سلام مامانا خیلی تنهام دیگه نمیتونم این فشار تنهایی رو تحمل کنم انگار یکی گلومو داره فشار میده دخترمن بد قل تاپیکانو بخونید تا حالا حتی دعواش نکردم همسایمون بهم گفت تو خدای صبری حتی دعواش نمیکنی ازتون موقع دیگه دست خودم نی به خودم میام میبینم ز دم تو صورتش اونم تو شلوارش جیش می‌کنه بااینکه حتی تو خواب براجیش بیدارم می‌کنه آخه دایم گریه می‌کنه نه میخوره نه می‌خوابه اعصاب خودمم داغون تو این دنیا هیچکسی ندارم خوشبحالتون حداقل یکی رو دارید کمکم کنید چه کنم

ببین من همه کس دارم
پدز
مادر
خواهر
برادر
جاری
خواهرشوهر
خاله
ننه
دایی
عمو
دخترعمو..........یعنی برات بگم همه رو دارم ولی تواین دنیا تویه محله ام بانصف فک فامیل بقران خدا تنهام
بقران خدا کمکی خاصی ندارم
اینم گفتم خاص که قسمم دروغ نشه
چون خیلی خیلی گیرباشم۱۰دیقه تانیم ساعت بتونم رو مادرم حساب کنم اونم درحالتیه که خواهرام اونجا تلپ نباشن و بچه هازیاد نشن نشه مدیریتشون کرد

سخت ترین ویار رو داشتم کسی کسی حتی یه چای به شوهرم نداد توی یه ساختمونیم هااااباجاریام
بدترین زایمان گذروندم تاپای مرگ رفتم
بجز مادرم و شوهرم هیچ کسیو ندارم
خاله هام خوبن دختر عمو...ولی کسی براکسی نمیمونه کسی براکسی کاری نمیکنه یعنی خودادمم نمیخواد ازشون زشتخ اخع چقد
چندبار
کارهرروز وهرساعته بچه داری اونم بچه ناسازگار
کلا پیرشدم سوختم تاساختم
ولی خداروشکر میگذره
توام بدون تواین موردتنهانیستی
همه به یه دردای دچاریم که فقط خودمون میدونیم چیاسرمون اومد تاگذشت تاخوب شد
توکلت برخدا باشه این روزام میگذره بهتره بابچه هام خوب ودوست باشیم چون فقط اونارو داریم

گفتم که بدونی حکمتی داره نداری عزیزاتو
شاید بودن وکمکیت نبودن بیشتر اذیت میشدی عین من

عزیزم تو افسرده شدی خودت باید ی راه حل پیدا کنی اینجوری ادامه بدی خودتو دخترت عذاب میکشید
منم تو این شهر کسیو ندارم با مادر یکی از دوستای مهد ارتی دوست شدم مدام میریم خونه همدیگه و میریم بیرون و باشگاه
برای آرایشگاه هم اگه مهد نباشه با خودم میبرمش مژه ناخن کراتین و همه کار زیبایی انجام میدم
حالا ی چیزی قبل از بدنیا اومدن دخترم اینقدر از تنهایی اذیت میشدم و غصه میخوردم که نگو مثل دیونه ها شده بودم از این شهر و آدماش بدم میومد حتی حوصله شوهرمو نداشتم اگه صبوری شوهرم نبود طلاق میگرفتم
همه اینارو گفتم بدونی خودت باید راهی پیدا کنی برای اینکه حال دلت خوب بشه تا خودت نخای هیچ اتفاق خوبی برات نمیفته
اول ببین حالت با چی خوب میشه
خیلی طولانی میشه بخام بهت توضیح بدم
امیدوارم به زودی حال دلت خوب بشه

منم هیچکسو ندارم تازه شاغلم هستم کل این زمستون و تابستون دست این بچه تو دستم. خدا میدونه این2تا همکار چه خونها که جیگرم نکردن. باور کنین بریدم. منم داغ دلمو رو بچه بدبخت خالی میکنم عصبانیم میکنه بعدم مث سگ پشیمون میشمممممممم😔☹️☹️☹️☹️😔😔

ببخشید مگه شوهراشون کمک دستتون نیستن که خسته یا برید با بچه سرکار

چه خوشبحالی خواهر منم مثل تو هیج کس ندارم تو شهر غریب دور از خانواده زندگی میکنم

هم خودت هم بچت نیاز به دوست و رفیق دارید.
بچه همبازی میخاد چرا نمیبریش کلاس
این چه بهونه ایه ک مریض میشه مهد نمیبرمش. باااید ببریش از نون شب واجب تره ب نظر من

منم تنهام بادوتا بچه شیر ب شیر داغونیم چ‌میشه کرد دوهفته در ماهم کلا شوهرم استان دیگ میره ماموریت گذشته از همه شیطنتاشون ارزو دارم یه همکلام داشته باشم

عزیزم تو‌ چرا نمیخوایی شرایط تغییر بدی؟

عزیزم دیگه سختیا رو گذروندی یک سال مونده انشالله سال بعد میزاری پیش دبستانی حداقل ۴ ساعت واس خودتو کارات و استراحتت وقت داری

عزیزم خانواده ای کسی رو نداری نگهش دازن؟؟؟بدارش مهد اسنقد خوبه

والا منم کسی رو ندارم بهم کمک کنه...پسرمم خیلی شلوغه و هیچی نمیخوره

عزیزم ی خواهشی ازت دارم امشب شب وفات رسول اکرم و شب شهادت امام
ازشون کمک بخواه و ب خودت قول بده ک دیگ نزنیش
من خودم خیلی دست تنهام مادر ندارم زایمان کردم تو بدترین شرایط بود کمک نداشتم باورت میش ۷۲ ساعت نخوابیده بودم بچه هام بستری بودن کسی نبود پیششون بمون برم بخیه بکشم گوشت اضافه آورده بود خیلی سختیای دیگ
اینا رو گفتم بدونی هر کی ی جور مشکل دار منم عصبی میشم ولی تو شب اربعین از امام حسین خواست ک کمکم کن ک دیگ دخترم دعوا نکنم خودم کنترل کنم

وای انگار من رو توصیف کردی.منم کلا تنهام.
پسرمنم کلا در حال گریه اس.
یعنی بیچارم میکنه هر روز.
منم چند وقته روزی دو ساعت میبرمش مهد که جفتمون آرامش بگیریم