۱۱ پاسخ

به نظرم خانومایی که زایمان طبیعی انجام میدن جزو قوی ترین و شجاع ترین آدما هستن🫠
خودمم طبیعی بودم🤪

پارت 4
معاینه کردن دهانه رحمم شش سانت بود خیلی هول شدن با ویلچر بردن اتاق زایمان
خیلی ترسیدم دیگه خوابیدم رو تخت دردام افتضاح شد
ماما گفت ب حالت سجده بشم ورزش بده
یربع اینا ورزش داد ک گفتم دیگه نمیتونم کف چرا گفتم احساس فشار و زور دارم زیاد
گفت مطمعنی فک نکنم ب این زودی باز بشی
چون وقتی باهام اومد اتاق زایمان کف احتمال دوساعته زایمان کنی
ولی وقتی گفتم زور دارم گف و معاینه شدم دیدن فول هستم گفت نیم ساعت زایمان می‌کنی
گفتن دکتر بیاد کیسه آب و بزنه زایمان شروع بشه

کیسه آب و زدن احساس زورم زیاد شد ولی وقتی میخاسم جیغ بزنم ماما همراهم نمی‌داشت دستاش قفل میکرد ب دستم میگف فشارت وبنداز بمن لباتو بهم بدوز و زور بده فک کن مدفوع داری
خیلی دردهای بدی بود
ولی با چهارتا زور دخترم بدنیا اومد گذاشتم روسینم بعد گفتن یه زور بده جفت بیاد
بعدشم مشغول بخیه و اینا شدن بخیهام از دفه قبل خیلی کمتر شد خداروشکر
و خداروشکر دخترم همون ۲۳ مرداد ک آخرین وقتم بودساعت یربع ب چهار عصر دنیا اومد

۴ماه بار داریم اصلا نمی‌دونستم واقعا باردار هستم از اون طرف هم استرس فراوان داشتم مادرم و پدرم از همسرم متنفر بودن میگفتن باید از شوهرت طلاق بگیری و با اونی که من میگم ازدواج کنی

سلام عزیزم ، مبارک باشه و خداقوت❤️
گلم منم شرایطم مثل شماست و بچه سرش درست نمیاد تو لگن، دکترم میگه اگه توی ۳۸ و ۵ روز نیومد سزارینت میکنم.
و من واقعا نمیخوام عمل بشم.
شما چیشد که سرش اومد تو لگنت؟

هرکی نمیره طبیعی میترسه چون واقن سخته

چقدر خوب خداروشکر ،ب سلامتی عزیزم
منم از هفته ۲۰ ورزش شروعکردم اما از هفته ۲۶ تا ۳۴ قطع کردم چون دکترم گفت درد داشتم،
دوباره شروع کردم
با ماما همراه هم قرارداد بستم
منم دلم میخواد ی زایمان کوتاه مدت و خوب داشته باشم
امروز حس میکنم سر بچه پایین تر اومده ی سری علائم دارم
دکترم گفته برم آن اس تی بدم
تازه وارد هفته ۳۶ شدم
اگ بچه بخواد تو این هفته هادنیا بیاد دستگاه میره؟

آفرین من بشدت ترسو هستم و اصلا فکر نمیکنم از پس چنین چیزایی بربیام برای همین میخوام فقط برم سزارین هر چن. طبیعی بهتره ولی من روحیه و توانایی و تحمل دردم صفر

عزیزم شیاف گل مغربی رو از کی شروع کردی و تا کی ادامه دادی؟

پارت 2
تو هفته ۳۷ رفتم دکتر گفت دوسانت رحمم باز
هفته۳۹ رفتم باز همون دوسانت بودم
دیگه ترسیدم گفتم نکنه وقت زایمانم بگذره بخوان بستری کنم با آمپول فشار زایمان کنم

رفتم معاینه تحریکی
اونجام بهم گفتن رحمم دوسانت سر بچه تو لگن نیومده
ولی گفت احتمال با معاینه تحریکی همون روز یا تا سه روز بعد که میشد۲۳ مرداد رحمم باز بشه
ازاونروز پیاده رویم و کردم روزی دوبار
تقریبا دوساعت صبح
یساعت غروب

دوروز کذرشت از معاینه من دیدم خبری از درد نیست حتی بعد معاینه لک هم ندیدم
خیلی استرس گرفتم

پارت 3
بهم گفتن ماساژ نوک سینه و انگشت کوچیک پا خیلی تاثیر داره تو تحریک رحم

دوشنبه اخرشب بود انگشت پام و کلی ماساژ دادم

سه شنبه صبحم که بیدار شدم ماساژ نوک سینه شروع کردم هر نیم ساعت هر سینه پنج دقیقه
از ساعت ۱۱ صبح بود همون‌طور ک سینمو ماساژ میدادم حس کردم دل درد پریود دارم کم
گفتم لابد گذری
ولی ادامه دادم ب ماساژ
موند از ساعت یک و نیم ظهر یهو دل دردهای خیلی وحشتناکی می‌گرفتم هر پنج دقیقه یجور ک نفسم می‌رفت و خم میشدم
تا ساعت دونیم صبرکردم دیدم نه قطع نمیشه
زنک زدم ب ماما صحبت کردم
گفت فقط خودتو برسون بیمارستان نزدیک
تا من رسیدم اونجا معاینه شدم ماما با من رسید

پارت 5
من یربع ب سه بستری شدم و یکساعت زایمان کردم ب لطف خدا
نمیگم درد نکشیدم چون همون دردهای پنج دقیقه یبار نفسم و میبرد درست ساعت زایمانم کم بود ولی زوری ک دادم خیلی سخت بود
زایمان حتی ده دقیقه اش هم تمام جون آدم و میگیره
ب نظرم ماساژ نوک سینه رو جدی بگیرید
چون واقعا تو روند زایمان تاثیر داره
من حین دردام هم ماساژ میدادم
وقتی ماساژ میدادم دردم خیلی بیشتر میشد
چون ماساژ نوک سینه وقتی درد داری انجام بدی رحمم و تحریم می‌کنه ب باز شدن وقتی درد زیاد میشه آدم خودش حس می‌کنه
و یه تجربه دیگه حتما حتما ماما همراه بگیرید خیلی تاثیر داره خیلی کمک خیلی دلسوز


این لحظه رو برای همه مادرای باردار و مادرایی ک دوست دارن بارداربشن آرزو میکنم

سوال های مرتبط

مامان آیــــــسل💋 مامان آیــــــسل💋 ۶ ماهگی
اومدم از تجربه زایمانم بگم
اگه میترسی و هنوز بارداری نخون چون بشدت استرس میگیری و حالت بد میشه
پارت ۱
من از اول طبیعی میخواستم اسم سزارین میومد تن و بدنم میلرزید
از هفته ۳۲ دهانه رحمم دوسانت باز شده بود و همونجوری مونده بود تا هفته ۳۹ هر هفته از ماه دردای شدیدی ک میگرفتم میمردم و زنده میشدم میگفتم این هفته دیگه زایمان میکنم ولی دهانم اصلا باز نمیشد و پیشرفت نمیکرد در صورتی ک بمن هفته ۳۲ استراحت داده بودن و میگفتن اگه بستری نشی زایمان میکنی و بچه میره دستگاه
خلاصه من از اول بارداری تحرکم زیاد بود همه کار میکردم پله هم زیاد بالا پایین میکردم
از هفته ۲۸ ورزشامو شروع کردم و هفته ۳۲ ک بهم استراحت دادن دوهفته ورزش نکردم ولی دوباره بعدش جدی تر شروع کردم روزی ۳ ساعت پیاده روی و یک ساعت ورزش میکردم شیاف میذاشتم رابطه بدون جلوگیری داشتم و دوش اب گرم میگرفتم حتی تخم شربتی و خاک شیر و تخم شوید هم خوردم
گل مغربی هم روزی دوبار میذاشتم منظم
ولی هر هفته ک میرفتم هیچ تغییری نمیکردم هیچیییی
توی هفته ۳۷ ب دکترم گفتم منو بستری کن با امپول فشار زایمان کنم دردام زیاده گفت این دهانه ای من میبینم رفته بالا و کلفت شده با امپول اصلا باز نمیشه
خداروشکر ک به حرفش گوش کردم و اصرار نکردم چون اگه اونموقع این بلاها سرم میومد همش میگفتن تقصیر خودته
مامان فاطمه سادات ✨️ مامان فاطمه سادات ✨️ ۱ ماهگی
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمان طبیعیم رو بگم🤰🏻🩵
من زایمان اولم طبیعی بود و ساعت 6 صبح کیسه آبم پاره شد و رفتم بیمارستان 3 سانت بودم و بستری شدم ساعت 8 ماماهمراه اومد و دردام قابل تحمل بود کم کم ورزش باهام شروع کرد و 5 یا 6 سانت که بودم یهو دهانم ایست کرد و دردهام خیلیییی شدید شده بودن و باورزش وهرکاری اصلا پیشرفتی نداشتم باکلی سختی ورزش کردم و دهانم بالاخره باز شد وساعت دونیم زایمان کردم ولی مشکل دنبالچه ودر رفتگی بخیه و عفونت و کلی سختی کشیدم زیاد وارد جزئیات نمیشم
این تجربه اولین زایمانم بود و بخاطر دردهای بدی که کشیدم تصمیم گرفته بودم دومی را صدرصد سزارین بشم
تااینکه باخیال راحت باردار شدم و رفتم دکتر و تا 28 هفته هم اصلا با دکترم درمیون نذاشته بودم و فکر میکردم دکترم موافقت میکنه
خلاصه ب دکترم گفتم و خیلی جدی گفت من اصلا نامه نمیدم و به هیچ کسی هم ندادم من صحبتم با سزارین اختیاری بود و اون اصلا راضی نشد و گفت تو زایمان دومته تا بخوای بفهمی چی شده دیگه زایمان کردی تموم شده
و گفت تا میتونی فعالیت داشته باش که زایمانت راحت بشه من بارداری اولم خیلی استراحت داشتم ولی این بارداری ازهمون اول سرپا بودم و چون بچم کوچیک بود همش دنبالش بودم
خلاصه گذشت و دکترم گفت از هفته 36 ورزش کن پیاده روی داشته باش روزی نیم ساعت و بعدش زیاد کن تا برسه به روزی 3 ساعت و بعدش رابطه بدون جلوگیری داشته باش و ورزش های لگنی شروع کن و
مامان ماهان مامان ماهان ۷ ماهگی
سلام خانما من۱۱روزه زایمان کردم خواستم تجربه زایمانم رو با شما درمیون بزارم من زیاد ورزش نکردم درطول بارداری ولی تحرک داشتم یه روز درمیون هم پیاده روی داشتم درحدیه ربع بیست دقیقه حرکت پروانه رو تو خونه خیلی میرفتم و اینکه چهاردستو تو خونه راه میرفتم شب راطه داشتم صبح ساعتا۵و نیم بیدارشدم دیدم درد دارم یکم ولی کم بودو غیرمنظم دیگه گفتم شاید ماه درد۳۸هفته۵روز بودم تا ساعتای۹زمان گرفتم دیدم داره کم کم منظم میشه با همسرم رفتم بیمارستان گفتن۳سانتی راه برو تا دکتر بیاد معاینه کنه منم پله رفتم رو جدول راه رفتم اسکات زدم دیگه وقتی رفتم دکتر اومده بود ساعت۱۰ونیم ۵سانت شده بود دردام شدتش بیشتر شده بود دکتر بهم گفت روند زایمانم سریعه یه نیم ساعت یه ساعت آخر دردم خیلی زیاد بودساعت۱۲و۲۰دقیقه زایمان کردم پسرم۳۴۰۰وزنش بود کلا از زایمانم راضی بود خیلی درد نکشیدم کل ساعتایی که درد داشتم۶ساعت بود اونم قابل تحمل امیداورم شماهم زایمان خوبی داشته باشی.
مامان الین مامان الین ۱ ماهگی
خیله خب خانما بریم برا تجربه زایمان من🥲
پارت 1
اول بگم ک بدن همه باهم فرق میکنه و همه مثل هم نیستن
پس فکر نکنید اگه من زایمانم سخت بود قراره مال شماها دقیقا مثل من باشه
من سه شنبه عصر معاینه تحریکی شدم چون ۳۸ هفته بودم و دو هفته هم بود همش درد زایمان داشتم ولی منظم و خیلی شدید نبودن برا همین فایده نداشت و زایمان نمیکردم
معاینه تحریکی ک شدم پیش ماما همراهم بعدش لکه بینی اومد سراغم
اول خونی بود و کم بود
ولی تا شب قهوه ای شدن و خیلی زیاد و دردای زیاد و شدید و منظم میگرفت و ول میکرد هر ده دقیقه منم رفتی یک ساعت پیاده روی و پله و دوش آبگرم و ورزش زیر دوش و اینجور کارا
دیگه ساعت ۵ صبح رفتم زایشگاه معاینه کردن از عصر ک معاینه شده بودم دوسانت پنجاه درصد بودم و بازم گفتن تغییری نکرده و برم خونه اگه دردام شدید شد برم زایشگاه
دیگه منم رفتم خونه و سعی کردم بخوابم
دیگه خوابیدم و دردام نصفه و نیمه شد ولی همچنان خونریزی قهوه ای رو داشتم
صب ک از خواب بیدار شدم دیگه ب جز یه درد پریودی دیگه درد خاصی نداشتم و بیخیالش شدم