سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۴ ماهگی
۱۰۱، تجربه زایمان در بیمارستان سیدالشهدا، قسمت ۱
توی پست های قبلی که تجربه زایمانم رو نوشته بودم حس کردم سو تفاهم شده برای بعضیا. اینکه خودت اذیت بشی و اینکه اذیتت کنن فرق میکنه. من تو زایمان خودم اذیت شدم.
برای زایمان هم یه پک دادن که همه چی توش بود، بجز مدارک شناسایی و پزشک هیچی دیکه با خودتون نبرین.
دوستم اونجا زایمان طبیعی کرد، از قبل از زایمان که مراجعه کرده بود خود بیمارستان بهش یه ماما معرفی کرده بود برای مامای همراه که از قبل باهاش در تماش بود و سوالاتشو جواب میداد تا روز زایمان.
بیمارستان سیدالشهدا برای بستری زایمان سه مدل اتاق داره، اتاق های عمومی که از ۴ نفره هستن به بالا
اتاق خصوصی که دو تخته هست و همراه آقا اجازه نمیدن.
اتاق vip که کلا بخش زایمان نیست. طبقه اول هست.
من چون همسرم فقط همراهم بود اتاق وی آی پی گرفتیم که بتونه پیشم باشه‌
اتاق vip :
طبقه اول بود
تخت بیمار، مبل تخت شو برای همراه دوتا، حمام و سرویس، یخچال، ماکروفر، چایسازو تلویزیون داخل اتاق داشت.
میوه، کیک چای نسکافه حزو سرویس اتاق بود
نهار شام صبحونه، میومدن منو رو میگفتن و غذا به انتخاب خودت بود. کیفیت غذاشوتم بنظرم خیلی خوب بود.
ساعت ملاقات هم نداشت، هرکسی هر زمان میتونست بیاد. البته من کسی رو نداشتم.
مامان علی جانم👼🏻🩵 مامان علی جانم👼🏻🩵 ۳ ماهگی
سلام 🙋🏼‍♀️

اومدم یه توضیح کوتاه هم راجب بیمارستان بدم برای کسایی که سوال کردن🥰

بیمارستانم نیکان سپید (خصوصی)بود

که خدایی من خیلی راضی بودم پرستار ها و ماما ها خیلی پیگیر بودن

زایمانم طبیعی بود که همون اولی که بستری شدم رفتم تو اتاق خودم که هم اتاق درد بود و هم اتاق زایمان یعنی از اولش تا بدنیا اومدن علی جانم تو همون اتاق بودم

همسرمم اجازه داشت کنارم باشه که از همون اول تا اخر پیشم بود🥹(چقدرم حضورش مفید بود برام)

قصدم برای اتاق بخش( بعد زایمان) خصوصی بود که وقتی زایمان کردم خواستم برم تپ بخش اتاق خصوصی ها پر شده بودن

ولی اتاق های معمولیش دو تخته بود که اصلا اذیت نشدم من یه پرده هم بینمون کشیده میشد

برای وسایل هم
به مادر لباس و پوشک دادن
به بچه هم یه دست کامل لباس و دور پیچ دادن و پوشک
ولی خب من هم برای خودم لباس بردم هم برای علی جونم

همراه هم شب مامانم موند پیشم (فقط خانم میزارن بمونه تو بخش زنان)
غذا هم وعده ای به همراه میدادن

مامای همراهمم توی تیم دکترم (لیلا سعیدی ) بود که از اول بارداری همراهم بود که ۱۸۰۰ هم هزینه گرفتن برای روز زایمان که من واقعاااا راضی بودم

دکترمم برای زایمان هزینه ای نگرفتن

هزینه بیمارستان هم شد ۲۵ تومن که شوهرم وقت تسویه که رفته بود
گفته بودن بیمارستان برای زایمان طبیعی بهمون پنج تومن هدیه تخفیف دادن😁😁
که شد ۲۰ تومن کلا

سعی کردم همه سوالا رو جواب بدم باز اگه چیزی جا مونده بپرسین عزیزا😘😘
مامان هیراد مامان هیراد ۱ ماهگی
خانمایی که قراره بیمارستان خاتم الانبیا زایمان کنند :
قسمتی که زایمان می کنید با جایی که بعد از زایمان هستید همه شون تو یه بخش هست . اتاق های زایشگاه یه تخت هست اما بعد از تولد می برن اتاق روبرویی که سه تخته هست اگه اونجا پر باشه تو همون اتاق زایمان می مونی تا خالی بشه .
موقع زایمان یا دردهای قبلش از اتاق های دیگه ممکنه بی قراری های زیادی بشنوید . مثلا من اول هاش ک حدود ۲ سانت بودم از اتاق کناری داد و فریاد بدی میومد و راستش یه لحظه واقعااا ترسیدم (حالا این که واقعا واسه خودم چ طور گذشت رو تو تاپیک های بعدی میگم) ، اگه موقع زایمان شما همچین مواردی بود نترسید آگاهی داشتن خیلی بهتون کمک میکنه و فقط رو خودتون تمرکز کنید.
کاش بخش زایشگاه و قسمتی که بعد از زایمان منتقل میشی جدا بود چون تا آخرین لحظه ک اونجا هستید این صداها رو می شنوید هم قبل زایمان هم بعد زایمان .کلا این بخششون کوچیک بود . پرسنل ها هم اکثرا خوب بودن ولی همه جا گاهی یکی مهربون تر و یکی خشک و جدی تر پیدا میشه .
مامان 🍓توت فرنگی 🍓 مامان 🍓توت فرنگی 🍓 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
صبح اومدم پذیرش شدم با گریه و دلتنگی از تمام شدن بارداری هر چند سخت بود ولی دلگیر
اومدم اول آن اس تی گرفتم یه ساعتی معطل شدم لباس دادن پوشیدم ازمایش اینا گرفتن که از کمرم زیر شکمم درد پریودی گرفته بود نگو بجه وارد لگن شده بعد اتاق عمل رو آماده کردن خیلی سرد بود اتاق عمل دندون هام می‌خورد بهم بعد بی حسی زدن از نخاع درد نداشت فقط ترس داشت سریع خابوندمنم رو تخت پاهام داغ شد حالت تهوع گرفتم فلبم تند میزد گفتم قلبم داره وامیسته گفتن هیچی نیست تو سرم انگار یه چیز ریختن آروم شدم بعد دخترم رو آوردن دیدم چسبوندم رو صورتم حس خوبی بود اما میلرزیدم بعد با پتو از تخت بلند کردن انداختن رو برانکارد سرم زدن بعد دوباره از اون برانکارد انداختن روی تخت دیگه خیلی درد داشتم شکمم رو فشار دادن خیلی درد داشت اومدم تو بخش شوهرم اومد کمک تا دوباره از اون تخت انداختن رو تخت بخش درد وحشتناکی بود بعد بچه شیر خورد و امان از وفتی که از رو تخت خواستم بلند شم نفسم بند اومد خیلی درد داشت زخم هام بلند شدم با بختی رفتم دستشویی زیرم رو تمیز کردن الان هم بابد بختی دراز کشیدم و دارم تایپ میکنم
راستی سوند وصل کردنی هم یه سوزش بدی داشت 😬
مامان ویهان مامان ویهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان(پارت4)

خلاصه رفتم برای بستری شدن، از کلاسای آمادگی زایمان بهمون گفته بودن اگه ماما همراه دارین حتما اتاق ال دی ار رو بگیرین که همه چی همونجاست ینی از لحظه اول که بستری میشی تا فول بشی و حتی بخوای زایمان کنی تمام کارا توی همون اتاق انجام میشه و نمیخواد برای زایمان جابجا بشی، تنها هم هستی و استرس بقیه بهت سرایت نمیکنه و با ماما همراهت هم خیلی راحت اونجا کار میکنی، منم به پرستاره گفتم من میخوام ماما همراه بگیرم و اتاق ال دی ار رو میخوام پرستاره یکم یا بقیه مشورت کرد اومد گفت شما هنوز صفر صفری تا به یه درجه قابل قبول برسی که ماما همراهت بیاد بالا سرت وقت زیاده تا فردا ظهر😱 واسه همین بیا برو یه اتاقی که یکی دیگم باشه تنها نباشی زیاد، منو فرستادن یه اتاق دو تخته، اونجا یه خانمی بستری بود که می‌گفت از ساعت 5 روز قبلش سه انگشت باز بوده و تا الان با کلی آمپول و قرص فشار هم تغییری نکرده، تمام موهای دستم سیخ شد آخه خیلی ناله می‌کرد و داد میزد، جالب بود گوشی داشت و مامانش هم گان پوشیده همراهش بود و راه به راه ازش عکس میگرفت🙄 یه ماما اومد خودشو معرفی کرد بهم و گفت هرکاری داشتی فقط منو صدا کن، بعدشم یه دستگاه آورد کنارم تا از بچه نوار قلب بگیرن، من سردرگم بودم گفتم نوارقلب برای چیه؟ گفت میخوام چکت کنم، بعدش اومد معاینم هم کرد گفت به زور نیم سانتی😭 کجا رفت اونهمه ورزش و گل مغربی😭