سلام مامانالطفاراهنماییم کنیدوپیامموبخونید دارم دیونه میشم
مامانامن یه ماهه زایمان کردم هرجامیخام برم مادرشوهرم میگه بچتوپیش من بزارامامن نمیتونم یک دیقه تنهاش بزارم دوست دارم همش پیش خودم باشه بعدش مادرشوهرم اصلابلدنیست مثل خودم شیرشودرست کنه اغوشش بگیره
بعد عذاب وجدان میگیرتم که چرااخلاقم اینجوریه پیششون تنهاش نمیزارم
ازیه طرفی هم نمیتونم حتی یک دیقه پیش هیچکس تنهاش بزارم
اگه قرارم باشه بزارم پیش خواهرم میزارم که مثل خودم شیرشومرتب وتمیزدرست میکنه وبلده تمیزش کنه
درسته مادرشوهرم بچه بزرگ کرده ولی اون مال قدیمابودوبه روش خودشون الان همه چی فرق میکنه

عزیزم مثل جاری من نشو الان بچه اش چنان بهش وابسته اسکه خودس اذیته حتی پیش بابای بچه هم دیگه بچه آروم نمیمونه همس بهش چسبیده هرچی هم بزرگتر بشه میبینی مشکلات بیشتر میسه بیماری و کار و بچه های بعدی بعد هم خودت آسیب میبینی هم بچه که مجبوره تقلا کنه با تنهای زن عموم هم اینجوری بود دخترش میره کلاس پنجم مثل چسب بهس چسبیده الان جیگرش خونه😂😂

عزیزم بنظرم زیاد سخت نگیر
بالاخره میبینی یه وقتی خسته میشی مریض میشی خدای نکرده یا دلت تنهایی میخواد و شاید خواهرت نباشه نگهش داره
بالاخره اگه روش اونا اشتباه بود که این همه بچه به اینجا نمیرسوندن
من امشب یه سردرد خیلی افتضاح گرفتم که اصلا چشم نمیتونستم باز کنم و خونه مادر شوهرم بودم
حتی برا یه لحظه هم نگهش نداشت مجبور شدم بردمش مغازه پیش شوهرم تو اون همه الودگی و ویروس و رفت و امد
بنظرم بعضی وقتا به خودت استراحت بدی و دل اونو هم خوش کنی مشکلی نیست

یبار به مادر شوهرت بگو تا مثلا دو سالگی نمیخوام از خودم دورش کنم خوب نیست میگن ... عذاب وجدانم نمیخواد بگیری به استرسی که میگیری نمی ارزه حقته بچت و جوری که میخوای نگهداری کنن عزیزم

منم نمیزارم هیچوقت فقط ی خاهر دارم پیش اون میزارم تنها باشه اصلاا ب هیچکس اعتماد نمیکنم ک بچه رو بدم میترسم 😂