سلام مامانا میخواستم داستان زایمانم براتون تعریف کنم نگم از این ک وقتی بچه دار میشی حتی وقتی برای خودت هم نمیشه چ برسه بیایی گوشی دست بگیری و متاسفانه بچه ام زردی داره و دستگاه اجاره کردیم تو خونه هست همش حواسم بهش هست نمیتونم چشم ازش بر دارم با این ک خودمم سز هستم و درد دارم حتی بعضی موقعه ها شیر دادن عذاب هست ولی بخاطر عشق و محبت مادرانه نمیتونم چشم پوشی کنم خلاصه میخام بگم ک روز سه شنبه صبح ساعت ۸ نوبت داشتم برم بستری شم ک با آمپول فشار و سرم زایمان طبیعی کنم منم ساعت ۹ رفتم تا ۱۱ تشکیل پرونده شدم وارد بخش زایشگاه شدم معاینه شدم گفتن فعلا کلوز هستی و بسته از ساعت ۹ و نیم تا ۱۲ یا ۱ بود تقریبا ۵ بار معاینه شدم و بسته بود دیگه سرم وصل کردن خلاصه شاید باز شه ک نشد ک نشد حداقل تا روز ۵ شنبه ۱۰ سرم وصل کردن و هی نوار قلب میگرفتن و صدای قلب بچه رو چک میکردن و فشارم چک میشد و قند هم نگاه میکردن خلاصه جواب نداد از آمپول استفاده میکردن مستقیم توی انژوکت میزدن هر دفعه سه تا باهم تزریق میکردن ۴ بار انجام شد ک ۳×۴میشه ۱۲ تا جواب نداد بازم حتی نیم سانت باز نشدم و دردم هم نداشتم همش خوابم میومد دیگه گفتن قرص زیر زبونی شاید چاره ساز شه ۳ بار هم قرص دادن اثر نداشت و هنوز دریغ از اینکه نیم سانت باز شم یا دردم بگیره مرحله آخر گذاشتن سرم بگیرم تو دستم زیر پوست همش جمع شده بود چون خواب رفته بودم همش تعجب بودن چرا دردای من شروع نمیشه و با لب خندون میگشتم هرکسی میومد برا زایمان فوقش ۱ سانت باز شده بود با سوزن از ۱ ساعت تا سه ساعت طول می‌کشید و زایمان میکردن ولی من از سه شنبه اونجا بودم تا پنجشنبه هیچی رو بدنم تاثیر نداشت

تصویر
۴ پاسخ

عزیزم مبارکه چندهفته بودی؟وزن نی نی چقدر بود؟

بنظر من طبیعی یه روز فقط درد داره بعدشم اوکی میشی ولی سزارین الان 13 روز من از درد میمیرمو زنده میشم

خب ادامش

عزیزم چرا گذاشتی دوروز بمونی خب سز میشدی

سوال های مرتبط

مامان گندم🧚‍♀️👼 مامان گندم🧚‍♀️👼 ۴ ماهگی
مرخص شدم و شد شنبه ۹ تیر آقا ما ۷ صبح رفتیم بیمارستان شوهرم کارای بستری رو انجام داد و پرونده تشکیل داد منو بستری کردن خلاصه تا کارام انجام شد ساعت شد ۱۰ صبح بهم امپول فشار زدن نیم ساعت بعدش دردام شروع شد هی می‌گرفت ول میکرد دستگاه گذاشته بودن واسه چک کردن انقباض هام و قلب بچه خلاصه درد داشتم تا ساعت شد ۵ عصر سِرُم رو قطع کردن دکتر گفت یه سرم معمولی بزنید بهش تا بلند شه ورزش کنه وقتی سرم قطع کردن دردام هم قطع شد چون هنوز وقتش نبود یه یک ساعتی من ورزش کردم باز برام سرم فشار شروع کردن باز نیم ساعت بعدش دردام شروع شد تا ۱۲ شب چند بار هم معاینه کردن ۲سانت بودم و سر بچه پایین نیومده بود گذشت ساعت شد ۱۲ شب سرم رو قطع کردن باز دردام قطع شد گفتن بخواب باز صبح سرم رو شروع کنیم خلاصه گفتن میخای خانواده ات رو ببینی میتونی بری رفتم پشت در مامانم بود با شوهرم دیدمشون یکم باهاشون حرف زدم رفتم خوابیدم شد یکشنبه ساعت صبح باز سرم فشار رو شروع کردن باز دردام شروع شد ساعت ۹ قطع کردن دردام قطع بلند شدم ورزش کردم واینا اینم بگم از رو شنبه من چیزی نخوردم نمیزاشتن چیزی بخورم فقط اب خلاصه دکتر اومد معاینه کرد دیدن همون ۲سانته پیشرفت نداشتم دکتر گفت اینجوری نمیشه واسه بچه خطرناکه ضربان قلب هم نامنظمه گفت میخام کیسه آب رو بزنم خلاصه کیسه آب رو پاره کرد یکم درد داشت باز گفت سرم فشار رو شروع کنید باز شروع کردن تا اینجا ۴ تا امپول فشار بهم زدن وقتی زدن دیگه رو بدنم جواب نمی‌داد ساعت ۱۰ونیم بود دردام شروع شد دردای واقعی خلاصه ساعت شد ۱ ظهر دردام بیشتر شد معاینه کردن شده بودم ۳سانت گفتن بلند شو ورزش کن و اینا تا باز امپول فشار شروع کنیم
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۹ ماهگی
مامان آراد.آوات مامان آراد.آوات ۹ ماهگی
خب مامانا میخام در مورد زایمانم بگم بهتون 🥲
من گفتم ک شنبه رفتم گفتن وقت داری باز سه شنبه رفتم مامانای قزوینی رفتم بیمارستان کوثر چون دانشجو بودن گفتم باز وقت داری ک آخر گفتن وایسا متخصص بیاد موندم تا دکتر اومد دکترمم تو بیمارستان معصومه داداش علیها بود ک دید گفت بره بستری ک من ی سانت بودم رفتم بستری ساعت 12ضربان قلب اینا چک شد
من درد داشتم در حد پریودی ساعت 3ظهر قرص زیر زبونی گذاشتن برام نصفش رو ک اصن فرقی نکردم هی معاینه میکردن همون 1بود ک بعد شد2
قرص زیر زبونی هم هر 4ساعت یا 6ساعت تمدید میکنن ک برامن ساعت 7ونیم اومدن کیسه ابمو پاره کردن دیگه بهم قرص ندادن
بعد پاره شدن کیسه آب دیگه دردای خودم شروع شد حتی سرم هم آماده کردن بزنن برام ولی چون دردای خودم خوب بود دیگه نزدن
من اخراش خییبی زود پیش رفت فک نمی‌کردم اینجوری بشه نسبت ب زایمان اولم زودتر شد ولی دردناک تر
تا ساعت 3شب زایمان کردم
بخیه هم بخام بگم دوتا خوردم
درسته بیمارستان کوثر دانشجو هستن ولی واقعا رسیدگی عالی
همش بالاسرم بودن دردام بیشتر شد از کنارم تکون نمیخوردن هی معاینه میکردن هی ضربان قلب چک میشد
من چون استرس داشتم نمی‌تونستم چیزی بخورم بچه خیلی ضربان قلبش نامتعادل بود 5تا سرم قندی بهم تزریق کردن
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
مامان ویهان👶🏻💙 مامان ویهان👶🏻💙 ۱ ماهگی
#تجربه زایمان :
خب خب همونطور که میدونین من تا ۴۰ هفته و ۲ روز هیچ دردی نداشتم دهانهه رحمم کاملا بسته بود ۴۰ هفته و ۳ روز رفتم بیمارستان امام رضا گفتم شرایطمو بستری کردن ساعت ۹ و نیم بود تا صبح هیچکاری نکردن صبح ساعت ۸ اومدن بالا سرم یدونه قرص دادن زیرزبانی اونو ک خوردم یکم دردم شروع شد ولی در حد پریود شدن بود چندتا هم دانشجو اومدن ک خیلی رو مخم بودن چندتا خنگ ک فاز ماما برداشته بودن سرم رو از دستم کشید دستشو نگه نداشت روش انقد خون رفت از دستم خدا لعنتش کنه 😑
دردم خیلی کم بود قرص هم اثر نمیکرد تا اینکه ساعت ۲ یکی از ماما ها گف هنوز درد نداری؟ گفتم نه گفت برو دراز بکش ببینم اومد معاینه تحریکی کرد خیلی دردناک بود دردم شروع شد و رفته رفته زیاد شد ساعت شد ۴ اومدن سرم فشار زدن خیلی اروم میرفت ولی با هر قطرش دردم زیاد میشد رفته رفته دردم زیاد شد و صدام دراومد شیفت عوض شد و یه مامای دیگه اومد وقتی رفتم بیمارستان یه سانت بودم بعد ۱۰ ساعت تازه ۳ سانت شده بودم بقیه شو پارت بعدی میزارم
مامان تربچه خان مامان تربچه خان ۶ ماهگی
قسمت دوم
خلاصه منو بسته بودن به امپول فشار پشت هم بهم دارو میدادن ۲ سانت شده بودم انقباضام یکم زیادتر شده بود ولی خیلی شدید نبود راحت تحمل میکردم فقط یکسره ضربان قلب بچه رو چک میکردن مجبور بودم ۴۰ دقیقه یک ساعت ب کمر بخوابم ک اذیتم میکرد کمردرد گرفته بودم
به پهلو ک میشدم ضربان قلبشو با انقباضای منو نشون نمیداد

اصلا هیچ پیشرفتی نداشتم شب ساعت ۱ دیگه سرم رو ازم کشیدن گفتن تا ۵ بخواب تا رحمت هم استراحت کنه
من اصلا خوابم نبرد فقط ۴ تا ۵ تونستم یکم بخوابم ک ۵ ماما اومد بیدارم کرد دوباره سرم رو بهم وصل کرد
سه شنبه تا ظهر باز انقدر بهم دارو زده بودن حالت منگی و گیجی داشتم انگار تو یه حال و هوای دیگه ای بودم دیگه حس ورزش کردنم نداشتم یکسره سرم تو دستم بود نه ورزش میشد کرد ن راه رفت نه دستشویی رفت خیلی بد بود
ساعت ۱۲ ظهر دم اذان اومدن کیسه ابمو پاره کردن ک بچه بیاد پایینتر میگفتن لگنت خیلی عالیه جاداره فقط دهانه رحمم باز نمیشد امیدوار بودن یه دفعه ای باز بشه
زدن کیسه ابم اصلا درد نداشت فقط معاینه ای ک میکنن یکم دردناکه
مامان ابوالفض مامان ابوالفض ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
سلام .تجربه زایمان طبیعی که ۲ روز پیش بود
صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان بدون درد توی ۳۷ هفته بهم ختمب ارداری دادن چون کلستاز داشتم
از ۶ که معاینه شدم ۳ سانت بودم و هیچ دردی نداشتم
تا ۹ صبح بهم آمپول فشار وصل بود .ساعت ۹ معاینه تحریکی شدم ک واقعا درد داشت و در همون حین معاینه ماما وحشی کیسه آبمو زد ترکوند با سوزن 😑 یهو خونریزی کردم و آب ازم خارج شد . از ساعت ۹ تا ۲ ظهر دردای عجیب و وحشتناک داشتم ک دهانه رحمم شده بود ۱۰ سانت ک فول فول بودم .بازم به لطف ماما از ساعت ۲ تا ۵ عصر با دهانه رحم ۱۰ سانت درد میکشیدم و میگفتن زور بزن سرش دیده نمیشه
دیگ حوالی ساعت ۵ و نیم عصر بردنم تخت زایمان و بعد ۱۰ دقیقه پسر کوچولوم گذاشتن تو بغلم
زایمان وحشتناکی داشتم و اصلا دلم نمیخاد دیگه یادش بیفتم
بازم خداروشکر خداروشکر که نی نیمون سالمه و این کابوس زایمانم تموم شد . راسی بخیه هم داخلی فراوان و حارجی حدود ۷ تا خوردم که اونام درد عجیبی دارن و بعضی وقتا داخلیا میسوزه . نصیحت من ب شما فقد و فقد اینه ک یبوستی نشین .من یبوست دارم اصلا نمیتونم برم دسشویی و واقعا سخته واقعا سخت .