۱۳ پاسخ

شوهرم رفت خونه مامانش من باهاش نرفتم دخترمو برد منم گریه کردم

من شوهرم پسرم رو میبره تا دم در یا ماشین جا ب جا کنن دعا میکنم طولانی تر شه😁
همون تایم کوتاه ریلکس میکنم

نه شور شور نه بینمک 😄
منم نمیتونم واقعا دور باشه بچه ام کلن اون موقع که مادرشوهرم سرپا بود دخترامو میذاشتم کنارش برا شاید سه چار ساعت
یا دیگه یکروز دختر کوچیکم میموند
ولی هامین نمیره نمیتونم بزارم کلن
اما بعضی ها دوسه روز بچه رو میزارن یا کلن انگار فقط حکم نه ماه حمل کردن بچه رو داشتن و بعدش همش مامانشون کارهاشون و میکنه در هر صورت من میگم تعادل باشه نه مث شما که شوعرت برده بیرون 😄 گریع کردی بعضی موقها هم خوبه که ببره و به کارهات برسی

منم همینطور ی هستم دق میکنم اکه ازم ی دقیقه دور شه

شما غیر عادی هستی😐😂😂

تو‌تنها نیستی🥲
منم همینم
با‌وجود اینکه سه تا هستن و بزرگه تقریبا ۱۰سالشه🥲

یعنی انقد وابسته ای. من شدیدا وابسته ام به بچه هام ولی انقد خسته میشم که میگم توروخدا ببرینشون 😅وقتی برادرشوهرم خونه باشه خیالم راحته چون بچه هامو حتی یه دقیقه رو زمین نمیزاره همش بغلش دورشون میده ازسمت خودم وقتی خواهرم باشه البته که مامانم تو جونش نگهشون میداره و جونم به مامانمو شوهرمه. ولی ازمن به شما نصیحت بزار بچه ات یکم ازت دورباشه وگرنه همیشه چسبیده اس بهتون و به هیچ کاری نمیرسی دقیقا عین خواهرم پسرش 8سالشه کلافمون کرده یه ثانیه هم ازش جدانمیشه همش هم رو اعصابمونه تا بره خونه خودشان🥵🥵🥵

منم خیلی وابستم ولی گریه نمیکنم هفته دوبار‌میزارشتم یک ساعت پیش مادرشوهرم میرمب باشگاه نزدیک

وا من از خدامه دوساعت پیش یکی باشه من رفرش بشم یکم

شما عادی نیستی گلم
من شوهرم ی ساعت کامل ببرش بیرون من راحت استراحت کنم چرا گریه کنم از خدامم هست

دلم تنگ میشه ولی نه که بشینم گریه کنم😁به کارام میرسم استراحت میکنم

منم اولا اینجوری بودم
ولی بخاطر شرایط دانشگاهم عادت کردم که چند ساعت دور باشم ازش

زیاد سخت نگیر‌

و گرنه ماهم مادریم
شما میخای وابسته کنی ب خودت

سوال های مرتبط