۱۸ پاسخ

عزیزم قدم‌نورسیده مبارک.کدوم بیمارستان رفتی؟

تبریک میگم عزیزم خداحفظش کنه

مبارک باشه عزیزم انشالله هروصحیح وسالم باشیدهمیشه برای ماهم دعاکن انشالله زایمان راحتی داشته باشیم

ای جان دلم مبارکت باشه خوش قدم باشه منم به امید خدا دهم دخترم بدنیا میاد 😍😍😍

تبریک میگم منم برا گوش سمت راستش ارجاع داد نگران نباش مشکلی فکر نمیکنم داشته باشه

قدم نو رسیده مبارک

بسلامتی خوش قدم وپرخیروبرکت😘💋🥰

سلام عزیزدلم، مبارک باشه چشمت روشن
ممنون که توضیح دادی برامون
ایشالله جفتتون همیشه سالم باشید

بسلامتی عزیزم خوش قدم باشه

مبارکت باشه عزیزم برای ما هم دعا کن بسلامتی فارغ بشیم

مبارکه گلم. قدمش پربرکت باشه براتون. گوش بچت هم مشکلی نداره عزیزم، منم برا دخترم یکی از گوش هاش رو ارجاع مجدد نوشته بودن،‌گفتن احتمالا توش آب رفته، بعد ۵ روز دوباره رفتم بیمارستان چک کردن خداروشکر خوب شده بود.

عزیزم بخاطر گوشش اصلا استرس نداشته باش واسه بچه منم همینو گفتن دکترم گفت چون تو کیسه آب بوده بچه تو گوشش از این مواد کیسه آب هست تا یه ماهگی یه ماهگی ببرش سنجش گوش ک خیالت راحت بشه

مبارک باشه عزیزم قدم نورسیده مبارک 💗💗

تبریک میگم گلم بسلامتی انشاالله ک نی نی گ تم مشکل خاصی نداره. فقط یه سوال کیسه آب چطوری سوراخ میکنن

تبریک فراوان‌ عزیزم 💙😘
ارجاع مجدد یعنی چی

الهی که هر دو تون خوب و سرحال باشید
برای سلامت و وزن گیری دختر منم دعا کن مامان معصومه☹️

مبارکه عزیزم به خودت که تونستی این پروسه سخت رو پشت سر بزاری افتخار کن

تبریک میگم عزیزم خسته نباشی 🥰😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲🥳
خلاصه از ساعت یک ظهر ان اس تی و کارای مربوطه رو انجام دادن و سرم فشار رو از خیلی کم شروع کردن ، تا ساعت سه درد خاصی نداشتم انقباض و خیلی کم گرفتگی ، کم کم زیاد می کردن که اذیت نشم ، تو این بین ورزش می کردم تو اتاق یکم دردام بیشتر شد شبیه درد پریود ولی قابل تحمل بود برام نفس عمیق میکشیدم و رد می کردم ، بعد بهم گفتن بشین رو نوپ درد اومد بالا پایین شو ول کرد قر بده رو توپ ، حدود یک ساعت رو توپ بود و دردام بیشتر شد ولی همچنان با ماساژ که همسرم می داد و نفسای عمیق رد می کردم ، معاینه شدم ۵ سانت بودم ، وان رو آماده کردن و دراز کشیدم تو وان به همسرم گفتن آب گرم و بگیر رو شکمش و کمرش ، یکم که گذشت دردام شدت گرفت و کم کم صدام در اومد ولی بازم سعی می کردم با نفس کشیدن کنترل کنم ، ( اینم بگم که من می‌خواستم اپیدورال بگیرم ولی دکترم گفت چون زایمان اولی تا ۷سانت تحمل کن ) برای خودت و بچه بهتره و من تحمل کردم (درد. زایمان آخرا سخت هست ولی یکسره نیست نترسید اون بین تایم ریلکس کردن دارید) من مرتب خرما و مایعات می‌خوردم که ضعف نکنم،هفت سانت که شدم برام بی حسی رو زدن و کم کم پاهام گرم و شد تمام دردا رفت بعد بی حسی در عرض یه ربع دقیقه از هفت سانت کامل فول شدم ( در حال که دکترم می گفت یه ساعت تا فول شدن داشتی) در واقع بهم کمک کرد بی حسی که زود فول شم ،
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
مامان پرواز مامان پرواز ۴ ماهگی
پارت ۳
دیگه تایم گرفتم هر ۴دقیقه یکبار انقباض داشتم تا ساعت ۱۲ صبر کردم چون اصلا فکرش هم نمی کردم این درد زایمان باشه
(آخه همه میگفتن هنوز شکمت خیلی بالایه ،بچه نیومده تو لگن ، ۴۱ هفته پر می کنی و... از این دسته حرف های نا امید کننده )
ساعت ۱ظهر بود رسیدم بیمارستان معاینه ام کردن وگفتن ۳سانت دهانه رحم ات باز شده😳
و منی که اصلا انتظار نداشتم
ازم آن اس تی هم گرفتن اما انقباضی ثبت نشد گفتند برو یه چیز شیرین بخور دوساعت دیگه بیا
دیگه رفتم نهار و آبمیوه خوردم ساعت ۴نیم برگشتم بیمارستان
دوباره معاینه و آن اس تی
این دفعه شده بودم ۵سانت اما دردم همچنان خیلی قابل تحمل بود و تغییری در دفعات انقباضم نداشتم و ماما گفت که سر بچه خیلی اومده پایین
دیگه ماما بیمارستان مهر با دکترم تماس گرفت و بستری شدم حدودا ساعت ۵نیم شده بود با ۵سانت دهانه رحم باز
یک ساعتی دراز کشیده بودم هم چنان انقباض داشتم اما شدید تر و بیشتر
چون اپیدورال می خواستم اومدن برام دوز اول تزریق کردن (ساعت ۶با دهانه رحم ۶سانت )
دیگه واقعا دردی حس نمی کردم شکمم دست می زدم موقع انقباض صفت می شد اما من دردی نداشتم
شیفت ماما عوض شد و ماما جدید اومد بالا سرم که واقعا واسه زایمان خیلی کمکم کرد
بهم ورزش داد و گفت نیم ساعت به حالت سجده ورزش کن بعد نیم ساعت معاینه کرد گفت ۷.۸سانت شدی و منی که باورم نمی شد و از زایمان برای خودم یک غول ساخته بودم به همون ورزش ادامه دادم و هی معاینه می شدم و ضربان قلب بچه چک می شد
دوباره ماما اومد بالا سرم وگفت می خوام کمکت کنم زودتر زایمان کنی و کیسه ابم پاره کرد
احساس ادرار کردن داشتم اما هرچی اصرار کردم نذاشتن برم سرویس و می گفتن این بخاطر پارگی کیسه آب اما واقعا دسشویی داشتم
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان ریحانه و محمد مامان ریحانه و محمد ۴ ماهگی
تجربه زایمان من
یازده تیر صبح ساعت پنجو نیم شوهرم داشت میرفت سر کار یه لحظه یه درد خیلی بد مثل پریودی اود زیر شکمم گفتم حتما دردم گرفته رفتم دستشویی چند تا لکه خون دیدم اومدم به شوهرم گفتم نرو سرکار فکر کنم وقتمه گفت باشه بعدش رفتم دوش گرفتم بعد رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی لکم فقط تو دستشویی میومد هرچقدر معاینه می کردن نمیدیدن خودمم به شک افتاده بودم نکنه خوابالو بودم اشتباه دیدم خخخ گفت باید بستری بشی چون خون دیدی رفتم زایشگاه پرستارا که همشون دانشجو بودن ریختن سرم رگ گرفتنو نوار گرفتن تا ساعت سه بعد از ظهر همین طوری داشتم با آبجیمو اینور اونور حرف میزدم بعد اومدن سوزن فشار زدن به سه تامونم پیشم دونفر هم بودن بعد دوساعت دیدم اونا دارن درد میکشن من اصلا درد ندارم مامانم میومد پیشم میگفت درد داری میگفتم ک میگفت چرا وایی بیشتر نگران میشدم خلاصه ساعت پنج یکیشون اومد کیسمو پاره کرد گفت معلومه بخور بخواب بودیا درد نداری گفتم اره والا بعد پاشدم ورزش کردم ساعت شیش دردم گرفت کم کم بعد کناریام یکی یکی زایمان کردن به فاصله نیم ساعت شد ساعت نه دردام بدتر شد و باهمون حال داشتم ورزش می کردم گریه می کردم تنها بودم کسی نبود همشون رفته بودن ماما اومد پیشم گفتم چیکار کنم درد دارم گفت فقط ورزش کن گریه می کردم می گفتم نمی تونم دلش برام سوخت