قبلا خیلی به مرگ فکرمیکردم یعنی قبل از به دنیا اومدن دخترم خیلی به خودکشی فکر میکردم ولی الان هی میگم خدایا فقط بهم عمر بده تازمانی که خودش بتونه رو پای خودش وایسه زیر دست کسی غیر خودم بزرگ نشه فقط به خاطر ناردین زنده ام ونفس میکشم..قسم خوردم انقدربراش مهربون باشم وبهش محبت کنم عین یه کوه پشتش باشم تاهیچ وقت مثل من احساس بیکسی وبی پناهی نکنهچون شوهرمم نسبت بهش زیاد بامحبت نیس واین منو آزار میده

خدایا امشب هر تاپیکی رو خوندم همه از دست ای مردای بی شرف مینالن خدا زمین گیرشون کنه 😔😔😔

آفرین به تو دختر
می‌دونی چرا شوهرت باهات سرده؟
چون تو با خونواده اش خوب نیستی و تمام
علتش فقط و فقط همینه .برا خونواده شوهرت پلن بچین رابطه ات رو خوب کن ببین چجوری دورت می‌چرخه

با شوهر بی محبت چرا بچه دار شدی؟ اون بچه چه گناهی کرده؟

منم همین حسو دارم قبل دخترم به مرگ زیاد فکر میکردم الان میگم خدایا به من توان بده همه کار براش کنم همه جوره پشتش باشم

عزیزم خیلی خوشحالم ک فکرو انگیزت تغییرکرده الان میخوای بهترین حامی دخترت بشی.این قشنگترین تصمیم هس ک گرفتی

مشکل اصلیت با شوهرت چیه؟
زن و شوهر مکمل همن خیلی سخته یه طرف بی محبت باشه

چرا به خودکشی فکر میکردی ؟؟؟ به نظر من هیچ دلیلی وجود نداره که بخوای به خودت آسیب بزنی ، تو خیلی باارزش تراز اون چیزی هستی که دیگران بتونن برنجوننت یا ازارت بدن ، اتفاقا انقد باید بتونی قوی بمونی و قوی تر شی و به پیشرفت و آینده فکر کنی که همونایی که بهت ضربه زدن تا زمینت بزنن برای یک ثانیه با تو بودن خودشونو به آب و آتیش بزنن

الهی بگردم باهاش حرف بزن خب

عزیزم انشالله ک ۱۲۰ سال سایت بابا سرش باشه ب چیزای خوب فکر کن