خیلی ناراحتم چندبارم گریه کردم
بعدظهر با پسرم ک ده ماهشه رفتیم پارک
خواستم سوار تاب کنم نشسته بود هی میخاست تابو بخوره نخاستم بزارم بخوره ارومم تکون میدادم چون خیلی بازیگوش و کنجکاوه
یهو نمیدونم اصلا چیشد انگاز یکی هولش داد اصلا هرچقد فک میکنم ک چطوری افتاذ یادم نمیاد ازرو تاب افتاد یعنی تاالان ک فکرمیکنم گریم میگیره قلبم درد میگیره حتی از ناراختی شامم نخوردم
همونجا تو پارک ارومش کردم علایم حیاتیش خوب بود فقط بینیش یکم باد کرده و قرمز شده اما دلم خونه خیلی حس عذاب وجدان دارم

عزیزم اتفاق افتاد دیگه
خودمون کم زمین میخوریم
خداروشکر بخیر گذشت
اینم یه نشونه ست ک دیگه چهارچشمی مواظب باشی
واقعا بنظرم بعضی اتفاقا میفته ک از اتفاقای بزرگتر جلوگیری کنه
آگاه ترت کنه
اینجور به مسئله نگاه کن

عزیز دلم بچه باید با همینا بزرگ بشه..اصلا خودتو مقصر ندون هیچ وقت..تو یه مادر فوق العاده ای برای بچت..بچه باید بیوفته تا بزرگ بشه

اتفاقه عزیزم برای همه پیش میاد خودتو سرزنش نکن
بچها باید بخورن زمین تا بزرگ شن خداروشکر اتفاقی هم نیفتاده
ما خودمون چقدر می‌خوردیم زمین

شروع زمین خوردناشه نگران نباش منم برای اولین بار برا پسرم سه چرخه خریدم یکم داشت بازی می‌کرد با اینکه کوچیکه نهایت ۳۰ سانت هم بلندش نیست افتاد رو فروش با صورت یکم دهنش خون اومد

چون بینیش خورده ضربه ای به سرش وارد نشده نگران نباش برای سلامتی بچت و آرامش خودتم یه دور صلوات بفرست

نگران نباش خوب میش همه بچه ها همینجورین بازیگوشی میکنن کنجکاونن می افتن زمین

پسر منم امشب نزدیک بود خفه بشه و من خیلی اتفاقی متوجه شدم سریع دست انداختم تو دهنش کش موی منو برداشته بود نتونسته بود،قورت بده هی دستو پا میزد منم مشغول کار خونه بودم. کار خدا بود یهو چشمم ب صورتش افتاد دیدم نفسش داره میره.
هنوزم دستو پام میلرزه و هی خودمو لعنت میکنم ک چرا ازش غافل شدم. اگه خدای نکرده خفه میشد همون لحظه خودمو میکشتم😔😔😔

حالم خیلی بده اصلا همش بهش فکرمیکنم
اخع دیروزم دوبار توخونه سرش بدجور خورد زمین دیدم بالا اورد ترسیدم دیروز ز زدم اورژانش امروزم اینجوری

اتفاقی که افتاده چرا خودتو سرزنش میکنی