۵ پاسخ

بنظرم ی کوچولو وجود بچه ی کوچیکتر حساسش کرده. بیشتر باهاش وقت بگذرون

خیلی بهش محبت کن باهاش پارک برو شهر بازی ببر نمیدونم هر جایی که بهش خوش بگذره حال و هواش عوض شه

دختر منم 6 سالشه از لحاظ روحی اکیه. شب بخوابه تا صبح بیدار نمیشه. اما قبل خواب هرشب یا داستان تعریف میکنیم یا میگم از اتفاقاتی که در طول روز برات افتاد باهم صحبت کنیم. بغلش هم میکنم درسته سنگین شده اما تحمل میکنم. چون خودم هم بغل کردنش و دوست دارم اونم دوست داره. زیاد باهاش وقت میگذرونم زیاد بازی می‌کنیم باهم. بازی مادر و فرزندی و وقت گذروندن زیاد پیمانه ی محبت بچه ها رو پر میکنه واقعا

به نظرم حساس شده تو اطرافیان کسی اذیتش نمیکنه

دختر دیگ بهش خیلی محبت کن مخصوصا پدرش

سوال های مرتبط

مامان آروکو مامان آروکو ۱۴ ماهگی
میدونید من هیچوقت از این حجم از بابایی بودن پسرم ناراحت نشدم و همیشه هم خودم بیشتر سوق دادمش سمت باباش اما الان دیگه این بابایی بودنش داره برام دردسرساز میشه. وقتی تو خونه‌ایم سمت من میاد و بهم محبت میکنه و از دیدنم ذوق میکنه اما بیشتر سمت باباشه، اما توی جمع عملا انگار من نامادریشم و اصلااااا علتشو متوجه نمیشم!!! یکسره عین چسب میچسبه ب باباش و اگر همسرم یک لحظه کاری داشته باشه و بخواد بدتش ب من گریه میکنه و میچسبه بیشتر ب باباش و چنگ میگیره باباش و!!!
وقتایی هم ک ناآرومه اصلا و ابدا کنار من آروم نمیشه و فقط باید همسرم بگیرتش! مجدد تاکید میکنم توی جمع اینجوریه‌ها نه تو تنهایی.
من ب شخصه هیچوقت نه ناراحت میشم نه حسادت میکنم اما کار ب جایی رسیده ک مادرشوهرم همش میگه فقط باباشو دوس داره! یا خواهرشوهرم میگه کاش پسر منم اینجوری بود راحت بودم! یا بعد از اینکه یکی دو بار بهانه‌گیری کرده و از بغل پدرشوهرم گرفتمش و آروم نشده و مجبور شدم بدمش ب همسرم پدرشوهرم دیگه ب من نمیدتش و میگه بذار باباش بیاد بگیرتش وگرنه آروم نمیشه!
بعد همین الان ک منو مامانمو پسرم تنهاییم پسرم لحظه ب لحظه منو میبینه و شادی میکنه و میدوئه بغلم!!!
میشه بگید شما جای من بودید چکار میکردید با این اوضاع آبروبری؟