رفتیم خونه مامانم
خیلی پسرم اذیت کرد
چندبار هی گفتم نکن میریم خونه ها هی بدتر کرد
آخر سر بلند شدم سرپا گفتم بریم خونه داشتم آماده میشدم داداشم اومد بغلش کنه محکم زد تو چشم داداشم
منم انقد اذیت شدم گرفتم زدمش
اومدیم خونه بهش گفتم خیلی ازت ناراحتم کارت بد بود
گفت تو زدی کمرم
جیگرم سوخت😔
گفتم کارت اشتباه بود توام زدی چشم دایی دردش اومد
بعد بغلش کردم گفتم دست واسه زدن نیست بوسش کردم بغلش کردم خوابید
جدیدا خیلی باهاش تند میشم روم خیلی فشار زود کم‌میارم

آخه واقعا آدم یه جاهایی کم میاره من توی یه کلاس مجازی ثبت نام کردم میگه برای عادت کردن به کنترل خشم برای خودت چله بگیر روی کاغذ عادتو بنویس جلوش چهل تا مربع کوچیک بکش هر وقت عصبانی شدی یه صلوات بفرست بعد عکس العمل نشون بده هر روزی که موفق شدی اینجوری خودتو کنترل کنی یا از شدت عکس العملت کم کنی یه دونه از مربع هارو یه تیک بزن انشاالله که نتیجه بده و هممون بتونیم کنترل خشم داشته باشیم

به پسرم پیشنهاد کردم بره مغازه پیش باباش اوکی داد ولی دو دقیقه بعد الکی یه چی بهانه کرد هق هق گریه کرد بعدش هم نگفتم برو اونم اصلا نگفت
بچه ها رو بیشتر درک کنیم

آخی.جلوی کسی نزنش

میشه پیج شو بدی

طبیعیه میفهمم منم گاهی اینجور میشم