۱۰۶، درد دل های یک تازه مادر شده

دستشون درد نکنه که همش میگن اگه کاری داری بگو، اگه گمک میخوای بگو
ولی فکر میکنم نگه داشتن بجه از نظرشون عروسک بازیه. میگن بده ما نگهش میداریم دو ساعت، تو برو صندلی جلو بشین بچه رو بذار عقب ...
نمیدونن که نوزاد چند روزه ۲۴ ساعته به مادرش نیاز داره، شیر میخواد، عوض کردن میخواد، آروغ گرفتن میخواد، شیر بالا میاره باید حواست باشه، ...
این سری که بهم گفت من میمونماینجا، تو استراحت کن. بهش گفتم میخواین بمونین بمونین، ولی برای بچه چیکار میتونین بکنین؟ میتونین شیرش بدین؟ میتونین آرومش کنین؟ آروغشو بگیرین (کلا نمیتونه بدون قنداق بغلش کنه)، میتونین پی پی کرد بشورینش؟
به اونا نگفتم ولی اینجا میگم. من مادر تازه زایمان کرده، از پس کارهای خودم و بچه برمیام. هم بچم به من نیاز داره، هم من نگرانشم نمیتونم ازش جدا بشم. کنار هم و تو بغل هم که هستیم هر رو آرامش داریم. من تو نگهداری از نوزادم کمک نمیخوام. من تو ظرف شستن کمک میخوام که سینکم الان دو هفته است پره خالی نشده، تو جارو کردن کمک میخوام، تو لباس شستن کمک میخوام، یکیو میخوام برام چیزی آماده کنه بخورم، هر یه ساعت دو ساعت که شیر میدم حداقل یه لیوان آب بده دستم... چون اصلا یادم نمیاد کی به کی آب میخورم.
همسرم، خواهرم، مادرم، هیچ وقت نگفتن بچه رو بده ما نگه داریم، بهم گفتن چی برات بیاریم، چیکار داری...
نه ممنون. من تو بچه داری کمک نمیخوام. من تو هر کار دیگه ای کمک میخوام که توی دوساعت خواب بچه ام منم بخوابم، نه که بخوام بخوابونمش که تازه بتونم به بقیه کارام برسم.
نه ممنون، من کمک شما رو نمیخوام

۲۰ پاسخ

بخدا من بچمو نبوسن دیگه کمکشونم تو سرشون

واااای کاش تشریف ببرن این بیشتربن کمک،وقتی نباشن سینک هم پر نمیشه،خونه شلوغ نمیشه،ذهن هم‌مشوش نمیشه،یک نفر فقط باشه که غذا درست کنه و‌کارهای خونه بکنه مثل خواهر یا مادر که آدم باهاش راحته و‌مینونه اینارو بهش بگه،نه مادرشوهری که تا دستشویی میخاد بره باید دستش بگیری ،خب تو‌جز زحمت و شلوغی و اظهار نظر بیجا چ کاری ازت برمیاد

دوستای من هی میگن بیایم پیشت کمکت بچه رو بگیریم
بچه ۴۰ روزه فقط باید با مادرش باشه
اونا که نه شیر میتونن بدن نه درست آروغ بگیرن و نه پوشک عوض میکنن
فقط. میان بچه و منو اذیت میکنن اونو بیدار میکنن از منم کار و حرف میکشن تا گریه کرد و نق زد میدن دست من میگن بیا ساکتش کن
منم گفتم اصلا نمیخوام فعلا تا بچم بزرگتر شه کسی بیاد کمکم
زنگ میزنم کمکی یه خانومه میاد پیشم کارامو میکنه و میره منتم نمیزاره
میگن میخوایم بچه تو ببینیم بچه ۴۰ روزه که همش خوابه یا اگرم بیداره داره شیر میخوره و دوباره میخوابه و هیچی رو نمیبینه و نمیفهمه و واکنش نمیده که دیدن نداره

واقعا گل گفتی

دقیقاً این موقع ها ک میشه همه کاردارن هیچکی دوروبرت نیست یا الکی تعارف می‌کنن اگ کاری داشتی بگو یعنی خودشون نمیدونن یساعت بیان کمک کنند یا غذایی بیارن

وایییییی چقدددددددددد حق بوووووووووددددددددد

اخ گفتیااا🤌🤌

احسنت 👏

عالی بود..حرف حق👌🥺

وای دقیقاااااا دقیقاااااا کاش میشد تاابد پیامتو لایک کنم

من مادر شوهرم اومد کمکم بچه تو دستکاه بخاطر زردی میزاشتم و کمبود خواب شدید داشتم همسرمم نبود نه ناهار پخت نه شام بهش گفتم بپز یابو اب داد خودم بلند شدم کردم من که مهمون نمیخواستم که با این حالم و درد سزارین مهمونداری هم بکنم این نه ماه کجا بودید سر زایملن و درد و بستری بچم تو بیمارستان کجابودید یه لیوان اب وستم ندادید حالا هم برید همونجا

واقعا فهمیدن این بدیهیات چقد سخته مگه
له شدیم 😔😔😔

چقدر حرف منو زدی اینقدر دلم از دستشون پره لعنتیا

قشنگ معلومه قوم شوهرن که اینکارا ازشون برمیاد، دقیقا همینه که گفتی برامنم اینقدر مرافعه راه انداختن سرزایمانم بیان بیمارستان، باکلی کلک پیچوندیمشون
کل ۹ ماه بارداریم فقط فقط مادر پدرم کارامو کردن
الان که بچم اومده قوم و خویش شدن دلسوز شدن کمک بده شدن
خداااا میدونه بعداز زایمانم اومده بودن خونم، مادرش زرت پرت میکرد غذا برا خودت نمیپزی چقدر تنبلی😤🙁☹️
امیدوارم هرکی خیرش نمیرسه ولی زبون زنی میکنه خدا موقع مرگ لالش کنه😪🤧

وااااییییییییی خیلییییییی حرفت حق بود یعنی عالیییییی بهترین جایزه سال باید برای تو میبود 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻

چقدر حق گفتی
و اینکارو جز مادر و خواهرت و همسرت هیچکس دیگه برات نمیکنه
بقیه بچه رو میخان نه خودتو و کاراتو فقط بچه ...

اووووف چقدر قشنگ گفتی
اشکم در اومد دقیقا همینطوریه😭

دمت گرم گل گفتی👏🏻👏🏻

دقیقا 👏👏👏

چقدر درست گفتی عزیزم،کاش آدما بیشتر درک کنن

ولی یه چیز بگم من مادر شوهرم میاد یه ساعت میشینه میره اصلا دخالت نمیکنه همه کار هام هم خودم میکنم بعد بیمارستان رفتم خونه مامانم خیلی خوب بود دستشون درد نکنه هیچی کم برام نذاشتن.ولی امان از دست خواهر شوهر کوچیکه فقط میخواد بوسش کنه

سوال های مرتبط

مامان ماهانا مامان ماهانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۸

هیچی در باز شد و دوباره وحشی خانم 😅 با بهیار جوونه اومد با دعوا به من گفت بیا پایین برو دستشویی باید شکمت کار کنه گفتم من نمیخوام الان برم دستشویی کلید واستاده بود که نه همین الان باید بیای بری دستشویی دیگه قاطی کردم گفتم برو بیرون به دکترمم بگو مریض نمیاد پایین من الان نمیخوام برم رفت
تا صبح که هم ماهانا بیدار بود هم ما پرستار ساعت ۳،۴ اومد گفت من اینو میبرم پیش خودم ۱ ساعت بخواب گفتم خدا خیرت بده تا خوابم برد وحشی خانم در باز کرد با بچه اومد گفتم من تازه خوابم برده بود بچه رو چرا آوردی گفت زیرشو عوض کردم آوردم دیگه گفتم پرستار خودش برد که من بخوابم گفت باید خودت نگه داری گذاشت و رفت
بعد دیگه با پمپ دردم آروم شده بودم خودم میومدم پایین رفتم پیش پرستار گفت شکمت کار کرد گفتم نه تازه شکمم داره صدا میده روده هام تازه داره به کار میفته گفت شربت بیارم گفتم نه بذار من آب کمپوت هامو بخورم کار نکرد اونوقت میگم شربت بهم بدین گفت باشه پس بهم بگو گفتم باشه