امشب یه خطرخیلی بزرگ از پسرم رد شد ومن هنوز حالم خرابه ومتاسفم برای خودم که انقدرمادر بد وبی مسئولیتی هستم😔باپسرم تواتاق بودیم من داشتم لباساشو که شسته بودم میزاشتم تو کمدش پسرمم داشت بازی میکرد یکدفعه از در گرفت که بلند بشه تا من بخام بگیرمش افتاد رو زمین روی زمینم باباش یه دونه فرفرک خریده بود چوبی ازاینا که میچرخن چوبشم اندازه یک بندانگشته قشنگ افتاد گوشه چشم پسرم 😭پسرم نفسش رفت انقدر گریع کرد اما اگه نیم سانت اونورترمیرفت میرفت توچشمش😭😭😭خیلی مراقب بچه هاباشین 😔

حستونو میفهمم ولی واقعاً کنترلشون خیلی سخت شده منم پسرم ماشاالله یه لحظه آروم و قرار نداره یک ثانیه ام نمیتونم ازش غافل بشم ولی همه اینا به کنار حرفای اطرافیان به کنار . وقتی بهم میگن چرا حواست نیست.چرا اینطور شد چرا وچرا و چرا.بخدا من خیلی دنبالشم ولی گاهی اوقات پیش میاد ماام آدمیم کار خونه داریم دلیل نمیشه مادر بدی هستیم بعضی وقتا دلم میخواد جوابشونو بدم بگم بابا دشمنش یا زن باباش که نیستم ولی خوب پیش اومده

اسباب بازی مناسب سنش بخرین
اخه فرفره جسم تیز وسط چرا باشه..

مراقب باش مامان جان
خدا حافظش بوده🤲🏻

وای ، خوندم تنم مور مور شد، تصورش، خدا همه بچه ها حفظ کنه
دیروز ناخن دخترم گرفتم خون اومده هنوز خیس میشه خون میاد ، بد گرفتم ، خیلی عذاب وجدان دارم

بخیر گذشته

اسفند دود کن صدقه بده تخم بشکون عزیزم
به خیر گذشته نگران نباش

خدارو شکررررر هیچی نشده

ای خداااا کاملااا درک کردم حال الانت رو خیلییییی باید مراقب باشیم واقعاااا همش استرس دارم چیزی دم دست نباشه رو زمین نباشه
دختر منم امروز دو بار اذیت شد سرش و لبش خورد به جایی 😞

واقعا مواظبت از بچه ها خیلی سخته

خيلي خطرناك شدن بچه ها تو اين سن🥺 پسر منم صبح تا شب درحال تلاش برا آسيب زدن به خودشه، ديوونه شدم

خداروشکر به خیر گذاشته انقد ازاین قبیل اتفاقها برای بچه های من افتاده که نگم خدابزرگه