من بارداری دوومه و خدا خواسته
به امید روزای خوب داریم جلو میریم
من بارداری اولمه دوبار از جلو مطب برگشتم میخواستم بندازم ولی اخرش ترسیدم نکردم
من بچه سومم یهووشد خواستم سقطش کن نخواستم به کسی بگم که مانعم نشن دقیقه نودشوهرم گف مثل خواهرخودم الان ده سال دنبال یکی هست خدابه ماسه تاداده ناشکری کنیم الان منتظرم زایمانم بسلامتی بگذره حاضرم ببرمش بندازمش ازوقتی اعصابم خرابه چون امسال دخترم کلاس اول هست زایمانم هم اذرهستش یعنی داستانای من هنوز شروع نشدن فقط میگم روزی همه اقدامی ها
من
بارداری سوم اونم با خوردن قرص اورژانسی
روزای بد و سختی گذروندم گریه گریه گریه استرس و فشار عصبی همه چی کلا نابود شدم داغون شدم فقط امیدوارم خدا کمکم کنه
بچه اولته؟
من هر دوتا بچه هام ناخاسته بودن دخترم ی سال و نه ماهش بود فهمیدم دوباره حاملم خیلی بشدت دوتامون با شوهرم بهم ریختیم یعنی جلوگیریم داشتیم و بازم باردار شده بودم تا مرز سقطش رفتیم ولی ترسیدیم بلاجبار باهاش کنار اومدیم چند وقتی حالم خوب بود ولی الانکه دگ نزدیک زایمانمه خیلی بهم ریختم مدام عصابم خورده میگم چرا اومدی هم میترسم از اینکه ناشکری کرده باشم و خدا روشو ازم برگردونه هم عصابم دگ کشش نداره خیلی رو دخترم حساس شدم مدام دعواش میکنم از اون سمت عذاب وجدان اونو میگیرم
آره منم بعد ۱۶ سال باردار شدم یهوو
من ک خیلی دلم بچه میخاد اووووف ولی شوهرم نمیخاست ی دخمل ۱۲ ساله دارم و الان حامله شدم
به نام خدا من🙃🖐
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.