مامانایی گل خواهش میکنم همه نظرتونو بگین
من و شوهرم بعدی بدنیاامدن دخترم بیشتر سه بار اقدام ب طلاق کردیم و باز پادرمیونی و آشتی
ن همسرم آدم بدیه ن من اما نمیفهمم چرا بیست و چاری دعوا داریم دعواهای بچگونه واقعا بچگونه و اخلاق هسرمم ی ذره مثلن مردونه اینا نیس همش میخواپگد نازشو بردارم بعد امشب من دخترمونو بردم خونه بازی 3ساعت سرپا بودم امدم گفتم کمرم درد میکنه دراز میکشم تو لباسشو بده و بریم بیرون گف بیا صندلی رو نگه دار ک نیفته من برم موهامو سشوار بکنم گفتم واقعا نمیتونم نا ندارم پاشم خودت یکاری بکن سر این حرف دعوامون شد اینقدر بد ک الان من امدم خونه داییم شوهرمم باباش اینا امدن ک ما جدا میشیم
واقعا دیگه خستمممم لطفا بگین چکار کنم تنها دودلیم وابستگی شدید دخترم ب باباشه
و باباشم بعدی کار میاد دخترمو نگه میداره توکارای خونه هم کمک میکنه ب منم کاری نداره فقط دعوا هامون داره از حد میگذره دیشب سر اینکه جلو فروشنده من زودتر رمز کارتو گفتم دعوامون شد میگه من ضایع شدم
خو فروشنده پرسید هردومون وایساده بودیم منم کارتو داده بودم و سریع امد تو دهنم دیگه گفتم
حالا شما بگو چکار کنم گند نزنم ب زندگی خودم و دخترم
فک کنین خواهر خودتونم😭

۱۶ پاسخ

اولا یعنی چی ک سریع قهر میکنی ومیری
زندگی بالا وپایین،،سردی وگرمی،،تلخی وشیرینی داره..
دومااا ب اینا میگی مشکل ودلیل برای طلااااااق!!!!
والا نمیدونم تواین دوره زمونه چرااینقدر جدایی عادی شده..
عزیزم یکم ذهنتو باهرچییییی ک دستت میرسه بخر یا برو مسافرت تا آروم بشی
طلاق چیز الکی نیست اونم با یه دختر بچه ک بااااید سایه پدر بالا سرش باشه هچنین مادر هردو درکنارهم..
من خودم بدترررر از تو میشم دوتا بچه کوچیک پشت سرهم آوردم دست تنهاااااااااباهزارتا مشکلات وسختی بزرگشون کردم عین دسته گل..
ولی هیچوقت تا دعوامون میشه ب طلاق فک نمیکنم
چونکه من تنها نمیتونم برای زندگی تصمیم بگیرم الان دیگه بچه وسط زندگیه این طفل معصوما چ گناهیی کردن.
شما هیچیتون نیس
برین کنارهم باخوشی زندگی کنین و رو اعصاب وآرامشت کار کن

عزیزم ماها که مادر شدیم برای اولین بار تا دو سالگی بچه بنظرم خیلی سختی میکشیم هم روحی و عاطفی توجه نیاز داریم هم جسمی که بچه اول از بی تجربگی داغون میشیم... ایناس علت مشکلاتتون
شوهر نابالغ هم علت همه مشکلاته
چون فکر میکنم یه سری مردها آمادگیه پدر بودن یا شریک زندگی باشن ندارن...
هرچقد فکر کنی بازم جدایی راهش نیس
... مخصوصا که دیگه بچه ای داریم
که به پدر داشتن نیاز داره
والسلام

دعواهاتون بچگونه هست بنظرم اشتباه میکنی جدا بشی...باید مشاوره برین...

عزیزم دلم خودت میگی دعوای بچگونه. منم با همسرم مشکلاتی شبیه شما داریم قراره فردا بریم مشاور. زندگی خیلی با ارزش تر از اینه که شما بخوای به این راحتی خرابش کنی لطفا به خودتون فرصت بدید خواهش می کنم این ظلم رو در حد خودتون نکنید که بخواید جدا شید

عزیزم برو مشاوره اون کمکتون میکنه با راهکارایی که بهت میده،انشالله مشکلتون به بهترین نحو ممکن حل میشه

وای دقیقا زندگی منه، چقدر تو منی! منم موندم چیکار کنم! دارم با یه مشاور حرف میزنم ببینم چی میشه، ولی دعواهای ما خییییییلی خییییلی بدتره، شدیده

بگرد راه دیگه ای جز جدایی پیدا کن...
دیگران هم نمیتونن کمکی کنن تازه بدتر میکنن
باید خودتون دوتا بشینید صحبت کنید

یه سوال آیا قبل از دنیا اومدن بچه این بهانه گیری ها و دعواها بوده؟
ّشاید بعد از بچه دار شدن یکم کم حوصله شدی براش کمتر وقت میذاری مرد هم مثل قبل انتظارات قبلی را داره...
بنظرم از هیچی نترس چه طلاق چه ادامه دادن زندگی با این شخص اگر واقعا میخوای تکلیفت مشخص بشه باهاش صحبت کن بگو من این زندگی را دوس دارم میخام ایرادا با هم رفع کنیم برید پیش یک مشاوره خوب، ببین حرف حسابش چیه شاید اونم متوجه رفتارهاش بشه اصلا شاید خودت رفتار اشتباه داشتی

بعدشم این خیلی زشته ک ادم سریع هر مشکلی داره بره ب دیگران بگه و بذاره دیگران دخالت کنن تو زندگیش.فوقش میرفتی ی اتاق دیگه یا اون میرفت بیرون

من شوهرم اصلا تو کارای خونه کمکم نیس همشمیخوابه و توقع داره من همش نازو بکشم و چایی بیارم براش و میوه پوست بگیرم همیشه آراسته باشم و خونه ام همیشه تمیز باشه
هیچ جایی ام نمیزاره برم فقط خونه جاریم میزاره حتی خونه خواهرم که میرم دنبال بهونه است که بگه آبجیم آدم خوبی نیست و نباید برم خونش
باورت میشه رابطمو با دوستام قطع کردم اینستامو پاک کردم تا نبینم دوستام چقدر آزادن ولی من همش تو خونه و حسرت بخورم
برو مشاور با شوهرت ام صخبت کن و زمانی که عصبیه نرو رو مخش

منم مث توام ولی وقتی میبینی دوستت داره و برات ارزش قائله اینقدر زود بیخیال زندگیت نشو

عزیزم بنظرم موردی جدی ای نیست که جدا شید، هر دو برید یه مشاوره خوب حتما جواب میده

شما زیر ۵ساله ازدواج کردید؟؟؟ ببین بنظرمن مشکل خیلی حادی ندارید دعوا تو زندگی هست فقط باید بدونی چطوری کنترل کنید ،اینکه شما رمز گفتی ی کار معمولی بوده چیزی نیس ک بخاد دعوا راه بندازه

عزیزم‌شما هر دو به تراپی احتیاج دارید. این ها ریشه در اخلاق و گذشته شما داره و با مشاوره حتما نصف مسائل حل میشه. البته اگر بخاید

عزیزم تو که مبگی شوهرت آدم خوبیه و کمکت میکنه بخاطر بحث های کوچیک زندگیت رو خراب نکن بفکر دختر گلت باش باهم برید مشاوره تا مشکلتون حل بشه و بعضی وقتا سعی کن کوتاه بیای تا درگیری پیش نیاد

خیلی ناراحت شدم.شما مهارت ندارین ک چطور اقتدار همسرتون رو حفظ کنین نیاز ب کلاس همسرداری مشاور خوب و راهنما دارین در مقابل همسرتونم بلد نیست مشکلشو حل کنه اصلا نیاز ب جدایی نیست حیف اون بچه س واقعا.بعدشم ک شوهرتون خصلتهای خوبی دارن .احتمالا هر دو سنتون کم هست.این مسئله خیلی کوچیکتر از اونیه ک جدا بشین .مثلا در این موقعیت شما میتونستی با لبخند پاشی کمک کنی یا با ناز و صدای ملایم بگی وای خیلی خسته ام لطفا اینبارو تنها انجامش بده یا .....
خلاصه بنظرم برگردین ولی حتما دوره و مشاور رو برین .قبل گفتن هر حرفی فقط چن ثانیه صبر کنین خیلی از مشکلات حل میشه

سوال های مرتبط

مامان حلیا مامان حلیا ۲ سالگی
خانما بیاین نظر بدین خیلی مسئله مهمیه
دیروز دخترم داشت تو خونه راه میرفت.رفت توی راهرو ب‌ توی اتاق خواب نگاه کرد و گفت آقا...منم نگاه کردم دیدم کسی نیست.گفتم ن کسی نیست
با دستش اشاره کرد و گفت آقا...گفتم بیا ب من نشونش بده
بردمش تو اتاق ب گوشه اتاق نگاه کرد و گفت آقا...گفتم باشه بیا بریم پیشش یکم نزدیک شد و دیگه جلوتر نرفت.انگاری واقعا کسی رو میدید ک‌ میترسید ازش یا خجالتش میشد,دیگه بغلش کرد گفتم آقا کو...دوباره با دست اشاره کرد ک اینجاست🤐
گفتم بچه است دیگه شاید ی چیز الکی میگه.با خودم گفتم اگه بگم آقا رفت دخترمم میگه آره...ی جورایی میخواستم بهش تلقین کنم
گفتم آقا رفت.رفت خونشون....دخترم گفت ن😶
انگار واقعا داشت ی چیزی میدید
دوباره پرسیدم گفت ن نرفته همون گوشه رو با دستش نشون میداد
دیگه صلوات و بسم الله فرستادم از اتاق اومدم بیرون.....ولی ذهنم مشغوله
اولین بار بود همچین اتفاقی میفتاد.تا حالا حرف الکی نزده دخترم
شما نظر بدین....یعنی چی بوده؟
مامان یاسین ومائده مامان یاسین ومائده ۱ سالگی
مامانا اینجا اکثریت تو اپارتمان میشنید درسته؟؟ با چند تا بچه بعد ادیت نمیشید سر این ک بچه تو اپارتمان نمیتونه بازی کنه واینا همش باید سکوت کنه سرصدا خیلی نباشه لطفا بیایید بگید ک حرف شوهرم درست نیس و بیشتر یه تیکه بود برادخترم برگشته بهم میگه پول داشتم میرفتم اپارتمان خوب بعد گفت اپارتمانم بخای بری بچه هامون بچه نیستن اون بچه های مردمن ک ارومن واینا خیلی حرفش سنگین بود برام خدایی منطورش دخترمنه میدونم دخترم توخونه باخودش حرف میزنه بازی میکنه این بدش میاد اما کارای بچه خودشو نمیگه ازخونه دزدی میکنه خونه رو دائم میگرده نمونش همین امروز بهش گفتم چنان حالش بد شد ک اما هیچ وقت عیبای بچه خودشو نمیگه ای خدا بخاطر دخترم نمیخام خونم اپارتمانی باشه چون هی اونجا شوهرم میگه ساکت ساکت مریصی مگه اینا اخه دوسال بودم دیگه انگاری برام جهنم بود اینجا ک اومدم انگار تمام دنیارو بهم دادن دخترم ازاده بازی کنه یا یاسین ک جدیدن انقد جیغ میزنه ازخدا میخام همه مستاجرها خونه دارشن منم همینجور یه خونه ویلایی بده بهمون راحت شم از منت های شوهرم