۱۴ پاسخ

وفتی پسرت خوابید یکم باهاش بازی کن یا بزار خودش با داداشش بازی کنه اینطوری روحیش بهتر میشه

عزیزم تو که همه تلاشتو کردی ولی خب عیبی نداره همه ما تو این شرایط بزرگ شدیم پشت سرمون حداقل یه بچه دیگه بوده مگه بزرگ نشدیم ؟

اااالهی عزیزم.چقدر سخت اینجوری.
خدا بهتون قوت بده.طفلی گناه داره ک.
کاش حداقل با کالسکه ای اغوشی چیزی پسرتون بردارید،دخترتون ببرید ی پارکی جایی.وقتایی که بچه خوابه باهاش بازی کنید.بچه تو ذهنش میمونه.میدونم خیلی براتون سخته،و این طفلیا ک گناهی ندارن،ما خواستیم به این دنیا بیان.

عزیزم حتما که نباید به صورت جدا باهاش بازی کنی مثلا وقتی داری با کوچولوت بازی میکنی دخترم صدا کن اونم تو بازی شریک کن یا وقتی داری کارهای بچه رو انجام میدم دخترم بگو بیاد بهت کمک کنه. حتی تو غذا پختن بگو بیاد کمکت کنه باهم غذا درست کنید اینطوری باهاش وقت بگذرون

بابچه هفت ماهه میشه برااونم وقت بزاری چطورنمیشه

اون الان بیشتر نیاز ب محبت داره شبا ک شوهرت میاد پسرتو بده بهش با دخترت وقت بگذرون .عزیزم حواست بهش بلشه

الهی بگردم خیلی سخته ولی
سعی کن موقع آشپزی با اون حرف بزنی شعر بخونی
یا ازش برای بازی با پسرت کمک بگیری
همش تشویقش کن
وقتی پسرت خوابه یکم باهاش بازی کن نقاشی بکش
میدونم خسته میشی ولی ارزشش داره
یوقتها غذا برای دو روز بپز
فرداش بیکار باشی بتونی وقت بیشتری براشون بذاری

پسرتو بذار تو کالسکه دخترتو ببر پارک بازی کنه ، یا اگه‌میتونی بذارش مهد

منم‌مثل شما م حس میکنم دیگه اون برنامه ها یا حتی تا سرکوچه با دخترم میرفتم مهد میبردمش اینا رو ندارم اونم همش عصبیم دعواش میکنم‌ نمیدونم‌منم چکار کنم

خیلی سخته ولی خب چاره چیه دخترت الان بیشتر به محبت تو نیاز داره پسرت کوچیکه فعلا چیزی رو متوجه نمیسه. سعی کن از شوهرت کمک بگیری حداقل اخر هفته ها که نعطیله

ان شاالله همه چی درست میشه غصه نخور گاهی وقتها بغلش کن بهش عشق بده ازش عذر خواهی کن اگه در حقش کوتاهی کردی تا ببخشت اون وقت میبینی با یه خنده خوشگل بهت دل گرمی میده دلت آروم میگیره

گاهی وقتا بذارشون مهد کودک
یا کوچیکه رو بذار چند ساعتی مهد واسه بزرگه وقت بذار
یا بزرگه رو بذار مهد که با دوستاش بازی کنه روحیش عوض شه خودت به کوچیکه برس
ولی دوتا باهم در کل سخته من که جراتشو ندارم

منم شرایط شما رو دارم ولی شما داری اشتباه میکنی و برعکس عمل میکنی بجای توجه ب پسر کوچکت ب دختر توجه نکن اینقد بهش امرو نهی نکن من از اول توجهم ب پسر بزرگم بود حتی زمانی ک کوچکه خواب بود تلاشی برای اینکه بیدار نشه نکردم بجاش گفتم بازی کنیم بگردیم حاضر بودم اون بیدار شه ولی این اذیت نشه کم کم پسر کوچکم هم ب اون صداها عادت کرد و الان خداروشکر خوبن

همیشه یادت باشه اول دخترت بعد پسرت با اینکه بزرگترم هست

سوال های مرتبط