یادم میاد تو بیمارستان موقعی ک درد شدید داشتم همش دعا میکردم گیجم بودم. حس کردم خواهرم منو بغل کرد ینی وقتی هم بیدار شدم بازم حس میکردم بغلشو

من تک فرزندم 😔۱۳ساله ک خواهر ۸ سالمو از دست دادم 🥺

۵ پاسخ

خدا رحمتش کنه کمک حالت بوده براش قرآن بخون

خدا رحمتش کنه انشاءالله تسلیت می گم

عزیزم.روحش شاد باشه

خدابیامرزتش روحش پیشت بوده اگاش شده

چرا از دستش دادی

مقالات مرتبط

حس لامسه در کودکان شیرخوار
حس لامسه در کودکان شیرخوار
حس بویایی در کودکان شیرخوار
حس بویایی در کودکان شیرخوار
حس شنوایی در کودکان شیرخوار
حس شنوایی در کودکان شیرخوار
حس بینایی در کودکان شیرخوار
حس بینایی در کودکان شیرخوار

سوال های مرتبط

مامان علیسان مامان علیسان هفته سی‌ونهم بارداری
سلام وقت بخیر، شب خواب میدیدم سزارین شدم همش میگفتم این بود سزارین ؟؟ من ک اصلا درد نداشتم میتونم راحت بدوم و ... نگا میکردم ب پانسمانم خوشحال بودم ک هیچی نمیفهمم از درد ، بعد پرسیدم منو ماساژ دادن؟؟ گفتن ن هنوز اونجا انگار آبجوش ریختن رو سرم میگفتم کاش وقتی بی حس بودم اینکارو میکردن و ...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان لنا مامان لنا ۹ ماهگی
سلام مامانا
میخوام تجربمو از زایمان تو بیمارستان تندیس بگم
دکترم ندا حاجیها بود..هرچی از برخورد خوب خود پرسنل بیمارستان و کادری ک عملم کردن بگم کم گفتم..از استرس داشتم گریه میکردم آهنگ شادمهر گذاشتن برام ک آروم شم😂وقتی بی حس بودم برام سوند گذاشتن..خیلی عمل راحتی داشتم من بعدش دو روزه سرپا شدم.. حتما این بیمارستان و توصیه میکنم بهتون پشیمون نمیشید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
من دیشب انقباض حس کردم از وقتی بیدار شدم هم زیر دلم درد داره طبیعیه؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان khosh مامان khosh ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان #سزارین پارت یک
زایمان اول هفته ۳۸ و ۶ روز صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان خاتم الانبیا
بد اینکه ضربان قلب بچه چک کردن دیدن درد های منظم دارم ک واقعاا هم یکم درد داشتم بد ک کاراهای اتاق عمل اینا انجام دادن سوند زدن برام درد نداشت فقط اخر سر ک دراوردن درد داشتم من خیلی استرس اظطراب داشتم خیلی ترسیده بودم گریه میکردم یکم باهام حرف زدن بردنم اتاق عمل ک دیگ داشتم وحشت میکردم امپول بی حسی زد تو کمرم ک داخل نمیرفت یکم تزریق کرد درد تو پهلو هام پیچید خیلی سخت بود فقط میگقت تکون نخوری منم به یکی گفتم منو بگیره ک تکون نخورم بد دوباره بالاتر امپول تزریق کرد بازم تا اخر نرفت باز یکباذ دیگ جای دیگ امتحان کرد شد ۳ بار امپول زد تو کمرم و درد بدی تو پهلو هام بود بد درازم کردن پاهام داشت
گرم میشد بی حس میشدم دکتر امد ازم اثر انگشت گرفت هم واس خودش هم واس بیهوشی ک نمیدونم چی بود رضایت بود انگار بد با یچیزی زدنرو شکمم
ک من حس میکردم ازشون خواهش کردم ک صبر کنن خوب بی حس شم دو دقیقه وایسن شروع کردن عکل من لرزشدید گرفتم دستام بالا تنه ام بشدت میلرزید فک ام میلرزید و کنترل نداشتم ی نفر دستام گرفت گفت تحمل کن نمیخواایم بی هوش شی تا اینجا امدی تحمل کن منم تحمل کردم وقتی شکمم میبریدن قشنگ حس میکردم درد نداشتم صدای بچه بلند شد قلبم ریخت همه چی یادم رفت اوردن گذاشت رو صورتم بهترین حس دنیا بود کاش ازش عکس داشتم ک ندارم خیلی خوب بود بد دیگ بردن ریکاوری اونجا گفتن تو ادرارم خون هست
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پسر قشنگم مامان پسر قشنگم ۶ ماهگی
مامانا😟
ابریزش و ترشحات خطرناک ک نشون بده از کیسه آبه چجوریه؟؟؟
من هفته گذشته ترشح شدید داشتم و همش حس میکردم لباس زیرم خیسه یه ترشحات آبکی سفیدم داشتم رفتم بیمارستان امینیو شور گرفتن گفتن منفیه اما ترشحاتم زیاده دکترم ک فقط سفیکسیم داده و پماد خوبم ک نمیشه نمیدونم چیکار کنم
مامان النا ♥️😍 مامان النا ♥️😍 ۱ ماهگی
اینقدر درد داشتم حس میکردم الانه ک زایمان کنم رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۱ سانتی😐💔😂
این همه درد برای ۱ سانت بود ؟😂 خدا خودش رحم کنه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان هیرمان مامان هیرمان ۴ ماهگی
سلام خانما من درد داشتم معاینه‌ شدم و ۱ سانت باز بودم خون و لک هم داشتم ک دکتر گف جای نگرانی نیس کع بچت هم اومده تو لگنت معاینه ک کرد قشنگ گف کلشو‌ حس میکنه گف فردا شب هم بیا برا تحریکی‌ ک بیشتر باز بشی گف این برج ۵ مرداد زایمانته....برا همتون تو این شب غریبان‌ دعا میکنم نینی هاتونو‌ سالم بغل بگیرید❤️
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۴ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آقا مهبد💙 مامان آقا مهبد💙 ۳ ماهگی
مامانایی ک زایمان طبیعی داشتید اون حس چندش معاینه ک انگار از داخل دارن نیشگونت میگیرن بدتره یا موقعی ک بچه داره ب دنیا میاد کدومش حس بدتر و درد بیشتری داره
درد زایمان نمیگمااا وقتی ک فول شدی دیگه بچه ب دنیا میاد
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آوین مامان آوین ۱ ماهگی
آوین عزیزم دختر قشنگم امشب شب آخریه ک مهمون شکم مامانی هستی از فردا مامان میشم منو ببخش اگه تو کل این مدت اذیتت کردم کم طاقت بودم چقدر فکر میکردم نمیگذره و گذشت امشب ک سونوهامو جمع میکردم با خودم میگفتم ینی واقعا تموم شد؟ منی ک میگفتم خدایا ینی میشه 9 هفته بشم قلبش تشکیل شده باشه ینی انتی انومالی میشه؟ ینی منم 30هفته میشم همش شد و فردا میای بغلم🥲❤️🥲پر از حسم هم خندم میاد هم گریه دارم
این تاپیک هم بمونه ب یادگار از اخرین شب بارداری ❤️
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
همش فکر میکردم از زایمان نمیترسم ولی وقتی رفتم بیمارستان روحیمو از دست دادم ،خانومای قزوینی لطفا تاجایی ک میتونید سعی کنید بیمارستان کوثر نرید ، انقد بد و کثیف بود وانرژی منفی داشت، ی روز بیمارستان بودم روحیمو پاچوندن ، الان ب زایمان فک میکنم یکم میترسم ی حالیمه دعا کنید روحیه قبلم برگرده تا قبل زایمان
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان الینا جان مامان الینا جان ۳ ماهگی
خانوما داشتم ورزشای لگنو میکردم ک ببخشیدا حس کردم ترشح دارمو دیدم یه مایع عین ژلاتین دفع شده
بنظرتون ترشحات موکوسیه؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آیسا مامان آیسا روزهای ابتدایی تولد
خانما من تو بارداری کم کاری تیروئید داشتم ،قرص مصرف میکردم
از وقتی زایمان کردم نخوردم قرصمو یادم رفته ،باید بخورم؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان عطرین مامان عطرین ۲ ماهگی
خانوما من بعد زایمان اینجوری شدم که هی کابوس میبینم یا موقع به خواب رفتن حس میکنم سبک میشه بدنم، بعد یروز دیدم انگار رفتم تو یه صفحه سفید میچرخیدم گفتم خدایا منو برگردون(انگار داشتم میمردم) بعدش دیگه انگار قبول کردم که دارم میمیرم و یهو بیدار شدم، الانم بچه بغلم خوابم برده بود بعد قشنگ حس میکردم اون حالتم، نمیدیدمااا بگم روحم میدید فقط حس میکردم تو اون حالت نشسته خوابم برده تلاش میکردم بیدار شم نمیشد، آیا این بختکه چیه؟ چیکار کنم خوب شه😭
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهرشاد👼🏻💕🧿 مامان مهرشاد👼🏻💕🧿 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت سوم🤰🏻)
بستری شدم همش گریع میکردم منی ک فکر میکردم آستانه تحمل دردم زیادهههه ولی خیلی اشتباه میکردم وقتی میدیدم هم تختیام جیکشون در نمیاد و تحمل میکنن من فقط گریع میکردم و داد میزدم😭🙂
ساعت سع و نیم شش سانت شدممم و دیگع ساعت چهار داشت جونم در میومد همش حس زور داشتتت و این ماماعه میگف زور نزن داری ورم میکنی بعد بچه دیر میاد بیرون من ترسیدم و دیگه کمتر زور میزدممم  بیمارستان گذاشتع بودم رو سرممم قشنگگ حس میکردم بچع اون پایین داد میزدممم میگفتم تروخداااا کمکم کنینن بیایین برش دارین میگفتن چیو برداریم خانوم مگ الکیع سر ماما داد زدم گفتم آرععع الکیععع بیااا بت میگممم😂🙂
اومد گف زور بزن گفتم تو گفتی زور نزنم گفت الان بت میگم زور بزن دیگهه تو اوج درددد باهاشون کل کل میکردم جوابشونو میدادممم😂😐زوررر زدم خیلی واضح حس میکردم ک سرش دارع میاد بیرون گف سرشو میبینم چ پر موعم هست🥹😍😂
مشاهده ۷ پاسخ دیگر