یعنی قطع به یقین قطع به یقین به این اعتقاد پیدا کردم که بداخلاقی عصبانیت و بدخلقی بچه هیچ ربطی به مادر به تربیت مادروبه اعصاب مادر نداره از صبح از خواب بلند شدم یک مادر با انرژی شاداب سرحال بودم با پریناز شوخی مردم خندوندمش غلغلک بازی که دوس داره کردیم باهم رفتیم تو اشپزخونه چاقو بچگانه داره دادم دستش با هم پیاز فلفل دلمه ریز کردیم خلاصه همه چی خوب داشت پیش میرفت که تهم مرغ که براش ابپز کردم اماده شد من گرفتم زیر اب سرد تا از داغی بیفته پریناز گفت مامان من خودم میخوام تخم مرغم پوست کنم من اولش گفتم مامان یک کم سفته شما نمیتونی گفت عیب نداره میخوام خودم انجام بدم خلاصه تخم مرغ دادن دست بچه همانا نتونستن جیغ داد شروع اخلاق برزخیش همانا خلاصه با داد بیداد بالاحره فهمیدم علت چیه گفتم عیب نداره مامان من الان کمکت میکنم با کمک هم پوست کنیم دیگ فایده نداشت دیگ اخلاق بزخیش شروع شد درکابینت زد به هم زفت تو حال وسیله پرت کرد دیگ انرژی سرحالیمو گرفت واقعا ولی بازم تا اخر شب سعی میکنم خونسردی خودم حفظ کنم همین طور تا اخر شب انرژیمو همون قد کشو نگه دارم ولی با این حال که دیگ فهمیدم به حرف مشاور رسیدم که خلق و خوی بچه ۹۹درصدش فقط فقط ژنتیک

۷ پاسخ

اخلاق بچه به نطرم ارثیه ...من هر چی نگاه امیر میکنم ..اخلاقای بچگی خودمو شوهرمو داره

سلام عزیزم خوبی شما پریناز جون برای بیش فعالی بردین دکتر؟کدوم دکتر؟

ولی تقصیر خودت بوداااا🙄
ببین بهش گفتی یکم سفته تو نمیتونی ولی پریناز فقط یه قسمت از جمله مامانش رو متوجه "تو نمیتونی" همین باعث شده عصبانی بشه
ولش کن بذار خودش صد در صد تجربه کنه اگه نمیتونه هم خودش به این نتیجه برسه که براش سخته بالاخره یه راحل پیدا میکنه .

یعنی مشاور گف خلق و خوی ژنتیکیه؟

من به این نتیجه رسیدم اگه یه روز از اول صبح حسابی دل به دلش بدم خودشو لوس میکنه و گریه و بدخلقی ولی اگه از اول باهاش خیلی نرمال باشم نه این که بداخلاق نرمال ببوسمش بزارم خودش بارخودش بازی کنه قاطع تر برخورد کنم همه چیش همونجوریه که باید باشه 🤦🏻‍♀️

پریناز
من خیلی دلم‌میخواست مثل مامانت از صبح که پا میشم شنگول پر از انرژی باشم آرزوم بود مثل مامانت صبور باشم
میدونم بچه ای و متوجه این چیزا نمیشی اما من ۳۶۰ درجه اونوری ام همش خوابم میاد همش کسلم
و اول صبح آدرینا بخواد این شکلی کنه من تا شب بی انرژی و بی شوقم.
ان شاءالله بد خلقیات رو زودی تموم میکنی و با مامانت همکاری میکنی

آره بعضی وقتا اخلاقای خاصی دارن که مثلا میبینی شبیه خودته یا همسرت یا دایی و عمو ...

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
مامانایی که بچه گوش به حرف کن دارن خواهشا خواهشا بیاین رمز رازتون به منم بگید به خدا خسته شدم از این بچه لجباز ک از ده تا حرفم دوتاشم گوش نمیکنه امروز پریناز بردمش پارک یک بچه ای با مامانش با مامان بززگش اومده مامان داشت تعریف میکرد ک اره حالا دقیق نشنیدم تو. شهربازی تو مهد بچش دست به وسیله الوده زده بوده ویروس گرفته بوده حالش بد بوده مامان داشت به مامان بزرگ تعریف میکرد ک اره بیرون روی استفراغ شدید صبح بردمش دکتر انقد م احمق ک بچه مریضشو اورده پارک دست به تاب سرسره میزنه به پریناز گفتم مامان جان از اون سرسره نرو این همه سرسره از یکی دیگ برو این بچه زبون نفهم گوش به حرف نکن منم پیله همون سرسره کرده یود که اون بچه مریض داشت بازی میکرد قشنگ موقع سرسره صورت تو صورت پسره اوردمش از پارک بیرون انقد دعواش کردم میگم اگ پریناز من یک توله سگ میاوردم بزرگ میکردم تو سه سال انقد بهم انس مگرفت که بهش میگفت بشین میشست ولی من موندم تو گرا انقد لجبازی چرا به حرفم گوش نمیکنی تویی که انقد بچه بدمریضی هستی ویروس گرفته باشی من چه غلطی بکنم اخه
البته اینم بگم اینا یک مقداری ژنتیک لجبازی تو خونشون هست شوهرم پدرشوهرم اینا خیلی لجبازن دلم نمیخواست پریناز این طوری بشه که متاسفانه شانس بد من شد
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
مامانا عزیز که بچه هاشون تقریبا همسن دختردمن میخواستم بدونم که بچه های شماهم این اخلاقای بد رو دارن یانه؟ دختر من از صبح که از خواب پا میشه ظهرا نمیخوابه اصلا تا ساعت، ۱۲-۱نصف شب بیدار بعدم یک سره نق میزنه یک سره حرف میزنه یک سره یک موضوع کوچیکی بهانه میکنه سر همون یک سره گریه میکنه از صبح تا شب یک بند تو گوش منو شوهرم نق میزنه بهانه های الکی میگیره از نوزادیش هم همین طور یود دائم درحال گریه بود الانم که سه سالونیمش هست هنوز دذست نشده به خدا کاری باهامون کرده که هم من هم شوهرم باخودمون میگیم کاش اصلا بچه دار نمیشدیم دوتامون دلمون میخواد فقط بگیریم بزنیمش حرصمون خالی بشه به خدا خیلی یک سره نق میزنه بهانه میگیره الکی گریه میکنه نمیدونیم دیگ چیکارش کنیم تو خونه یک جور اذیتمون میکنه بیرون از محیط خونه یک جور دیگ یا مثلا رستورانی جایی میریم انقد جیغ داد الکی بهانه های الکی میگیره جیغ میزنه که میزهای کناری از دستش عصبانی میشن به خدا کم اوردیم از دستش سرمونو به درد اورده دیگ
مامان روفیا مامان روفیا ۳ سالگی
سلام عزیزان من تجربه از پوشک گرفتن دخترم رو خلاصه نوشتم ،امیدوارم کسی که نیاز داره استفاده کنه و کمکی براش باشه
اینقدر ناراحت میشم پیامهایی رو میخونم که موفق نشدن و هم خودشون و هم بچه داره اذیت میشه😔

بزار تجربیات خودمو بگم و دوره ای که شرکت کردم
اول از همه شرایط مادر باید اوکی باشه و بعد شرایط بچه
اینکه از دو سالگی شروع کردم کم کم با قصه و کتاب آموزش دادم و هر موقع که مثلا حمام می‌رفتیم به دلخواه خودش میگفتم جیش کن و این ماه های آخر هم دیگه توی روز یکی دوبار تا جایی که خودش همکاری میکرد پوشکشو باز میکردم و میبردمش دستشویی بعضی وقتها هم نمیومد،که یکی دوبارم پی پی کرد ولی ترس داشت، حالا پی پی رو براش اسم اعضای خانواده و شکل هایی که دوست داشت میزاشتیم و بای بای و اینا،با خمیر بازی پی پی درست کردم و از باسن عروسکش مثلا میومد توی توالت فرنگیش و رنگ بنفش خیلی دوست داشت یک شرت بنفش گرفتم براش و خلاصه به مرور تا نزدیک سه سالگی گرفتمش از پوشک به دلخواه خودش چون منزلمون رو جابجا کردیم نمیشد زودتر بگیرم باید به خونه جدید عادت میکرد