۱۲ پاسخ

عزیزم. بدن و تحمل هر کی یه جوریه. چرا بقیه رو می‌ترسونی. من طبیعی زایمان کردم خیلی هم راضی بودم. با اینکه نه کلاس رفته بودم نه بی حسی و این چیزا زدم کاملا طبیعی دخترم دنیا اومد. فقط باید درست تنفس کنی. چرا بقیه رو می ترسونید.

منم اینا رو میگفتم چند روز بگذره یادت میره😅😅😅من میگفتم لعنت به من اگه دیگه طبیعی رو انتخاب کنم. اما الان دوست دارم زایمان بعدیمم طبیعی باشه🤣

اتفاقا خیلی طبیعی بهتره من زایمان اولم طبیعی بود راحت میشنستم راه میرفتم ولی اوناییکه سزارین بودن همشون ناله میکردن ک چرا طبیعی زایمان نکردیم بدن تا بدن فرق میکنه من ن کلاس رفته بودم ن ورزش میکردم ن اماده زایمان بودم بچمم راحت دنیا اومد

حالاخوبه زیاد اذیت نشدی اینقدر میگی نرین
هر زایمانی درد خودش رو داره دیگ
مادر شدن به این آسونی نیست که

راستی یادم رفت بگم، ساعت ۳ اپیدورال زدن ، ۴۴ دقیقه بعد پسرم دنیا اومد، اصلا هم اینجوری که میگفتن روند زایمان رو کند میکنه نبود ، عوارضی هم نداشت برام نه کمر درد نه سر درد هیچییی حتی جاشم درد نمیکنه

عزیزم چرا داری بقیه رو میترسونی؟؟

شما وزن نینی تون موقع تولد چقدر بوده گلم؟

وای منم طبیعی خیلی بخیه خوردم از یه طرف یبوست اذیتم میکنم شربت میخورم شیافم گذاشتم انگار نه انگاره دلم میخواد همش گریه کنم

کدوم بیمارستان بودی

بسلامتی مبارک باشه

مبارکه عزیزم منم از طبیعی میترسیدم خودم سزارین کردم اختیاری

بدن هر کسی یه جوریه واسه هر کسی فرق می‌کنه

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۶ ماهگی
پارت ۳
من‌ زور میزدم ولی زورام قوی و کافی نبود همسرمم کلا کنارم بود و کمکم میکرد
وقتی درد نبود استراحت میکردم و وقتی درد میومد زور میزدم ، یهو حس کردم باید بدم دستشویی و دفع دارم که‌ماما گفت رو تخت انجام بده،‌گفت اصلا باید مدفوع کنی که بچه بیاد وهیچ خجالت و نگرانی نداره و خودش زیرم پوشک گذاشت گفت نگران نباش و فقط به واژنت فشار بیار و دستشو کرد تو رحمم و گفت دست منو با زورت بنداز بیرون این میشه زور زدن به جای درست ، یکمم که گذشت سر بچه اومده بود پایینتر و من بازم زور زدن سختم بود پزشک متخصص به همسرم گفت از بالا شکمشو فشار بده و ماما هم از پایین با انگشتاش واژنمو باز کرده بود که سر بچه بیاد بیرون ولی من نمیتونستم زور بزنم چون جونم نداشتم
دیگه ماما گفت خیلی تلاش کردم که برش نخوری ولی ناچارم برش بزنم جون سر بچه همینجوری مونده و زورات کافی نیست ، همسرمو انداختن بیرون و ساعت ۶/۳۰ برش زدن و دوباره یه ماما از بالا شکممو فشار داد و یکی از پایین بچه رو کشید بیرون و تمام ....
ساعت ۶/۴۰ پسرم بدنیا اومد
انگار یه چیز داغ اومد بیرون ،چون قدش بلند بود نمیومد و شکممو فشار میدادن ولی دردش قابل تحمل بود
جفت هم بلافاصله بعد بچه اومد ،‌شکمم اومدن چند بار فشار دادن که‌ همه چیز بریزه بیرون اونم قابل تحمل بود.
اومدن بچه رو چک کردن و گفتن‌ یکم از مایع دور جنین خورده و بردنش ان ای سی یو

چند دقیقه بعد خود پزشک متخصص اومد که بخیه بزنه و من از قبل هموروئید داشتم که اونم بدتر زده بود بیرون ، خلاصه بی حسی زد و بعد بخیه زد اما نگفت چند تا و حس کردم زیاد زد و درد اونم نفهمیدم فقط چند تای اخر نزدیک به مقعد رو که اونم گفت اینجارو نمیشه کاریش کرد و دردشم قابل تحمل بود .
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۵ ماهگی
سلام مامانا من دیروز درد داشتم زیر شکمم و کمرم یکم درد میکرد ساعت شیش صبح رفتم خونه مادرم تا ساعت ۱۰ درد کشیدم بعد رفتم بیمارستان اونجا معاینه شدم گفت سه سانت دهانه رحمت باز شده بستری شدم اینقدر درد کشیدم بعدش یه سیخ پلاستیکی زد کیسه آبم پاره شد بعد گفت هر موقع دردت زیاد شد بشین زور بزن تا سر بچه بیاد پایین منم همین کار رو میکردم اما فایده نداشت دو ساعت زور زدم تا بلاخره منو بردن اتاق زایمان اونجا برام برش دادن یه نفر محکم با دستاش رو شکمم رو با تمام زور فشار میداد تا سر بچه اومد بیرون بچه شروع کرد به گریه کردن بعد بچه رو بردن که تمیز کنن بعد از اون شکمم رو فشار میدادن تا جفت بیاد بیرون نزدیک به ۱۰ بار فقط شکمم رو فشار دادن چون جفتم تیکه تیکه شده بود هعی دست مینداختم در بیارن یه تیکه آخر جاموند گفتن همراه خونت میاد بیرون بعدش ۱ساعت فقط خانومه داشت بخیه ام میکرد تا ساعت ۶ رفتم بیرون بعد بخیه هم اومدن دیدن که جایی که بخیه زدن ورم کرده یه دارویی زدن بهم که جای بخیه هام می‌سوخت ولی بلاخره به هر سختی بود زایمان کردم اینم از جوجه من 🥺💖
مامان مانِلی🫀 مامان مانِلی🫀 ۶ ماهگی
«تجربه زایمان طبیعی من3»
ماما اومد و گفت اپیدورال میخوام یا نه؟؟منم یکم باهاش مشورت کردم و تصمیم گرفتم که بگیرم
اومدن برام زدن و کلا بی حس شدم از کمر
پاهام حس داشت و تکون میدادم.ماما گفت حس پاهات برگشت بیا پایین و روی توپ ورزش کن
حدود ۴۵دقیقه بعد رفتم پایین و هر نیم ساعت یبار میومد و معاینه میکرد ولی دیگه درد نداشت چون بی حس بودم کاملا و تا ۱۰سانت بشم نه دردی کشیدم نه از معاینه ها چیزی فهمیدم...
ولی بدیش اینجا بود که اومدن برای آوردن سر بچه داخل کانال
میگفتن زور بزن ولی چون بی حس بودم زورام همه الکی بود و نمیتونم فشار بیارم‌به پایین
همش تو چونه ام بود
خلاصه شکممو فشار دادن و تقریبا با شروع هر انقباض میگفتن زور بده و فشار میدادن
بچه که اومد داخل کانال منو بردن رو تخت زایمان
(که ای کاش از اول اونجا بودم)چون روی تخت عادی پاهام جایی رو نداشت که فشار بدم و زور زدن برام سخت بود
ولی وقتی رفتم رو تخت زایمان و دکتر اومد
با ۳تا زور دخترم گذاشتن بغلم😭😭🥹🥹
از وصف اون لحظه نمیتونم چیزی بگم چون واقعا قابل توصیف نیست...
اگه ورزش هارو انجام میدین و‌ پیاده روی دارین
حس خوب زایمان طبیعی رو از خودتون دریغ نکنین
احساس سبکی ای که بعدش دارین هیچ جایی نمیتونی بدست بیاری...
لحظه ی خالی شدن شکمم از وجودش سخت ترین لحظه بود برام ولی وقتی چشمای خوشگلشو دیدم ....نگم براتون
آخ از دخترکم.....🥹🥹😍😍
مامان mahlin مامان mahlin ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت دوم
کم کم دردام داشت شروع میشد ساعت ۴ دکترم اومد باز معاینه شدم و ۴ سانت بودم دردم داشتم از اون به بعد دردام هی بیشتر شد ولی دهانه رحمم باز نمیشد دیگه شب حدود ۸ اصلا نمیتونستم تحمل کنم درد داشتم ولی پیشرفتی اتفاق نمیوفتاد گفتم زنگ دکترم بزنن و بگه اپیدورال میخام.
دکتر خودم و دکتر بیهوشی اومدن و نزدیکای ۱۰ اپیدورال شدم اونموقع دردام کمتر شد بعد نیم ساعت که یکم حالم بهتر شده بود یهو از ۴ سانت شدم ۶ سانت و اوضاع خوب شد.
بهم پوزیشن دادن که سر بچه بیاد پایین و بره تو کانال زایمان سری آخر که معاینه شدم یهو ماما گفت فوله و موهای بچه رو میبینم.
اونموقع دردا خیلی زیاد شده بود و همش حس فشار داشتم😩
دکترم خیلی مهربون بود و کنار تختم نشسته بود بهم آب و خرما میداد که حالم بد نشه اونجا فهمیدم واقعا دکتر خوبی انتخاب کردم.
دیگه رفتیم اتاق زایمان و اونجا حدود ۱۰ دقیقه شد دخترم به دنیا اومد وقتی گذاشتنش روی دلم بهترین حس دنیا بود.
جمعه ۲۵ خرداد ساعت ۱ و ۱۰ دقیقه نیمه شب ماهلین به دنیا اومد.😍
دکترم عاقلی نژاد بود و مجیبیان زایمان کردم.
مامان کلوچه🍪🍯 مامان کلوچه🍪🍯 ۲ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
بلند شدم خوابیدم رو تخت اومد معاینم کرد ۸ سانت شده بودم بهم گفت هرموقع دردت گرفت زور بزن بچه بیاد تو کانال زایمان..
یه ۱۰ دقیقه ای با انقباضا زور میزدم که گفت کافیه بچه اومد
بریم رو تخت زایمان اتاقو اماده کردن من نشستم اونجا دیگه اون موقع دست خودم نبود با هر انقباضی زور زدن خودش میومد مامام ازم پرسید میخوای بخیه بزنم اون لحظه فقط میخواستم بچه در بیاد راحت شم حاظر بودم هرکاری بکنم..
بهش گفتم بزن فقط دربیاد خدا خیرش بده گفت تو کاریت نباشه درمیاد فقط بگو با بخیه میخوای یا نه گفتم اگه لازمه بزن.با دوتا زور دیگه بچه در اومد و من کل وجودم از درد خالی شد از ته دل با داد خداروشکر میکردم و من دیگه نفهمیدم کی بی حسی و برشو بخیه زد..
پس از برشو بخیه نترسین کلا بخاطر بی حسی دردی نداره فقط یزره اخرش سوز میداد
بچه که در اومد نیم ساعت رو واژنم زوم بود ببینه کجاش ایراد داره همونجارو بخیه زیبایی زد حتی از زایمان قبلمم که یجاش ایراد بخیه داشت اونو دوباره بخیه زد و من با کمک ماما بلند شدم..
مامان مامان دوتافرشته مامان مامان دوتافرشته ۱ ماهگی
پارت 5
دیگه ماما همراه اومد و من خیلی خوشحال شودم تا رسید بهم ورزش روی توپ داد خیلی خوب بود گفت دراز بکش ببینم و من شودم 7سانت گفت عالیه دوباره شروع کن ولی دیگه بدنم کششش نداشت بی حال بشین پاشو میداد برام شیافت گل مغربی و معاینه تحریکی انجام میداد ولی من دیگه بریدم نمی‌تونستم دردش داخل کمرم بود اصلا. زیر دل احساس نمی‌کردم دکتر معاینه کرد گفت عالی10سانت شودی حالا باید زور بزنی فقط زور ولی دیگه بدنم خالی کرده بوده و شروع کردم زور زدن فقط موقع درد ولی فایده نداشت سر پایین نیومد و رحمم ورم کرده بود دیگه همه ماماها نگران شوده بودن شوهرم بهشون گفته بود کمکش کنید هر چه قدر بخواید بهتون میدم هزینه ماما همراه1200بود ولی شوهرم 1500ریخته بود براش فقط گفته بود کمکش کنید دیگه همشون ریختن رو سرم فایده نداشت و معاینه شودم گفت خانم 7سانت شودی از 10به 7برگشتم گفتن خوب زور نمی‌زنی ازم قطع امید کردن که دکتر گفت ببرین سر تخت فایده نداره اونجا بهتره رفتم سر تخت زایمان و دوباره ریختن رو سرم یکی رفت رو شکمم یکی رحمم رو باز میکرد فقط میگفتن زو بزن زو بزن خلاصه منم هی زور زدم زور زدم تا سرش اومد ولی دیگه تا نداشتم که دکتر گفت اومد سرش چ شونه هاش سخت بود ولی پاهاش خیلی خوب اومد و دیگه همه خسته شودن بچه رو گذاشتن روی شکمم و دکتر گفت تکون نخور تا جفت و برات در بیارم و با چند تا معاینه جفت هم در اومد و گفت حالا بخیه کنیم و ماما شروع کرد به بخیه کردن که گفت برات عالی زدم اصلا تکون نخور دیگه بخیه تمام شود و من خونریزی کردم و فشار رحمی رو شروع کردن و دست کردن داخل شکمم ون همش جیغ میزدم دیگه لرز کردم خیلی بد بود که دیگه تمام شود ساعت 12شب تا 12ظهر درد کشیدم ولی راحت شودم
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۴ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲