پارت دو زایمان طبیعی
برگشتم با ناله خوابیدم تا ساعت ۸ بیدار شدم صبحونه خوردم بعدش دردام از کمرم شروع شد هی میگرفت تقریبا ۶ ۷ دقیقه یبار جوری که نفسم میرفت دیدم انگار جدیه خونه مامانم بودم داداشمو فرستادم رف خونه خودمون بادکنک اینا گرفته بودم اورد با درد و ناله باد کردم درست کردم که من رفتم بیمارستان بیارن دیگه ساعت ۱ ظهر بود دیدم تحمل ندارم مامانمو بابام زنگ زدن همسرم اومد ما هم رفتیم بیمارستان رفتم ولیعصر تبریز دکترم کلا اونجا نبود اولش بهم گفتن دکترت اینجا نیست و فلان بعدش ک دید همه چیزم نرماله بچه اولم و طبیعی زنگ زدن یه دکتر یعنی بگم عالییی بود گفت خودم میام بالا سرش پرستار تریاژ معاینم کرد گف یه سانتی برو فردا بیا ولی دکتر اومد معاینه کرد گف دو سانت اگر هم بره ساعت ۳ و ۴ شب برمیگرده خلاصه ۴ ظهر برگشتم خونه چایی خرما آبمیوه سوپ هر چی که مایعاته دکتر گفت بخورم یکم از اونا میخوردم میرفتم تو
آب گرم خیلی دردامو آروم میکرد ساعت شد ۱۰ شب مامان بابام دیگ طاقت دردامو نداشتن وسایل جمع کردیم رفتیم تریاژ شلوغ بود تو راهرو دردم میگرفت از نرده ها آویزون میشدم اما اصلا صدام در نمیومد مردا نگام میکردن در موردم بحث میکردن😂😂😂😂یعنی عالی بودا حرفاشون
هی هم ادرار داشتم قطره قطره هی میرفتم دسشویی معاینه شدم پرستاره گفت افرین ۴ سانتی انقباضامو هم میدید میگف به به چه انقباضییی😑😑کارا رو انجام دادم رفتم برا بستری

۸ پاسخ

بقیه ش لطفا

وایی مبارکه گلم
لطفا دقیق در مورد بیمارستان هم بنویس 😅😅😅😅😅منم میخام برم اونجا

دکترتون کی بودن؟

فقط اونجاش که تند تند بادکنک باد میکردی🤣🤣🤣🤣

۲۷ تیر منم اینجور شدم

بسلامتی گلم

عزیزم گلاب و خاکشیر از چند هفته خوردی

بسلامتی عزیزم مبارکت باشه بقیشم بزار

سوال های مرتبط

مامان سلینا ♥️ مامان سلینا ♥️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🥺😍
من ساعت ۳ شب دردام شروع شدخیلی شدید بود ولی طوری هم نبود که خابم ببره
دیگه تا ساعت ۶ صبح خابم نبرد هی مینشستم هی دراز می‌کشیدم😢بالاخره ۶ خابم برد تا ۷
ساعت ۷ از خواب پریدم با درد زیر دل و کمر درد شدید
خلاصه همسرم هی بیدار می‌شد می‌گفت بریم بیمارستان من می‌گفتم نه زوده دوباره میخابید😂 بعدش تا ساعت ۹ همش تو خونه راه رفتم تا جای که تونستم هم قر کمر رفتم یکی دو تا بشین پاشو رفتم ک درد شدیدی واژنم رو گرفت که بیخیال شدم😂 دیگه طاقتم تموم شد همسرمو بیدار کردم با گریه گفتم منو ببر بیمارستان بعد آماده شدیم به مامانم زنگ زدم گفتم من دارم میرم سمت بیمارستان توعم بیا مامانم بیچاره خیلی ترسیده بود🥺همش نگران زایمان من بود دیگه تا وقتی رفتیم ساعت ۱۰ شد اونجا هم ک رفتم دردام شدید بود اونا هم واسه ی معاینه خیلی معطل میکردن تا وقتی معاینه کردن ساعت ۱۱ شد گفتن دو سانتی😢گفتن برو خونه دوش بگیر راه برو دردات بیشتر شد بیا
منم دردام خیلی شدید بود 🥺🥺دیگه رفتیم خونه مامانم یه دوش گرفتم ی چیزی خوردم راه رفتم دردام خیلی شدید بود همش ب مامانم میگفتم بهم مسکن بده😭😭تا ساعت ۱ راه رفتم دوباره رفتیم بیمارستان گفتن ۴ سانتی برو بستری نمی‌کنیم
دیگه نرفتم
مامان پسرم مامان پسرم ۹ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان تیام💙👼🏻 مامان تیام💙👼🏻 ۳ ماهگی
سلام عزیزان میخوام تجربه زایمانم بگم براتون
پارت ۱
من از پنجشنبع شب درد داشتم مدام ولی یهو دردام از منظم بودن تغییر میکرد دردم قطع میشد هی میرفتم بیمارستان هی معاینم میکردن خلاصه من جمعه نزدیکی بدون جلوگیری داشتم دل درد وکمردردم شروع شد تایم گرفتم هی هر ۲۰ دقیقه میگرفت ول میکرد همراه با انقباض رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۱/۵ رو ب ۲ سانتی برو خونه شدید شد بیا رفتم خونه اما مدام درد داشتم از ۹ دقیقه شروع میشد فاصله دردا میرسید ب ۲-۳ دقیقه یبار دیگ رفتم بیمارستان گفتن بخواب واسه معاینه دیدن باز گفتن هیچ تغییری نکردی هنوز همون ۲ سانتی نوار قلب گرفتن گفتن نوار قلبش خوب نیست شاید مدفوع کرده بستری شو بستریم کردن مدام نوار میگرفتن دیگ یهو گفتن اوکیه بستریت رو کنسل میکنیم برو خونه صبح ساعت ۷ بیا رفتم خونه باز تا۷ تحمل کردم دیگه رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن هنوز ۲/۵ شدی رو به ۳ باز برگشتم خونه خلاصه تحمل کردم تا ۴ عصر دوباره رفتم درد داشتم مدام باز معاینه شدم هنوزززز ۳ بودم گفتن باید بری خونه تا دردت شدید شه در صورتی ک من هم دردم شدید بود هم فاصله هاشون کم بود و اینم بگم من دو شب بود ن خواب داشتم ن خوراک نمیتونستم چیزی بخورم همش بالا میاوردم انرژی نداشتم اصلا گفتن بهت یه امپول تزریق میکنیم که بتونی یه ساعت بخوابی و هم تهوعت خوب بشه و بیوفتی تو فاز فعال زایمان
مامان آیهان 👑❤ مامان آیهان 👑❤ ۳ ماهگی
سلام مامانا تجربه زایمانمو میگم براتون
من هیچ دردی نداشتم اروم اروم بودم یهو ساعت دو شب دردم میگرفت ول میکرد هر ده دقیقه یبار بود کم کم درش شدید تر شد ک هربار باهاش گریه میکردم ولی باز قابل تحمل بود
رفتم دسشویی ی ترشح ژله ای دیدم با رگه های خونی دیگه ترسیدم گفتم شاید خطر داشته باشه رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت دو سانتی ولی دهانه رحمت نرم شده ک خیلی خوبه برو خونه اگه دردت شدید تر شد بیا ساعت چهار نیم شب بود اگه شدید نشد صبر کن ساعت هشت صبح بیا تا باز معاینت کنم خیلی درد داشتم ولی بستری نکرد رفتم خونه کلا پنج دقیقه تا خونه راه بود تا رفتم خونه دردام شدیدددددد شد و غیر قابل تحمل میگفتم الانه ک سرش بیاد بیرون بچه داد میزدم و دست مادر شوهرمو محکم فشار میدادم و ناله میکردم ک نتونستم تحمل کنم و گفتم بریم بیمارستان نیم ساعت موندم تو خونه بزور ساعت پنج رفتم بیمارستان معاینه کرد فول بودم دادم تا اسمون میرفت رفتم رو تخت دردم ک میگرفت زور میزدم محکمممم دردم ک اروم میشد نفس عمیق میکشیدم ک تا ساعت شش اومد بچه و بخیه هم شدم ولی بخیه زیادددددد خوردم کلا میگفت بافت رحمت خوب نیست برا زایمان کردن راحت بودم ولی برا بخیه اینقدرررر جیغ و داد کردم ک دیگه پرستار عصبانی شد اخرش تموم شد و رفتم تو بخش مادر شوهرم اومد پیشم سوپ و چای خرما اورد خوردم گفت برو دسشویی ک ادرار کنی هرکار کردم ادرار نیومد گفت تا تخلیه نشی مرخص نمیشی دوتا سرم زد برام دوتا ابمیوه چنددد تا چای با خرما خوردم اخرش ادرار کردم و واکس زدن ب نی نی و ساعت چهار بعد از ظهر مرخص شدم شکر خدا الان هم خودم خوبم هم پسرم بخیه هام فقط استرسشو دارم چون زیادن و تا خوب بشن من میمیرم
ایشالا ک زایمان راحت نصیب همه منتظرا بشه ❤❤❤
مامان افرا❤️ مامان افرا❤️ ۶ ماهگی
منم زایمان کردم دخترا 😍
واس اب دور جنین دکتر بهم گفته بود یه هفته وقت داری یعنی ۳۹ هفته باید ختم بارداری بشی ولی هر دو روز باید بری برای نوار قلب منم پنجشنبه رفتم نوار قلب بیمارستان نوار قلب گرفتو دکتر گف به نظرم همین امروز باید بستری بشی واس زایمان منم بستری شدم بدون هیچ دردی فقط یه سانت بودم رفتم بستری شدم هی میومدن مایعنم میکردن سرم زدن ساعت ۵ بستری شدم ساعت ۱۰ شب هی شکمم سفت میشد درد میکرد هی کمرم درد میگرفت کم کم شدید میشد تا ساعت ۲ که شدم ۴ سانت دردام هی زیاد شدن باز اومدن مایعنه ۲ نیم ۳ دیگه خیلی شدید شد صدام در اومد گفتم بی حسی بیار گف یه سانت دیگ مونده گف برو زیر دوش اب گرم به زور رفتم و با مایعنه کیسه ابمو پاره گرفت خیلی بد بود دیگ نمیتونستم تحمل کنم جیق میکشیدم که دکتر بیحسی اومدم امپولو زدو دیگ انگار اب رو اتیش شد خیلی عالی بود دیگ درد نداشتم و راحت زور میزدم بچم هم ۵ نیم دنیا اومد ۹ هم رفتم بخش و الانم خداروشکر حال دوتامون خوبه
گفتم تجربمو بگم شاید به دردتون خورد❤️
انشالله همتون بسلامتی زایمان کنید
مامان سوگل مامان سوگل ۷ ماهگی
خوب خوشگل خانمای گل من اومدم که تجربه زایمانمو بگم شاید لازمتون شه🥹🥰🥰🥰
نصف شب بلند شدم دیدم شلوارم خیسه زیاد اهمیت ندادم گفتم شاید ترشح آبیکه البته ۳۸ هفته و۵ روز بودم بعد دوباره خوابیدم ساعت ۱۱ بلند شدم صبحانه بخورم که باز دیدم همش ازم آب میاد قطره قطره صبحانه خوردم بعد دیدم هی شدید تر میشه به دکترم زنگ زدم گفت بیا معاینه.هیچ دردی هم نداشتم حتی یه ذره خلاصه رفتم معاینه کرد گف کیسه آبت سوراخ شده و دهانه رحمت دوسانت باز شده سریع برو خونه وسایل تو جمع کن برو بیمارستان دردات شروع شد منم میام.
ساعت ۳ ظهر رفتم بیمارستان همچنان هیچ دردی نداشتم اونجا دوباره معاینه شدم گفتن هنوز دوسانتی سرم زدن آزمایش گرفتن و هر کاری که لازم بود بعد تند تند میومدن بهم سر میزدن و معاینه میکردن بعد یه ساعت بدون درد دوباره معاینه کرد گف ۴ سانت باز شدی و خیلی خوب پیشرفت کردی دیدن درد ندارم یه قرص گذاشتن زیر زبونم بعد نیم ساعت دردام شروع شد کم کم میگرفت هر پنج دقیقه بود که دکتر هم خودشو رسوند و تا آخر مامانمم بالا سرم بود دردام شدید شد کلا شاید ۳ ساعت درد داشتم بعد یهو زورام شروع شد خود به خود یکم زور میومد بعد ول میکرد موقعی که ول میکرد خوابم میبرد تا دوباره که میگرفت😊😁😁خلاصه که بعد چند تا زور دختر خوشگلم اومد بیرون اینو برا اونایی که از زایمان طبیعی میترسن میگن که موقع بیرون اومدن بچه نفهمیدم درد آنچنانی نداشت سرش که بیاد بقیش خودش میاد بیرون بقیه شو پایین میزارم....👇👇