۱۳ پاسخ

بخدا ک گرمه گناه اون بچه

والا زردی میگیره چه بازمه کولر روشن باشه با بچه ی کوچیک خودتم تازه زایمان کردی اصلا باید جلوی کولر نباشی پنجره ها رو باز کن اون پتو هم از روی بچه بردار گناه داره

عزیزم چیزای مقوی و خرما و شیر زیاد بخور خداقوت🥺❤️ حداقل میدونی شکرخدا سالم اومدع بغلت این استرسو نداری دیگه🥲دعاکن منم ب موقع و سلامتی زایمان کنم🥺🥺😕

منم دقیقا تو شرایط شمام واقعا خسته شدم فقط امید دارم زمان بگذره زودتر بچم بزرگ شه خلاص شم از این شب بیداریا

عزیزم یچیز نازک بگیر رو بچه. مثل پارچه یا چادر آخه این پتو ها خیلیییی گرمن

توچرا بچه اینقدر گرم گرفتی 😐 تو کرمان آتیش میباره

همه ما توو شرایط تو بودیم با بی خوابی خستگی با شب بیداری کمر درد بدن درد بخیه خون ریزی کنار اومدیم
فقط قوی باش نذار سختی بهت غلبه کنه چشم هم بزنی پسرت بزرگ شده و دیگه راحت میشی 🥺🫂

عادت میکنی تا یکی دوماه ادم گیج و سردرگمه، بعدش هم خودت عادت میکنی هم خواب بچه تنظیم میشه خیلی شرایط بهتر میشه صبور باش مامان زیبا😍😘

عادت میکنی
منم دو سه هفته اول حال شمارو داشتم عادت کردم
یعنی مجبوریم عادت کنیم

خب وقتایی که بچت میخوابه، خودتم هررررجوری هست بخواب..چون خواب واااقعا به بدن آدم انرژی و توان میده..

عزیزم الان بدنت خیلی ضعیف شده سعی کن تغذیه ی خوبی داشته باشی آبمیوه طبیعی و آجیل هم بخور مولتی ویتامین رو فراموش نکنی انشاالله روز به روز سرحالتر میشی

پستونکو میشه از الان داد به بچه

هنوز ۱۴ روز ک عادت چی میخوای کنی .
تازه اول راهیم خواهر

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام🤍💛 مامان گل پسرام🤍💛 ۱ ماهگی
این روزای آخر چقدر عجیبه....هم شوق دیدنشو داری هم استرس زایمان و بعدشم داری هم خوشحالی که سبک میشی هم دلت برای این روزا تنگ میشه...🥺
دیگه داره تموم میشه بی خوابی های شبونه از روی درد و تنگی نفس و سوزش معده،راه رفتن های مثل پنگوئن،تنگ شدن لباسا و پوشیدن لباسهای شوهرم،ورم دست و پا و صورت،بی حوصلگی و خستگی های مداوم....
هفته های اول میگفتم وااااای چه راه درازی رو در پیش دارم اما حقیقتا خیلی زود گذشت ولی سخت.
خیلی خیلی سخت.....
پکیج کامل مشکلات بود...از هماتوم و لکه بینی و استراحت مطلق اصلاااااا استرس آزمایش سلفری و ویارای وحشتناک و دیابت و مسمومیت بارداری و هر روز امپول و سرم زدن و نوسان فشار و.......
نتونستم امسال تابستون اونجوری که دلم میخواست واسه پسرم وقت بذارم ولی می‌دونم سال بعد این موقع روزای قشنگ تری رو دارم میگذرونم...
این روزا دارم خونه رو برای اومدن پسر کوچولوم آماده میکنم....هنوز وقت نکردم ساکشو ببندم یا حتی عکس بارداری بندازم....البته تو فضای باز چندتا انداختم ولی تو خونه نه‌.
خوابیدن دیگه غیر ممکن شده
چقدر حس و حال عجیبی دارم این روزا🤰🤰🤰