عزیزم مبارکت باشه گل پسرت ،ولی چون ترس داشتی وامادگی ذهنی نداشتی بیشتربهت سخت گذشته واینکه واقعا بیمارستان مهمه دکترمهمه ،من خودم ازنوع بهترین زایمان سزارین رو داشتم همه چی عالی بود منم لرز داشتم و بیحسی خیلی دیر ازبدنم رفت بیرون بعدام اومدم خونه اصلا نمیتونستم دراز بکشم دراز میکشیدم سخت بلند میشدم ولی درد نبود یه حس کشیدگی بود
انگار روز زایمان منو تعریف کردی مو به مو مثل من بودی🥺🥺الهی شکر به خیر و خوشی تموم شد
بعد از اونم مرخص شدم فقد میسوخت جای بخیه ها ، دیگ نتونستم راه برم تو آسانسور فقد ناله میکردم از سوزشش
دیگ رفتن ویلچر آوردن ، رفتیم خونه
تا چن روز پیش اصلا نمیتونستم راه برم ، یدفه ای صبح دندون درد شدم گفتم دردش آروم میشه بخابم خابیدم وقتی بیدار شدم به قدری سرم و دندونام درد میکرد ک حد و حساب نداش ، ژلوفن، نوافن ، دیکلوفناک ، هیچی تاثیر نکرد رفتیم دندون پزشکی کترولاک داد ، به فاصله ۱۰ ساعت دوتا کترولاک زدم تاثیر نمیکرد تا روز بعدش رفتیم دندون پزشکی یدفه ای گف بی حسی دوتا بیار تمام بدنم شل شد ، دوباره ب لرزش افتاد ، ک صندلی میلرزید ب شوهرم گفتن ک برو آبمیوه انبه بگیر ، ی دندون عصب کشی کردن پانسمان گذاشتن روش ، ی دندون عقل هم از بالا کشیدن ، خدارو شکر اومدم خونه دردی نداشتم آروم شدم
اینم از تجربه زایمان من ،
امیدوارم ب سلامتی و نینی هاتون بغل بگیرین ، و زایمان آسون و راحتی داشته باشین
فقد اینو میخام بگم هر کدوم از زایمان انتخاب میکنین باید دل شیر داشته باشی و اصلا نترسی ، ترس چیز بدیه
متاسفانه همین کارو برای من سخت کرده بود
سوم اینو 💜
ببخشید بینشون وقفه افتاد و طولانی شدد
حالا بی حسی کلا از بین رفته و هر چی التماس و خواهش برای مسکن نمیومدند
اول ۲ تا شیاف گذاشتن بعد خانومه گفت ما مورفین میزنیم اومدن زدن انکار ن انگار ،دوباره ساعت ۲ شب از شدت درد هر چی صدا میزدم
میگفتن ما زدیم برات میگم بابا هیچی تاثیر نکرده باز دوباره اومدن تو سرم ی چیزی رو خالی کردن رفتن بازم هیچ تاثیری نکرد ک نکرد
صبح شده بود شیفتا عوض اومدن بالا سرم ،خدا خیرش بده دوباره ی چیزی رو خالی کردن تو سرم
قشنگ تونستم ۳ ساعت بخابم ، بعد از اونم ک ک میخاستم اولین راه رفتن برم نفسم میبرید همش ، انکار میگی یکی از پای گلوم گرفته فشار میده ی دور با گریه رفتم اومدم نشستم ، صبحانمو آوردن لاکسی ژل دادن ، وقتی خوردم دیگ نتونستم صبحانه بخورم حالت دل پیچه ، حالت تهوع ، ب بعدش بهتر شدم. تا بعد از ظهر دوبار ریگ راه رفتم با گریه و آخ و ناله.
دوم اینو 💜
و دکترم اومدش فک کنم ی بار اونجا شکممو ماساژ دادن ، بعد از اون لوله رو برداشتن بچمو برداشتن بردنم بیرون پاهام داش بی حسی از دست میداد و مور مور میشد ، دوباره لرزشم شروع شد ، بردنم داخل اتاق گذاشتند ، بچمو آوردن بی حسی شکمم کلا از بین رفته بود ماما اومد شکممو ماساژ بده ، نفسم کلا رف ، جوری وحشتناک بود ، فقد جیغ میزدم از دردش یک ساعتی گذشت دوباره اومدن برای ماساژ و دوباره جون من رف 😭😭😭😭😭💔
اول اینو بخونید 💜
عزیزم بیمارستان محب هزینه ها چقدر شد راضی بودی از بیمارستان؟؟؟؟و پمپ درد نگرفته بودی؟
عزیزم تبریک میگم امیدوارم نی نی گلت نامدار باشه
بااین توصیفاتت خوشحالم نیومدم تهران😅
من بین اینکه بیام تهران ویاهمینجا زایمان کنم مونده بودم دقیقا هردو طرف همه چی آماده بود فقط انتخاب من مونده بود که تصمیم گرفتم بمونم و بشدت راحت بود همه چی
و چقدر من بودی ...
منم انقدر درد کشیدم بعد عمل که اخر برام مرفین زدن😪
از اینکه پسرتون ب سلامتی بدنیا اومد براتون خوشحالم.ولی یه جوری از اولش تعریف کردی انگار فیلم تخیلی بود.من ک ده روز دیگه باید سزارین کنم از تجربه بد تو ترسیدم.
خواهر از الان وحشت انداختی به دلم
این تجربه هاتون فقط استرس و نگرانی به بقیه مامانا میده ، نمیدونم هدفتون از تعریف کردنش چیه واقعا
من میخوام طبیعی بزام خداروشکر پسرم چرخید وگرنه سر سزارین میمردم خداروشکر که حالت خوبه گلم
مبارکت باشه وخدا نینی رو برات حفظ کنه
بی زحمت لایک کنید بالا بمونه💜♥️
اوووف چی سختی کشیدی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.