۱۰ پاسخ

اینقد درد داری که اخر کار قیافت میشه عین عجوزه ها😂😆

زایمان طبیعی؟
اصلا محاله گریه نکنی😁
هم گریه میکنی هم جیغ میزنی هم ...🫢
حتی گریه هم نکنی از ریخت و قیافه میفتی انقدر نفس گیره 🥵

من خواهرم زایمان کرد دیدمش رنگ صورتش شده بود مث زردچوبه دور چشماشم کلا کبود شده بود گود افتاده بود وحشتناک😑😑منم فک کنم همون شکلی شم

نه گریه ادم واروم میکنه 🤧

گریه که اشکال نداره از مدفوع میترسم

🤣🤣🤣

موقع زایمان یادت میره کی پیشته وصدات میشنوه

من داشتم میرفتم بیمارستان ارایش کرده بودم موهام بلنده قشنگ بافتمشون رفتم بیمارستان مرتب و منظم
بعد از زایمان موهام جنگل امازون شده بود 😐

وا نه چه اشکالی داره گریه کن

ن بابا
من بیمارستان گذاشته بودم سرم آنقدر جیغ داد میزدم.

سوال های مرتبط

مامان 🎀Nilsa🎀 مامان 🎀Nilsa🎀 روزهای ابتدایی تولد
(سزارین پارت ۲)
و تا صداشو شنیدم اونقدر احساساتی شدم با هق هق گریه میکردم دکتر گف فک نمیکردم اینقدر احساساتی باشی گف بسه ضربان قلبت رف بالا ولی من انگار ن انگار گریه هام دست خودم نبود دخترمو اوردن کنار صورتم بوسش کردمو و خدارو شکر میکردم ،دخترمو ک بردن بخش نوزادان گریم تموم شد ،  شکممو ماساژ میدادن ک اونم دردش قابل تحمل بود و اونقدری ک میگفتن وحشتناک نبود  .ساعت ۹ و نیم دادنم بخش ،خلاصه تااینجا خیلی راحت گذاشت برام ( پمپ درد هم داشتم اتاق عمل وصل کردن )
بعد اینکه اثر بی حسی رف دردام شروع میشدن ک با پمپ کنترلش میکردم ، فرداش سوندو کشیدن ک درد اون خیلی بد بود و گفتن پاشو راه برو ، سختترین بخش سزارین اینجا بود برام خیییییلی درد داشتم اولین بار راه رفتنی ،خونریزیمم خیلی زیاد بود ،بعد اینکه پمپ دردم تموم شد دردام شدت گرفتن ک اونم شیاف میدادن خوب میشدم ،دوشب موندم بیمارستان پنجشنبه صب دکتر مرخصم کرد و اومدم خونه مامانم و توضیحات کاملو داد ک بخیه هامو هروز بشورم و تمیز نگهشون دارم ک خدایی نکرده عفونت نکنه .
این بود تجربه من از زایمان سزارین
❤️ ۱۴۰۳/۸/۲۲❤️
مامان رایان مامان رایان ۱ ماهگی
۱ابان تاریخ سزارینم بود یک هفته قبل خیلی خیلی ب شدت کار کردم دست تنها کل خونه رو تمیز کردم شب آخر دگ جون برام نمونده بود و گرسنه هم بودم ضعف میکردم خلاصه ساعت شیش باید میرفتم بیمارستان با شوهرم تا ۳صب هی حرف زدیم ک نخابیم آخر خابمون برد رفتیم اتاق گرفتم لباس اینا رو پوشیدم و سه تا سزارینی بودیم ک اولیش من بودم دلهوره سوند و داشتم فقط ک خانومه ک گزاشت واقعا اصلا دردی ندارع یکم سوزش ک خیلی کمه اصلا نترسید بعدش قرص دادن بهم و رفتم تو اتاق عمل من تا حالا اتاق عمل نرفته بود البته جز برای عمل. بینیم .بعدش اومدن آمپول بزنن کمرم انقد ک وزنم زیاد شده بودم مهره های کمرم جا ب جا شده بود و اونجا یکم اذیت شدم بعدش کامل سر سر شدم 😂 اونجا با خودم میگفتم خدایا فلجا چی میکشن و گریم کرد ،،بعدش دقیق یه دیقع بعد ی خانومی ک رو سرم بود همش باهام صحبت میکرد ک حالم بد نشه من گفتم کی شروع میکنید ک گفت عزیزم بچت دنیا اومده و آوردنش کنار صورتم خیلی تایم کمی بود