پارات.اول

سلام میخوام خاطره زایمانمو تعریف کنم.ما بچه دار نمیشدیم منو همسرم به شدت عاشق بچه بودیم .وبا کی دکتر رفتن هم بچه دار نشدیم دیگه بیخیال دکتر دارو شدیم بعداز دو ماه که بیخیال بودیم در کمال ناباوری من باردار شدم ۷ روز از وقت پریودیم گذشته بود و.من یادم رفته بود قراره پریود بشم یکم درد داشتم به شوهرم گفتم قراره پریود بشم درد دارم دوروز گذشت ومن نشدم اصلا هم داخل فکر بارداری نبودم همسرم گفت آمنه تو باید ۲۷ م پریود میشدی الان ۱۰ وهنوز نشدی نکنه حامله ای منم تعجب کرده بودم تاریخ پریودیم یادم رفته بود تست خرید شوهرم ۴ تا شب ساعت ۱۲ یکی زدم تست خراب بود۲ شب زدم باز هیچ خطی. نیومد .رفتم خوابیدم دل تو دلم نبود صبح شه تست بدم ساعت ۶ صبح بیدار شدم تست زدم دیدم دوتا خط پررنگ شد اصلا باورم نمیشد دوباره زدم دیدم مثبته اینقدر خوشحال شدم که نگو دلم نیومد همسرمو بیدار کنم تستوگذاشتم رو جاکفشی گفتم رفت دستشویی ببینه .رفت دستشویی برگشت نگاش کردولی خوابالو بود متوجه نشد تسته اومد پیشم دراز کشید گفت چرا بیداری گفتم بهش از خوشحالی خوابم نمی‌بره گفت چی شد گفتم مثبت شد گذاشتم رو جاکفشی ببینی سوپرایز شی ولی متوجه نشدی خلاصه خیلی بوسم کرد اینقدر خوشحال بودیم که نگو نوبت دکتر گرفتم سری رفتم سنو گفت بله الان ۶ هفته بارداری همه چیزش خوبه دوهفته دیگه بیا واسه قلبش که خداروشکر همه چیز خوب بود ومن تا ۳۵ هفته اوکی بودم.بقیشو پارات بعد میگم

تصویر
۱۲ پاسخ

خدا حفظش کنه
چند سال خواستی و بچه دار نشدی گلم؟؟
سنتون کمه

ای جووونم. استرس مانع بارداریت میشده

ای جانم ایشاالله خدابه هرکی که بچه میخوادبده نی نی شماروهم خداوندحفظکنه 😘😘

آخی ازین نینی یهویی ها😍

ای خدااا چه قشنگ😍
خدا براتون نگهش داره انشالله همیشه سالم و سلامت باشه ❤

آخی اشک تو چشمام حلقه زد

😊😊😊

😍😍😍

ای خدا 😍😍
خدا براتون حفظش کنه و دامن همه اونایی که بچه ندارند و میخوان سبز کنه الهی

😍😍😍😍😍

هرکسی یه جوری طعنه بهم میزد چشام دیگه اشک نداشتن انقدر گریه میکردم که دیگه وقتی کسی حرفی میزد چشام به جای اشک فقط سوزمیزدن و به سیاهی میرفتن

خدا روشکر اتفاقن منم جریان باردارشدنم زیاد منم بد از هفت سال خدا یه پسر بهم هدیه داد

سوال های مرتبط

مامان رز گل مامان رز گل ۹ ماهگی
پارات دوم.

۳۵ هفته بودم دخترم بریچ بود دکتر گفت ۳۷ هفته سنو بده اگه بریچ بود بیا برات نوبت سزارین بزنم ومنم کلی وحشت از طبیعی داشتم همش دعا میکردم نچرخه. که خداروشکر نچرخید.۳۷ هفته بودم که شوهرم سرکار بود فردا از سرکار میومد گفتم خسته ای ۳۷ هفته ۲ روز میریم سنو .شوهرم از سرکار اومد صبح ساعت ۶ خسته بود خوابید گفت ساعت ۱۰ بیدارم کن برم بانک کار دارم ساعت ۱۰ شد شوهرمو بیدار کردم آماده شد رفت بیرون ، منم بیدار شدم برم دستشویی همین که بلند شدم یه آب خیلی گرمی ازم خارج شد .ببخشید ولی فکر کردم ادرارمه چون خیلی دستشویم میومد گفتم شاید از اونه رفتم دستشویی برگشتم خواستم بشینم دیدم باشم ازم آب گرم میاد فهمیدم کیسه آبم ترکیده. یکم ترسیدم شوهرمم نبود .زنگ زدم دیدم گوشیشو هم نبرده. خواستم آماده بشم زنگ بزنم اورژانس۱۱۵ .آخه همکارای شوهرمه منو میشناسن آشنا بودن.همینکه آماده شدم دیدم شوهرم اومده گفت گوشیمو نبردم بعد گفت چرا لباس پوشیدی بهش گفتم نترسی کیسه آبم پاره شده هول شد گفت چیکار کنیم گفتم بریم بیمارستان بخش زایشگاه. رفتیم ...پارات بعد....
مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 ۱۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین دلم براتون تنگ شده بود🥹🖤🖤😭حال روحی خیلی داغونی دارم ولی گفتم بیام بگم بهتون ک چی ب روزگارم اومده بعد اینکه سزارین کردم خونریزی شدید داشتم تا ی ماه قطع شد بعد اون رابطه داشتم نگو همون موقع حامله شدم😭😭🖤بعد تا روزی ک بدونم همش لک لک میدیدم دکترم رفتم گفت بخاطر سزارین پریودم مرتب میشدم اصلا فک نمیکردم ک حامله باشم تو چند تا تاپیک قبلم گفته بودم ک دهنم مثل بارداری هام تلخ شده ولی خب چون پریود میشدم گفتم بیخیال خلاصه ی هفته پیش رابطه داشتم بعد اون برا اولین بار قرص ارژانسی خودم ک فرداش حالم خیلی بد شد و خونریزی شدید گرفتم رفتم دکتر گفت برو ز سونوگرافی ارژانسی بده شاید کیست ترکیده 🖤😭کاش کیس بود رفتم سونو یهو دکتر گفت سونوی آنتی رفتی من نمیگی گفتم چی آنتی چیه خلاصه بعد کلی حرف اندازه زد لچه رو ۱۴ هفته و ۴ روز😭🖤🖤🖤🖤قربونت خدا برم بچه کجا بود اخه چیکار کنم من ی بچه ۶ سال ی ۳ ساله ی ۵ ماهه کل دنیا برام سیاه شد بقیشو تاپیک بعد میگم
مامان حسین مامان حسین ۹ ماهگی
برگشتن با مترو اومدیم خونه من خیلی دردم زیاد شده بود حالت انقباض نداشت دل دردی که شبیه دل درد پریودی بود همسرم گفت بریم بیمارستان گفتم نه بریم خونه استراحت کنم خوب میشم چون تو مطب هم زیاد نشسته بودم
خلاصه اومدیم خونه من استراحت کردم و دردم کمتر شد
همچنان درد داشتم ولی زیاد نبود تا اینکه سه شنبه اول اسفندصبح بیدار شدم که همسرم بره سرکار دیدم یکم دل دردم بیشتره هیچی دیگه همسرم رفت سر کار منم بیدار بودم تا حدودای ۹ دیدم درده کم نمیشه یکم نگران شدم گفتم نزدیک یه بیمارستان هست برم اونجا ببینم چجوریه فرداش پیش دکتر خودم نوبت داشتم براnst ولی تصمیم گرفتم برم بیمارستان
به شوهرم پیام دادم که من میرم دکتر اسنپ گرفتم و رفتم
رسیدم بیمارستان رفتم پیش منشی دکتر زنان که گفت دکتر فعلا نیومده تا ۱۱ میاد برو پیش ماما تا شرح حال بگیره و اگه اورژانسی بود بفرستت بلوک زایمان
رفتم اتاق ماما ضربان قلب جنین و قد و وزن و فشار خودمو چک کرد و گفت با توجه به دردی که داری برو بلوک زایمان
از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت بلوک زایمان وارد که شدم گفتم درد دارم اومدم nst بدم یه نسخه داشتم از دکتر پریناتولوژیست که میخواستم فرداش مطب براnst بدم که دادم به ماما اونجا و وارد سیستم کرد و منو فرستاد صندوق
رفتم پرداخت کردم و nst رو گرفتن ماما گفت جواب خوبه منم دیدم اره هیچ انقباضی ثبت نشده ولی ماما گفت اگه میخوای به دکتر هم نشون بده اولش دو دل بودم گفتم وقتی انقباض ندارم دیگه پیش دکتر برم چیکار
بعدش پشیمون شدم گفتم حالا که تا اینجا اومدم برم یه دکتر هم بگم شاید برت دردم مسکن بده
رفتم مجدد پیش منشی که نوبت بده گفت خیلی شلوغه و علاف میشی گفتم اشکال نداره نوبت داد و نفر ۴۱ بودم