سوال های مرتبط

مامان 💙رادوین💙 مامان 💙رادوین💙 ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱:
اول از همه که بخوام تعریف کنم بگم ک پسر من از همون ۶ ماهگی سفالیک بود و سفالیک موند و کامل این آخرا پایین شکمم حسش میکردم و از مدل شکمم هم معلوم بود تا ۳۱ هفته و ۲ روز که من رفتم سونو وزن و اونجا دکتر سونوگرافی بهم گفت رشد پسرت ۲ هفته بیشتره و به جنین ۳۳ هفته و ۴ روز میخوره از همون روز من همون تاریخ ۳۳ هفته و ۴ روز رو مبنا قراردادم چون همیشه همه بهم میگفتن که هیچوقت سر تاریخ زایمان نمیکنی و همیشه زودتر اتفاق میفته یا مثلا میگفتن رشد بچه ک اوکی باشه زودتر میاد خلاصه روزا گذشت تا طبق تاریخ خود خواسته ام رسیدم به ۳۶ هفته و شروع کردم به پیاده روی و اسکات و لانچ و ورزش های بارداری دیگه البته اینم بگم که ورزش و پیاده روی هام هیچکدوم منظم و پشت هم نبود یه روز میرفتم یه روز نمیرفتم آمل اوایلش ک شروع کرده بودم برام خیلی راحت بود و این آخریا پیاده روی به حدی روم اثر داشت ک کامل خیس عرق میشدم و از درد به ناله میفتادم خلاصه هفته هام می‌گذشت و همه رو تاریخی ک من گفته بودم کلی منتظر بودن و هی میگفتن پس زایمان نکردی؟خودمم از بس سنگین شده بودم فقط میخواستم خلاص بشم تا اینکه شنیدم ک خاکشیر برای باز کردن دهانه رحم خیلی تاثیر داره😊 و همین خاکشیر شد دلیل زایمان من
اصلا فکرشم نمیکردم اینقدر زود تاثیر بذاره، ۱۱ خرداد عصر ۲۰ دقیقه پیاده روی کردم با کلی درد بعدشم اومدم خونه ورزش کردم و شربت خاکشیر درست کردم و خوردم
مامان زِینَب جانـَم🐥 مامان زِینَب جانـَم🐥 ۵ ماهگی
قسمت دوم2️⃣
از ۳۶ هفته هرروز نیم ساعت ورزش میکردم✌🏻
از ۳۳ هفته پیاده روی رو شروع کردم روز درمیون نیم ساعت
از ۳۷ هفته هرروز ۴۰ دقیقه تا یک ساعت 😁
این و گفتم چون ازم می‌پرسیدن ک چجوری ورزش میکردی 🤭😬

من ماه درد داشتم اما کم جوری ک خیلی قابل تحمل بود..و متوجه میشدم اینا اصلا زایمانی نیس😅
و همش منتظر یه درد ممتد و شدید بودم🫣
خیلی م انتظار کشیدم برا اومدنش همش میترسیدم مدفوع کرده باشه یا یه مشکلی باشه ک دردام شروع نمیشه 🥲
به ورزش هامم ادامه میدادم اما اینکه هی همه میگفتن زایمان نکردی؟
پس کی زایمان می‌کنی
می‌رفتی سزارین دبگ‌راحت
انقد حالم بد بود این اخرا ک فقط دوست داشتم زودتر بیاد🥲😅

اما خب سعی میکردم مسلط باشم به خودم
روزای آخر همینجوری ک ورزش میکردم گربه میکردم 😬انقد وضعیتم داغون بود
اگه شمام حس ناامیدی دارین میخام بگم ک تنها نیسییننن اما سعی کنین ک مسلط بشین به خودتون و خودتون اوضاع و به دست بگیرین
ما خانما خیلی قوی یم🥹😍✌🏻
مامان ˡⁱʸan💕🐣 مامان ˡⁱʸan💕🐣 ۵ ماهگی
این تایپکم برا مامانایی زایمانشون طبیعیه و هفتشون بالاس و تاریخ زایمانشونه ودرداشون شروع نشده من تاریخی که آنومالی برام زده بود دردام شروع شد ۲۷خرداد ولی شدتش زیاد نبود بعد مامانم میگف پشم شتر برای زود زایمان کردن خیلی خوبه باعث میشه دهانه رحم باز بشه دردا با شدت زیاد شروع بشن اون داشت وقتی دردام شروع شد البت باشدت کم برام دود کرد منم از روش رد شدم هی دردام بیشتر میکرف تا عصر رفتم معاینه گفتن تازه میخای ی سانت باز بشی برو پیاده روی کن منم برگشتم خونه غروب بود من دردام هی بیشتر میشد بعد شب ک شد همش پیاده روی داشتم از پله بالا پایین رفتم دیگع خیلی زیاد درد داشتم جوری ک پیاده روی میکردم و اشکام رو گونه هام جاری میشدن اون شب اصن از درد نتونستم بخابم تا صبح ت اتاق راه میرفتم و گریه میکردم دیک پنح صبح شده بود نتونستم طاقت بیارم منو همسرم همراه با مادرش رفتیم بیمارستان گفتن بازم معاینه شدم گفتن سه سانت بازی برو پیاده روی کن ی ساعت نیم بعد بیا چهار پنج سانت شده باشی بستری میشی بعد من جون و نای راه رفتن و پیاده روی نداشتم ب سختی پیاده روی میکردم بسختی زیاد حتی صبحونه هم نخورده بودم فقط ی کوجولو بیسکوت و چایی خوردم اونم ت بوفع بیمارستان دیگه زیاد پیاده روی داشتم هی میرفتم معاینه و باز میگفتن برو پیاده روی کن دیگ بعد چن بار معاینع ک خیلی اذیتم کردن دیگ اخرین بار ی ماما معاینم کرد گف چهار سانت باز شدی بستری گف فقط ب حرفام گوش کن زود زایمان میکنی منم بش گفتم باشه ولی درد داشتم زیااااد اذیت شدم اونو هم اذیت کرده بودمـ بعد اون روز ک ۲۸خرداد بود از ساعت پنج صبح ک رفته بودم ساعت ۱۵:۳٠ظهر زایمان کردم
مامان هاکان مامان هاکان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
#پارت یک
سلام به همه مامانای صبور من اومدم با تجربه زایمانم، همونجوری ک میدونید من خیلی در تلاش بودم ب چهل هفته نکشم آمپول فشار زیاد بهم نزنن از هفته ۳۶ ورزشامو جدی انجام دادم ‌‌روزی یک ساعت حداقل پیاده روی تند میکرد ک هم بچم کامل بیاد تو لگن هم ماهیچه های لگنم برای زایمان طبیعی آماده بشه
و خیلیم دوس داشتم وقتی میخام برم همه کارامو کنم خودمو خونم تمیز باشیم
میتونم بگم تقریبا ۹۵ درصد همونی شد ک میخاستم
تاریخ زایمانم توی انتی ۱۵ مهر بود
دو هفته قبل رفتم دکترم معاینم‌کرد گفت لگنت خوبه،رحمت هم یک سانت و نیم بازه ک بهم کلی انگیزه داد‌و ورزشامو بیشتر کردم
خلاصه توی این یک هفته من همه کار کردم روز قبل زایمانم ی درد کمی اومد سراغم مثل پریودی گفتم احتمالا بیشتر رحمم باز شده ولی زیاد بهش توجه نکردم ک‌بیشتر شه
پاشدم خونرو تمیز کاری نهایی کردم ،یه مهمونی کوچیک دعوت بودیم رفتیم ،اومدیم خونه رفتم پیاده روی،تو‌حموم‌زیر دوش آب گرم کلی اسکات عمیق زدم،رابطه بدون جلو گیری داشتم ،شیافمم گزاشتم و خابیدم
ساعت ۷ صبح با دردای منظم از خاب بیدار شدم با شوهرم یچی خوردیم و ساک خودمو بچرو برداشتیم با مدارکا
رفتیم مطب دکترم معاینه نهایی کردو گفت عالیه ۴ سانتی برو بستری شو