۷ پاسخ

خیلییی از همه چیز بیشتر توجه شوهره که کم میشه ادم از پادرمیاد
وگرنه تا حد زیادی میشه حرفای اطرافیان و نادیدع گرفت
درکت میکنم تو اوضاعت از منم بدتره
ولی من یمی دو هفته س شوهرمم دیگه ادم حساب نمیکنم خیلی راحت تر تحمل میکنم سختیارو
دیگه ازش توقع کمک و محبت ندارم
توام سعی کن جز بچت همه رو ب ی ورت بگیری

ای داد من شوهرم میگه های مرگ بکنی به دخترم برس ولی دیگه خسته م فقط بخاطر دخترم بزرگ بشه پشت به پشت هم دربیام حال باباشوجابیاریم

واقعا توجه شوهر تو بارداری و بعدش خیلی مهمه.این افسردگی بعد زایمان همش از اینجا شروع میشه.شوهر پشت ادم باشه کوهم جلو دارش نیست
سعی کن خودتو نبازی‌
این هورمونا بعد زایمان خیلی سراغ ادم میان.درسته بچه گریه میکنه بی خوابی داری سخته برات.ولی خودتو نباز بخدا همش تا 2ماهگیه.همه چی به روال عادی برمیگرده

عزیزم منم علاوه بر این همه شرایط تو رو که دارم تازه پدرمم فوت کرده کلا افسردگی گرفتم همش فکر میکنم بهش وقتی تنهام و گریه میکنم شوهرمم که کلا مثل دوتا هم خونه ایم نه توجه نه محبت

هعی غمم گرفت🙁

ببین گلم هر کس نظر بی جا داد در مورد بچت خیلی تند جوابشو بده اصلا پرخاش کن ک بفهمن نباید حرف بی ربط ب زن زائو بزنن😊😬 در مورد شوهرت هم سعی کن ب خودت برسی و آرایش کنی( میدونم سخته ولی ۵ دقیقه برای خودت وقت بزار) و اینکه همش با بچت حرف بزن و بازیش بده شوهرتو حساب نکن بچت و بغل کن باهاش حرف بزن عکس بگیر از خودتون اینجوری شوهرت ببینه بهش بی محلی از حسادت خودش نزدیکت میشه😄😃
این دوران هم میگذره خدا بزرگه فقط تحمل کن زمان همه چیز و حل می‌کنه منم گذروندم این دورانو

وای منم این مشکلاتو دارم ازونور زردی بچم‌و خوردت سردیجات پدرمو در اورده از روزی که زایمان کردم همش دغدغه دارم با شوهرمم ک هی بحث میکنم

سوال های مرتبط