مدتهابود سرخوابیدن پناه باهم درگیری نداشتیم چون فقط روزی یبار ظهر میخابونمش شب حالا
یکم اینور اونور میخابه امشب عز ۱۲:۳۰ تاهمین الان داشتم سعی میکردم بخابونمش بچم اصلا خوابش نمیومد من خاموشی زدم اصرار اصرار خب اون‌هی پامیشد عرمیزد منم غرمیزدم بخواااب بخوااااب نمیخابید هم‌اون اذیت شد هم‌من کلی باهم درگیر شدیم تاخابید الان میگم چرا اینکارو‌کردم‌این همه اصرار ک یالا بخواب بخواب خب میذاشتم یکم بازی میکرد که اینجور جفتمون کلافه و اذیت نشیم 😢الان که خوابه حس میکنم خیلی غرغر کردم سرش دغواش کردم ک‌بخواب خیلی ازخودم ناراحتم همیشه همینم کاری ک‌نباید بکنم میکنم بعد غصه میخورم
اصلا حس میکنم کلا مامان خوبی نیستم خیلی غرغروم☹️

عر میزد منظورم غر میزد اشتباه تایپی بود

بهترین مادر دنیاهم ک باشی بعضی وقتا طاقت نمیمونه طبیعیه بابا

شاید دلش درد میکرده منم از وقتی روزی دوبار نمیخوابونم شما راحت میخوابید قبل اون سه ساعت باور کن س ساعت رو پام میبود ب زور و دعوا میخوابید

از بس بدنمون ضعیفه غر میزنیم ولی واقعا مشکلی نداشته باشن میخوابن طفلکا

پسر منم دو سه شبه نمیخوابه فک کنم شیر اینفترینی مارک دیگه دادم بهش شکم درد داره اخرش مجبوری استا دادم چون عرق نعناع هم اثر نکرد براش واقعا خستم هم شاغلم هم درس میخونم دیگه جون ندارم☹️