مامانا سلام...خیلییی دلم گرفته...همیشه میترسم از دخترم درآینده جدابمونم....یا اینکه بمیرم دخترم بدون مادر بزرگ بشه🥹هر شب با این فکرا میخوابم...خیللیییییی اشک میریزم...من عاشق دخترمم...وقتیم باردار بودم گریه کردم و به شوهرمم گفتم اگه من سر زایمان مردم دخترمو فقط خودت بزرگ کن .هیچی براش کم نزاری...میدونی ک دخترمون عشق منه...شوهرممم سریع زد زیر گریه و کلی دل داری داد...ولی دست خودم نیس هنوزم اون ترس باهامه.

۸ پاسخ

اخی عزیزم.درکت میکنم.اکثر ماها این فکرارو داریم. من خودم بااینکه هنوز بچه ندارم ولی به این قضیه فکر میکنم و بعضی وقتا حتی گریه ام میکنم !!!!همه ی این فکرا از طرحواره های دوران کودکی میاد.ماها همه بخاطر تربیت یا شرایط زندگی طرحواره رهاشدگی رو‌داریم. تو اینترنت سرچ کن راجبش بخون. هروقت این فکر اومد تو سرت به این فکر کن که منشاچیز دیگه ایه و تمام این فکرا پوچ و بی معنیه. یکم ارومت میکنه.ولی خب به مقاومت خودتم بستگی داره عزیزم❤️

دقیقا منم اینجوریم تو طول روز به این چیزا فک میکنم گریه میکنم همه مامانا اینجورین ولی تو بعضیا شدتش بیشتره باید سعی کنیم بهش پروبال ندیم وگرنه به سرمون میاد

مامان نورا حس میکنم هیچ مادری تو دنیا اندازه من وابسته دخترش نیست...تصور کن ۱۱ ماهش کامل شده و من فقط دو سه بار پیش مادرم گذاشتمش اونم کار مهم داشتم و هربار یک ربع طول کشیده..حتی دلم نمیاد یک ساعت بدون خودم پیش پدرش باشه

فکر میکردم فقط خودم این ترسارودارم 🥺قبل از دخترم از مرگ باکی نداشتم ولی الان میترسم بهش فکر کنم حتی چون خیلی وابستشم🥺

اره مامان وصال خودمم میگم ب هرچی فکر کنی سرت میاد..

من همیشه آدمی بودم ک دربرابر همه مشکلات و ذهنیت های منفیم مقاومت کردم...اما این مورد خیلی اذیتم میکنه...تصمیم دارم پیش مشاور برم.میگم نکنه برم بهم بخنده

دقدقه همه مادرا مگه میشه اما بایه صلوات فراموشش کن اگه بخوای بهش زیاد فکر کنی افسردگی میگیری

برای شمام پیش اومده تاحالا؟؟؟البته خدا کنه همه بچه ها زیر سایه پدرمادرشون بزرگ بشن

مقالات مرتبط

انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام
از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف
گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک

سوال های مرتبط

مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱۰ ماهگی
دیشب یه خواب ترسناک دسدم وای هی بلند میشدم از خواب دوباره میخوابیدم ادامه شو میدیدم😑خواب دیدم داشتم میمردم همش میگفتم دخترم دخترم کو بعدشم ک مردم قیامت شد همش گریه میکردم من دخترم میخوام دلم براش تنگ شده نکیر و منکر وایساده بودن چقدر وحشتناک بودن سوال میپرسیدن دیروز چی خوردی آخرین بار کجا رفتی 😑اصلا خیلیییی وحشتناک لود بیدار شدم کلی گریه کردم ک اگه بمیرم دخترم و نمیبینم🥲😭
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱۳ ماهگی
خیلییی ناراحتم
دخترم آرنج پسرمو گاز گرفت خون اومد 😭😭😭
پسرم انقد گریه کرد من بمیرم براش 😭😭😭
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان پنبه مامان پنبه ۱۷ ماهگی
من خیلی ناراحتم از اینکه دخترم داره بزرگ میشه دلم واسه کاراش تنگ میشه،گریه م میگیره بهش فکر میکنم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان تی تی مامان تی تی ۱۳ ماهگی
سلام اعصابم بهم ریخته گفتم یکم درد دل کنم

یه ماه سر کار میرم صبح ها دخترمو میزارم پیش مادر شوهرم همسایمونه
زن خوبیه معلم بازنشستست دخترمو خیلی دوس داره ، دخترمم اونو خیلی دوس داره از بغلش بغل من نمیاد😐 اما ته دلم عذاب وجدان دارم ک دخترم تربیت کسه دیگ رو جز خودم قراره بگیره یا اینکه روز ب روز ب اون وابسته تر شه و منو زیاد دوس نداشته باشه ، از طرفی هم مادر شوهرم زیاد دخترمو میبره کوچه ، زن های همسایه هم میان هی بغل میگیرنش و بوسش میکنن الانم مریضی زیاده ، میخوام امروز بگم زیاد بیرون نبرش ،
حالم بده حس میکنم مادر خوبی نیستم
با اینکه ساعت دو میام و دیگ با خودمه کلی باهاش بازی میکنم اما باز دلمـ نمیخاد جز تربیت خودمو داشته باشه و حس میکنم ناکافی ام براش
دخترمم خیلی مادر بزرگشو دوس داره بغل من میاد گریه میکنه چون میدونه اون بیرون میبردش ، در واقع واسه بیرون رفتن گریه میکنه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان Rᴀᴅᴍᴇʜʀ مامان Rᴀᴅᴍᴇʜʀ ۱ سالگی
سلام مامانا
پسرم خیلی همیشه میوفته با سر محکم رو سرامیک یا فرش یا پایه میز …. خیلییی گریه های بدی میکنه بخدا خیلی نگرانشم خیلی اعصابم خورد میشه همیشههههه کنارشم مواظبشم ولی یهو یک ثانیه نباشم و…بمیرم براش
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 🌜آیلار🌜 مامان 🌜آیلار🌜 ۱۴ ماهگی
وای از شما چه پنهون همش میگم بچه داری سخته و این حرفا ولی ته دلم به خودم میگم یهو بزنه ناخواسته باردار بشم و باهم بزرگ بشن من که دارم سرویس میشم.بذار یکدفعه بشه ... 🤣🤣🤣🤣
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دنیز مامان دنیز ۱۴ ماهگی
سلام بچه ها من از لحاظ روحی حس میکنم یکم اوکی نیستم ینی سه چهارتا ترومای بزرگ رو پشت سر گذاشتم ولی کاملا پاک نشده اثراتش از رو من(مرگ مادرم)افسردگی بعد از زایمان و یه سری چیزای دیگه بعد گاهی اوقات خیلی سر دنیز عصبی میشم و داد میزنم بچه میترسه گریه میکنه بعد خودم میزنم زیر گریه بغلش میکنم نمیخوام خدایی نکرده الهی که دستم بشکنه اگه اینکارو بکنم بزرگتر که شد با این اعصابم دست روش بلند کنم یا مثلا بازم سرش داد بزنم به نظرتون با دکتر روانشناس مشکلم حل میشه یا روانپزشک؟ توروخدا چندتا کتاب خوبم بهم معرفی کنید نمیخوام بچم هیج جوره آسیب ببینه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مرسانا مامان مرسانا ۱ سالگی
مامانا خیلی دلم گرفته من مادرم فوت کرده خواهرم ندارم‌ من کلا ادمی ام ک دخترمو خونه هیچکس نمیزارم چون میترسم میگم خدایی ناکرده اتفاق ی بار میوفته اما این چند روز نزدیک عید دوبار یا سه بار در حد دوساعت دخترمو گذاشتم خونه خالم بعد سر یه موضوع دیگه ای کلا بحثمون شد اصلا ربطی ب دخترم نداشت ولی اون برگشت بهم گفت من حوصله بچه های خودمم ندارم مگه من لَ له توام بچتو بگیرم توخودت چ خوبی برا من کردی حالا اون ۴۵ سالشه و من ۲۵ نزدیکمه ی کوچه با من فاصله داره اما روز زایمانمم نیومد حتی با اینکه سزارین کرده بودم‌تگو تنها بودم پاشدم با بخیه هام خودم بچمو شستم بغل کردم‌ حالا اینا بماند گذشت تموم شد از وقتی اومدم نزدیکش هر سه ماه ی بار باهام سر موضوع های مختلف قهر میکنه ولی خیلی بهم برخورد ک اینجوری کرد واقعا مگه اون بزرگ تر نیس اینه بزرگی کردن ک پاشی این حرفارو بزنی خداروشکر ۴ستون بدنم سالمه خودم از دخترم مراقبت میکنم وگرنه با وجود همچین فامیلایی
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نگین مامان نگین ۱۷ ماهگی
سلام مامانای عزیز
من نمی‌دونم چرا آنقدر حساس و زودرنج شدم باوجود اینکه بچه سوممه همیشه میترسم همیشه نگرانم تو چشمای بچم نگاه میکنم گریه میکنم میگم اگر خدای ناکرده چیزیش بشه چیکار کنم امروز صبح داشتم فکر میکردم من واقعا چطور پس اون دوتا بچه رو بزرگ کردم یعنی واسه اونام انقد نگرانی داشتم؟؟ چندروز پیش هم یه خبر خوندم که یه کوچولو گوجه سبز افتاده تو‌گلوش خفه شده مرده از اون شب یعنی منم مردم😭😭هر دقیقه و هر لحظه بهش فکر میکنم به بچه خودم نگاه میکنم یادش میوفتم
چیکار کنم بهتر بشم دارم میمیرم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان علی کوچولو🪐✨ مامان علی کوچولو🪐✨ ۱۵ ماهگی
یازده ماهگیت مبارک عشق من 🤍
چقدر داری زود بزرگ میشی و من دلم برا این روزات تنگ میشه 🥲🧡
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سوین مامان سوین ۱۱ ماهگی
سلام مامان ها وقتی یکم بلند صحبت می‌کنیم یا یکی داد میزنه دخترم خیلی میترسه گریه میکنه من اصلا با شوهرم دعوام نمیکنم حتی در حد بحث چجوری این موضوع حل کنیم نگران دخترمم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هسته🍋 مامان هسته🍋 ۱۵ ماهگی
دیروز سر دخترکم برای اولین بار داد زدم، خیلی بلند نه! فقط داشتم رانندگی میکردم، گوشیم زنگ میخورد، صدا رد نمیکرد، مهمون اجباری داشت برام میومد به تعداد بالا،نگران قسطهام بودم، اونم گریه میکرد بغل میخواست🥲
حواسم نبود که متوجه نیست!
با یه صدای رو به بلند گفتم یه لحظه صبر کن مامان، ماشین رو پارک کنم😭😭
نگاهش لرزید دلم ریخت🥲
فوری هموپن جا شروع کردم باهاش بازی کردن و خندیدن که بهو گریه نکنه و از صدام نترسه، اما خیلی ناراحت شدم از خودم، به خودم افتخار میکردم که هیچوقت چیزی بهش نگفته بودم، دلم گرفت که دل بچمو لرزوندم، خدا منو ببخشه🥲♥️
سر بچه هاتون داد نزنید، نترسونیدشچن، به اندازه کافی وقتی بزرگ شدن ترس و استرس دارن، الان که ریزه ان عقده هامونو سرشون خالی نکنیم✨🙃
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سید حسین مامان سید حسین ۱۲ ماهگی
واقعا قراره زندگی ما مادرا بهتر بشه؟ من دارم دیوونه میشم دیگه انقدر که بچم سر هر چیزی سریع گریه میکنه و قشقرق به پا میکنه سر صبحی با جیغ از خواب بیدار میشم سر پوشک عوض کردنش گریه میکنه سر یه چیزی که نمیزارم دست بزنه جیغ میزنه و گریه میکنه
دلم برای سکوت و آرامش تنگ شده سر کارم که میام همش سر و صداس و داد و بی داد دیگه دارم خل میشم چرا بچه من انقدر باید شیطون باشه که یک دیقه نشینه همش باید شیطونی کنه
شب با جیغ میخوابیم صبح با جیغ بیدار میشیم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان قندک👶 مامان قندک👶 ۱۲ ماهگی
خعلی دلم گرفته
نمیدونم شمام این حسو دارین یا نه
ی جورایی هم خوشحالم پسرم داره بزرگ میشه ماه دیگه تولدشه
ولی از ی طرفم غمگینم ک دیگه کوچولو نیس نوزاد نیس😪
با اینکه دست تنها بودمو سخت بود خودم بودمو شوهرم فقط
بیشترم خودم
ولی آدم دلتنگ میشه
شمام این حسو دارین؟؟؟

#بارداری #زایمان
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرینا مامان آرینا ۱۳ ماهگی
گریه های شدیدم که تبدیل به خنده شد😭😭😭
دخترم عادت داره من و همسرم ک هم و بغل میکنیم میبوسیم،سریع خودش و میرسونه بهمون ک اون رو هم بوس و بغل کنیم.
امشب خیلی دلم گرفته بود،همسرم به شکم خوابیده بود،سرم و گذاشته بودم رو کمرش بلند بلند گریه میکردم،یهو بلند شدم دیدم دخترم اومده سرش و گذاشته رو کمر همسرم،ناخوداگاه خندیدم...
خداروشکر هنوز درکی از گریه های من نداره😭😭
مشاهده ۴ پاسخ دیگر