مامانای شیرازی بیاید حرف بزنیم🥰
البته مامانای تنها🙁
شماها ک تنهایین و کسی پیشتون نیس
باردار هم هستید حالتون بد باشه چیکار میکنید
صبح تا شب تنهایی چیکار میکنید چجوری روزتونو میگذرونید
دیگه خسته شدم ازینور علائم بارداری ازینور تنهایی😪😒

وای بارداری واقعا خیلی سخت هست مخصوصا کسایی ک ویار دارن
خودمن تا ۷ماه ویار شدید داشتم بعدشم معده درد شدید و کمردرد وای تا صبح خواب نداشتم
میگن بارداری دوم آدم بهتر میشه ولی دروع بود من بدتر شده بودم
هیچ کسم پیشم نبود کارامو با گریه انجام می‌دادم تازه مادرشوهرم پایین زندگی میکنه ما بالا ولی مثل غریبه ها بود اصلا یکبار نشد بیاد بگه زنده ای یا مرده
کاری داری برات کنم

منم سه ماه اول استراحت مطلق همه میگفتن بیا شهرستان اما دلم نمیومد همسرمو ول کنم اما کار همسرمم خوب 48 ساعت خونه 24 ساعت سرکار من اون 24 ساعت کتاب رنگ آمیزی بزرگسال گرفتم زنگ میکردم رمان میخوندم عصرا میزدم بیرون قدم میزدم فیلم میدیدم

من که آخر شش ماهگی حالم بد شد اومدم خونه بابام البته ما خونه هامون نزدیک هم هست ولی حوصله هیچ کاری رو دیگه نداشتم انجام بدم.حالم بشدت بد بود.حالا هم همینجا هستم فعلا و روزها رو میگذرونم الکی الکی ..

تو روبیکا فیلم عاشقانه نگاه کن.
سریال های مختلف میذاره با نیم بها.
اگه اینترنت البته برات ضرر نداره.
سریال در انتهای شب من نگاه می کنم تو روبیکا.

پیاده روی کن نزدیک خونتون عزیزم
یا برو همراه شوهرت خرید
من این کارها رو میکردم

عزیزم تا میتونی استراحت کن😄😄نی نی بیاد حسابی مشعول میشی شبانه روز

ببخشید عزیزم میگم‌ چطور قسمت انجمن پیام گذاشتی؟

اوه خواهر تازه اولشی تااخرش میخای چه کنی منم تنهام خانواده ام دورن، خانواده شوهرم قهرن، خودشوهرم اهل رفت وامد بادوست ورفیق نیس ته یه روستا هستیم باهمسایه خوشم نمیادرفت وآمد کنم فقط خودمم وخودمم هیچ کاریم نمیشه کرد جزامیدبه اومدن کوچولوم

شوهرت ول نکن ضرر میکنی

منم همینم خسته شدم دیگه. شوهرم مبگه واست هر چی میخای میگیرم چیز میز بباف😂 فکر خوبیه تا ببینم چیکار کنم

همه بم میگن شوهرتو ول کن برو خونه بابات تو حالت خوب نیس نمیتونم
نمیشه
بنظرتون میشه

وای این یکماه باقی مونده اصلاااااا نمیگذره 😓

هفته ی ۱۰ هستید؟
من خیاطی می کردم
البته ماه های وسط
ماه های اول همش خسته بودم و استراحت زیاد مجبور بودم بکنم و این داشت منو اذیت می کرد
کارتون دالتونها که طنزه می دیدم
میرفتم خونه ی مادر
تلفن می کردم به دوستان
دیگه یادم نیست چه کار می کردم
گاهی می رفتم از خونه بیرون البته زیاد نمی تونستم راه برم فقط میرفتم بیرون یه گشتی می زدم و روی نیمکتی چیزی می نشستم نزدیک خونه