وای مامانا خدا بهمون رحم کرد .توی آشپزخونع داشتم غذا درست میکردم پسرم پیشم بود بعد آوردمش داخل اتاقش حداد یکساعت باهم بازی میکردیم یدفعه متوجه بوی گاز شدید شدم رفتم توی آشپزخونه تا پسرم یکی از شیرهای اجاق گاز رو تا آخر باز کرده بستم کولر رو تا سردترین نقطه گذاشتم در حال رو باز کردم اما داشتم دیگه میخوابوندمش. ده دقیقه بعد پسرم موقع شیر خوردن درست نمیتونست نفس بکش و نمیتونست شیر بخوره زود بردمش توی بالکن همونجا خوابوندمش بعد از دو ساعت آوردمش داخل اتاق اما بازم نگرانم

بازهم خداراشکر ک فهمیدی وخواب نبودید

همون بزار همه درها باز باش ک بو بره بیرون.ی کمم مواظب تنفس بچت باش ک اگ خدانکرده چیزی شد فوری ببریش دکتر

وای خدا چقد رحم کرده می‌رفتی خونه مامانت اینا ماست میدادی بخوره

پسر منم همش دور شعله های گازه 🥺خدا رو شکر که به خیر گذشت

واای این بچه های خیلی کاراشون خطرناکه
خوب شد گفتی دخترمنم جدیدن دستش ب گاز میرسه باید حواسم باشه مدام چک کنم گاز رو روشن نکنه

عزیزم خداروشکر زود فهمیدی
منم همینجور سرم اومده فقط خدا به بچه هام رحم کرد
من بیرون خونه داشتم آشپزی میکردم دخترم پسرم تو خونه بودن پسرم شیرگاز باز میزاره برای بخاری بوده من که آشپزیم تموم میشه میرم تا کل خونه بو گاز برداشته سریع رفتم خاموش کردم همون لحظه یه لیوان افتاد شکست یعنی خدا یه بار دیگه بچه هامو بهم داد