:خدایا باورم نمیشه
تا ی ربع پیش درگیر کارای خونه بودم ،
دیگ گفتم برم سرویس و بعد برم بخوابم، تو سرویس ک بود،
هی به خودم میگفتم نگاه کن اینجا هم حس میکنم صدای گریه رقیه ست،
بعدشم میگفتم گریه کنه باباش کنارش خواب بیدار میشه بغل میکنه،
ولی باز دلم طاقت نیاورد زود اومدم در سرویس رو باز کردم
دیدم یا خدا چقدر هم شدید گریه ش،
زود دستامو شستم اومدم بیرون به خیال اینک بغل شوهرم باش،
دوییدم اومدم تو اتاق میبینم رقیه نشسته بین تخت خودش و ما همینطور گریه میکنه شوهرم هم خوااااااااب،
بلند صدا زدم علیرضاااا مگه نمیبینی گریه میکنه دو دقیقه رفته بودم سرویس،
یهو از خواب پرید گفت ها چی شده
گفتم هیچ بخواب
ایشون هم خیلی راحت دوباره خوابید،
این موقع شب سر بع بیابان بزنم کمه ،
دلم ریش شد برا دخترم ، بمیرم الهی چقدر بچم گریه کرد

شوهرررر منننن شوهررر منم همینطور دلم میخواد جرش بدم این مواقع😏

شوهرمن برعکس سریع بغلش میکنه حتی خودمم باشم اون بیدار میشه و باهاش بازی میکنه و بعد میخوابونش

شوهر منم همینه
بنده خداها خستن زیاد سخت نگیر

شوهر منم همینه
🤕🤕

دقیقا شوهر من. دنیا رو آب ببره شوهرمو خواب میبره

گوش دخترتون سوراخ نکردی

نه خداروشکر وقتی من میرم دسشویی گریه بکنه دخترم باباش هست که آرومش کنه البته نه همیشه😂

شوهرم منم همینه😂 ی شب یادمه بازخونه مامانم بودیم داشتم میرفتم دستشویی گوشی رنگ ردم گذاشتم پیشش صداشو بشنوم گریه کرد زودبیام😂

شوهرمنم چیزی از بزرگ شدن بچه ها نفهمید،جالب اینه یه داد بزنم سر بچه چنان دعوا راه میندازه بچه ها رو دیوونه نکن

حالا خواب بود دیگه چرا بیدارش کردی😁
منم همسرم خیلی خسته میشه بیرون غش میکنه ولی بعضی وقتا اون منو صدا میزنه ک پاشو جاوید بیدار شده

مردا همشون همینن‌برای منم زیاد پیش اومده
چون میدونن ما مواظب بچه هستیم دیگه خیالشون راحته