۱۳ پاسخ

درعوضش خداروشکر در این داروخونه ها نیستیم واسه کمبود شیرخشک ک نیس🙂

اره دقژقامن تاپای مرگ رفتم ولی هیچ قرصی هیچی شیشه هم نمگیره کلا تازه اخرشم میگن شیرت خوب نیس چاق نمیشه

خواهر معضلات شیرخشک رو ندیدی
بچه های من موقع تولد چندین جور شیر امتحان کردیم و نساخت و آخرش معلوم شد آلرژی غذایی دارویی دارن
و شیرخشک مخصوص هم نساخت . رفتیم سراغ خارجی
نساخت...
نمیدونی چه ها کشیدیم
هنوزم سازگاری با شیر ندارن و کژدار مریز پیش میریم با یکی
غذا هم خیلی سخت و محدود سازگار شده
همون شیرِ نصفه نیمه هم قحطی شده
شبا تو خواب هم دنبال شیر خشکم ....
بچه های من ۱ ساله شدن ولی بخاطر الرژی، غذای اصلی شون هنوز شیره و نبود شیر تو بازار مارو پیر کرد

چرا نتونستی؟
یکم شیر بدوش بزار براش و یکساعت دوساعت تنها باش

با اینکه بچه من شیر خشکیه ولی خسته نباشی عزیزم و درکت میکنم کاملا
😘

شیر خشک ندادی که بفهمی چقدر بد

بخاطر همین میگم شیر خشک نعمته

همدرد زیاده عزیزم الحمد الله بازم سالم هستیم ....خدای مام بزرگه سوره والعصر زیاد بخون صبور میشی

برای همینه که میگن از همون اول شیرخشکم کمکی بدین که اگه جایی نیاز شد بزارین و برین

من دوقلوهام شیر خودم میدم بهشون هیج جا نمیتونم برم لباسم خواهرم میخره برام میاره اینقدر خستم

😌حرف دل منو زدی

دقیقا همینه .من اوایل که شیرم زیاد بود میدوشیدم میزاشتم پیش همسرم دکتری چیزی میخواستم میرفتم.الان اونقدری نیست بدوشم کلی باید زیرسینم باشه خیلی سخته البته شیرخشکیاهم سختیه خودشونو دارن

حق داری مرضیه جان
...با تمام وجودم درکت میکنم....منم دست تنها بودم از همون اوایل بارداری هیچکس کمکم نبود...

نه مادر دارم نه خواهر

خودم تک و تنها ...یه دختر ۲۲ ساله ک هیچی از بچه داری نمی دونستم....

ههههعععععی....

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۱۷ ماهگی
می‌خوام تجربه م رو بگم شاید به درد کسی خورد،با اینکه کلی روانشناس ها میگن مادر آروم باشه بچه آروم دهی چه میدونم بدون فریاد و ‌.....،تا تجربه نکرده بودم باورم نمیشد،بچه م‌ مدتیه خیلی بدقلق شده،نه کمکی میخوره نه شیر میخوره ن میخوابه،اوناش رو نگران نیستم زیاد چون میدونم برا دندون و ....،اما خواب،گیج خوابه در حدی ک ب خودش آسیب میزنه اما نمیخوابه و همه ش گریه همه ش نق،منم در این بین عصبی بودم هرکی هم بهم زنگ میزد میگفتم وااااای بچه م روانی م کرده دلم میخواد خودم رو از بالکن پرت کنم پایین😐😐دیروز با خودم فکر کردم عصبانیت من و غر و آه و ناله م چاره ی کار نیست ک،باید صبوری کنم و آرامش داشته باشم،دیروز اتفاقا بچه م مقاومتش از روزهای دیگه خیلی بیشتر بود اما همینطور آرامش من،اصلا نگفتم بخواب دیگه مامان جان آخه چرا نمبخوابی،هزار بار گذاشتمش تو گهواره هزار بار چرخید هزار بار گذاشتمش رو پام هر دفعه ش خودش پرت کرد پایین،منم فقط نازش میکردم و جان میگفتم خیلی آرووم،بالاخره خوابید،دیروز نه روز سختی برا پسرم بود نه خودم،گور بابای خونه زندگی و ناهار و شام،دیگه نمی‌خوام ب هیچی فکر کنم(قبلش هم نمیرسیدم کار خونه کنم هااااا،الویت من در هر حال همیشه بچه بوده اما از اینکه کارام مونده حرص میخوردم)،خلاصه ک آروم باشیم (نه در ظاهرمون،کلا آروم باشیم) به بچه هم منتقل میشه