میدونم یه روزی تسلیم میشم برای دوباره باردار شدن.یعنی تمام سختی ها از اول باید تکرار بشه.میدونم یه بچه کمه و دخترم در آینده ممکنه احساس تنهایی کنه.ولی الان که فکرشو میکنم با خودم میگم واقعا قراره یبار دیگه همه چی از نو شروع بشه؟!!!بچه داری در بااینکه شیرینه ولی فوق العاده سخته.مامانایی که چند تا نی نی دارید خدا بهتون قوت بده...

منم یکی دارم و از تمام پروسه ای که طی کردم مث سگ میترسم و از اون طرف نگران تنهایی بچم هم هستم

من اصلا اعتقادی به این حرف ندارم که یکی دیگه بیاری از تمام امکانات و وقتی که مختص اولیه بزنی روانشو بهم بریزی محبتشو تقسیم کنی که چیه۲ روزه دیگه تنها نمونه ۲روز دیگم هرکی میره ی گوشه سال به سال از هم خبر ندارن وقتیم که بچه هستن که یسره دعوا و کتک کاری سر هر چیزی یدونه فقط کافیه بنظرمن

منم دقیقا همین دغدغه ها رو دارم تازه میخوام سال دیگه دکترا امتحان بدم موندم چیکار کنم

من دو تا دارم پاره شدم دومیص۲۰ سال پیرم کرد

منم همین فکرا میاد سراغم که گفتی

شنیدم بعد زایمان یه هورمونی تو بدن ما ترشح میکنه چیع ادم فراموشی میگیره همه روال بارداری وزایمان براهمین دوباره باردار میشه

دوتا بچه پشت سرهم با فاصله سنی کم واقعا سخته باید از لحاظ روحی خیلی اماده باشید حتما کمکی داشته باشید وقتی اولین بچه رو دارید کل وققتون با اونه اگر خودتون حتی غذا هم نخورید مهم نیست ولی وقتی بچه دوم میاد شما باید مراقب بچه اول باشید به غذاش تفریحش بازی همه برسید در کنارش هم یه نوزاد هست باید مراقب اونم باشید
اگر بچه دوم کولیک و رفلاکس هم داشته باشه دیگه سخترهم میشع
بچه دومم چندبار مریض شد بستری شد بیمارستان مجبور بودم بیمارستان باشم از دخترم دور باشم و واقعا اسیب دید
بچه دوم خیلی خوبه ولی کار سختیه
خدا قوت به همه مادرا

وقتی دخترت بزرگ بشه همه سختی های بچه داری از یادت می‌ره
من سر بچه اولم میگفتم دیگه توبه کردم بچه بیارم اما باز اون سختی ها یادم رفت و الان خدارو شکر میکنم که یه پسر شیطون و یه دختر آروم و خوب دارم
خدایا هزار مرتبه شکرت

ولی من تسلیم نمیشم🥲🤦‍♀️

خخخ من بعضی شبا که بیدار میشم با خودم میگم یعنی این دختر من من به دنیا آوردمش در این حد نابودم