۵ پاسخ

هی عزیزم. منم دیشب تاحالا یه خاطر حرف های مادرم نخوابیدم. و گریه کردم …. همش میگه چرا شیر نمیدی من همش شماها زیر سینه ام بودین بچه ات آب رفته. و… عزیزم ما خودمون مقصریم. من از بس نشستم درد و دل کردم. الان همش داره میخوزه تو سرم تمام حرف ها و الان اصلا کنجایش شنیدن چرت و پرت هاشون و ندارم. … خیلی دوسشون دارما اما حرف هاشون خسته ام کرده😭😭😭

منظورم اینه که من دخترم* خوشش نمیاد

مامان منم اینجوریه.ماسه تاخواهریم اودوتا بچه هاشون دخترن ومنم یه دختر داشتم حالا یه پسر دارم مامانمم به شدت پسر دوسته اما ازوقتی باردار شدم اخلاقش باهام سرد شد توبارداری بااینکه حالم بدبود یبار هم نیومد خونه من.توبارداریم هرچی هوس میکردم درست نمیکرد موقع زایمانم به زور دوشب امد حتی برا پسرم کادو هم نخرید.من خیلی اذیت شدم انگار مادرشوهرهست باحرفاش وکاراش خیلی دلم شکست حالام بگم بچم نگه دار بهونه میاره

کلا مامانا انگار باید از یه طرف بوم بیوفتن...
حالا مامان من از بس لیلی به لالای خواهرام میزاشت میومدن خونمون که کل نوجوانی من با سرو صدا و تحقیر بخاطر بچه های اونا گذشت...
هوووف

یه پیشنهادی که من خودمم چند وقته دارم با همه پیش میرم… به خودت و خانواده شخصی ات شوهرت بچه ات و خودت … ( شخصیت بده. زنگ میزنن بیا بگو کار دارم حتی به دروغ) میگن فلان کار و بکن بگو مشورت کنم با همسرم … میگن این و یده بچه ات و نده و چنین رفتاری بکن باهاش بگو از. من و باباش دلسوز تر که دیگه نیستین…. به خودتون شخصیت بده. احترام خودت و ببر بالا … من واقعا همین کار ‌دارم میکنم. بزار برای دیدنت لحظه شماری کنن

سوال های مرتبط