادری دلسوزترینه در حق فرزندش وصلاح بچه شو بهتر از همه میدونه ،،مخصوصا ماها که اولین باره مامان شدیم و حساسیت بیشتری رو بچه هامون داریم اگه ی مژه تو چشم بچه بیوفته تا ببخشید رنگ پی پی ش طبیعی ترین مراحل رشدش مارو نگران میکنه و تحت تاثیر قرار میده چرا بعضیا وقتی ی مادر خسته و نگران یا بی تجربه اینجا میاد ی سوال کنه یا از دل نگرانی هاش میگه بقیه با زخم زبون یا لحن طلبکارانه میان صحبت میکنن انقدر سخته درک شرایط هم جنستون ،یا ی سوال میپرسی عقاید خودشونو با لحن تند بهت تحمیل میکنن کسی ک اینجا سوال میکنه حتما تنهاس امیدش اینجا به چهارتا مامان دیگه س تا از تجربه شون استفاده کنه خانومی که میای اینجا راجب سوراخ کردن گوش یا ختنه کردن پسرا با لحن بد ب بقیه زخم زبون می‌زنی لطفا عقاید روشنفکرانه تو برا خودت نگه دار عزیزم تو از مادر اون بچه نسبت بهش دلسوزتر نیستی

دقیقا اینجا خیلیا زود بهم میپرن. من نمیدونستم و برا دخترم با شیر پاستوریزه فرنی داده بودم چند روز بعد بدنش قرمز دون دون شده بود اینجا پرسیدم یجوری ج میدادن انگار من از عمد کرده بودم درحالی که بردم دکتر و گفت عرق کرده و جنس لباسش بد بوده اینجوری شده حساسیت نبوده🙄

گل گفتی👌

اگر پدرو مادرم با خواهر و برادرم نبودن بخدا سر از تیمارستان در نیاوردم شاید اگر خواهر تو این بیست روز تو بیمارستان پیشم نبود بچمو ولش میکردم از ترس نگهداریش.. بخدا چه شبها که بابا مامانم تا صبح پا ب پا من پیشم نشستن فقط برا این ک تنها نباشم .. قدر خانواده هاتون رو بدونید هیچ‌کس جز خانواده آدم تو سختی بار درد تورو نمی‌کشه رو دوشش

اما من از همون زخم زبونها درس گرفتم ودیگ کمتر سوال می‌پرسیدم. بیشتر اینجا مطالعه میکردم زیر این پست اون پست
. یجور شد که خدارو شکر بخدا پناه بردم الا بذکرالله .. و قطعا در هر سختی اآسانی هست شده بود ذکر روزو شبم‌.. از حالت افسردگی و دیوانگی در اومدم بقول اونا ..

شما خوبه اینجا با این آدم ها مواجه میشی ..
من اطرافیانم اینجورن
من وقتی پسرم دنیا اومد اکسیژن خونش پایین بود . بیست روز بستری بود با شکم پاره بالا سرش بودم . دیگ تا مرض دیوانگی رفته بودم بعدش ک اومدم خونه چون خیلی از همه چیز میترسیدم . همیشه از همه چیز سوال می‌پرسیدم از خواهر شوهر جاری .‌ بعضی وقتا انقد میرم تو ذوقم میگفتن تو ندید بدید . داری دیونه میشه افسردگی زایمان گرفتی با سر زنشاشوون داشتم بیشتر دقت میکردم. شوهرم تازه شده بود مث اونا می‌گفت تو داری به همه استرس میدی همه مون دیونه کردی بس کن ...‌ خیلی بد بود خیلی بد .‌ حالمو درک نمیکردن

سلام.. قطعا هر کدوم از مادران عزیز تجربه ای داشتن و داره پیدا میکنن برا بغیه که سوال میکنن بگن . خیلی خوبه .. حتی اگر بقول شما زخم زبون باشه شما به این بعد بهش نگاه کنید که برداشت مفید بکنید . از حرفهاشون ... حالا بعضیا خوش کلامی بهت کمک میکنن بعضی ها هم با بد کلامی

چه خوب حرف زدی آفرین امیدوارم ببینن