۵ پاسخ

به قول زنداداشم زایمان و نوعش رو باید بسپاری به خدا هر جور که صلاحت باشه اون اتفاق بیفته
خودشم میخواست طبیعی بشه ولی بچه نمیومد دردشم‌ نمی‌گرفت آخرین سونو رو رفت بده گفتن مشکوک به مدفوع هست بند نافشم پیچیده بوده خلاصه نامه سزارین اورژانسی میزنن براش
دوستمم همینطور میخواست طبیعی بشه ولی فشارش یه دفه میره بالا و میگن چون درد نداری آمپول فشار هم‌نمیتونیم بزنیم خطرناکه خلاصه اونم ناخواسته سزارین شد
واقعا این مسئله زایمان برا هر کسی تجربه متفاوتی هست فقط بسپارید به خدا که بهترین اتفاق براتون بیفته و هر چی که صلاح هست بشه
گاهی صلاح تو طبیعی هست گاهی تو سزارین

دعواش نکن بچه رو🥺
جاش خوبه انگار😅

طبیعی و سزارین فرقی نداره مهم اینه سالم بغلش کنی

چقدر بامزه تایپ کردین🥹😁😍

من بچه فک کنم تو لگنمه چون امروز معاینه کرد گفت قشنگ سرشو حس میکنم دهنه رحمت نرمه یه سانتم بتزی البته از هفته قبل یه سانتم

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل_حورا مامان ابوالفضل_حورا ۶ ماهگی
خب از تجربم‌ بگم براتون...
من بچه اولمو پنج سال پیش تو سن ۱۶سالگی طبیعی ب دنیا آوردم درد کشیدم اذیت شدم ولی همون ساعتای اول چون زایمان ک کردم فوق العاده حالم خوب بود انگار ن انگار زایمان کرده بودم اصلا انگار ن انگار ی بچه ۳۵۰۰بدنیا اومده بود از بس ک سرحال بودم🙂
و حالا این زایمانم ک فک میکردم طبیعی میتونم اینو هم بیارم ولی زهی خیال باطل💔
من خیلی وقت بود شکمم اومده بود پایین و دهانه رحمم ی سانت باز شده بود درد داشتم اما ن زیاد ولی لگن دردام وحشتناک بود
خیلی خوشحال بودم از اینک اینو راحت تر ب دنیا میارم ولی اصلا اینجوری نبود...دقیقا صبح روز 5ام من از خاب بیدار شدم دیدم وحشتناک شکمم اومده بین پاهام بقدری ک نمیتونسم دیگ تکون بخورم ب مامانم گفتم مامانم دید اونم گفت آره خیلی دیگ اومده پایین
خلاصه ساعت ۵عصر بود با مامانم نشسته بودیم یهو پا شدم دیدم بین پاهام ب شدت خیس شد اول فک کردم شاید ادرار باشه چون تکرر ادرار شدیدم داشتم..ب مامانم گفتم گفت برو دسشویی بیا ببین باز آب میاد رفتمو اومدم دیدم وحشتناک تر شد همینجور مدام خیس میشدم
زنگ زدم شوهرم از سرکار اومد رفتیم بیمارستانی ک قرار بود اونجا زایمان کنم و دکترم نامه داده بود..قبلش ب دکترم اطلاع دادم دکترمم سریع ب زایشگاه گفته بود تا رسیدم همون لحظه ان‌‌‌ اس‌‌ تی رو برام گذاشت معاینه کرد و بدشم گفت لباساتو درآر لباسای بیمارستان پوشیدم چنتا آزمایش گرفتن خلاصه منتظر بودیم دکترم بیاد دیگ
منم خوشحال بودم ک طبیعی زایمان میکنم..یهو دیدم ضربان قلب دخترم ب شدت رفت بالا بد یهو افت میکرد از خودمم میومد پایین
مامای‌‌ زایشگاه کلی استرس داشتن تو زایشگاه ی غوغای شد
سریع زنگ زدن ب دکترم دکتر گفت سریع آمادش کنید بفرستین اتاق عمل دکترمم خیلی زود اومد