بیاین بهم راهکار یا دلداری بدین لطفا
شب زایمانم ، نورا رو چیکار کنم 😭😭😭
بیشتر از ۲۴ ساعت بی مادر میمونه
با باباش زیاد نمیمونه ، یعنی شوهرم بلد نیس نگهش داره
حالا چ رسد ب پوشک و فلان

پیش مادرشوهرم اینا هم چند ساعت بیشتر نمیمونه

مطمینم غریبی میکنه ، حوصله اش سر میره و نمیفهمن حالشو
نیازهاشو متوجه نمیشن 😭😭
دلم کباب میشه وقتی یادم میفته


فقط مامانم میتونه نگهش داره ،
اونم ک جز مامانم کی اخه میتونه تو بیمارستان همراه من باشه اخه 😭😭😭

تجربه بهم ثابت کرده ی سری چیزارو بسپر ب خدا از یه جایی ب کمکت نیرو میفرسته ک حتی فکرشم نمیکنی...

اتاق خصوصی بگیر همسرت شب بیاد پیشت بچت هم بذار پیش مادرت

نگران نباش عزیزم همون خدایی که دوباره مادرت کرده به فکر همه جاش هست و تموم نگاهش به سمت دخترته 🩵
دخترت چند وقتش بود دوباره باردار شدی؟ ناگهانی بود؟

مادرشوهرت بگو بیاد پیشت خودت زایمان دومته بلاخره یه چیزایی بلدی ولی دخترت بیشتر سختشه مامانت پیشش بمونه خاله کسی نداری راحت باشی باهاش؟

یه پرستار بگیرین بچه رو هم‌بذار پیش مامانت

من اگه شوهرم قبول بکنه میخوام به شوهرم بگم پیشم بمونه مامانم پیش بچه بمونه

پرستارخصوصوصی بگیرفکرکنم ازهمون بیمارستان بپرسی کسی هستش

منم عین شماهمیشه فکرمیکردم نمیهش بچه هامو جای جابذارم
وتاجای امکانش بود این کارو نکردم‌و‌نمیکنم
ولی بعضی جاها گذاشتم دیدم حتی روی بالغ تر شدن بچه ام روی بزرگشدنش تاثیرداشته

پس بیخود نگران نباش اون روز رو‌به خودت اختصاص بده هیچی نمیشه شوهرت چندساعت پارک ببره چندساعت خونه مادرش شده ببره خونه اقوام میگذره شک نکن
تاژه بعدا میگی دیدی چقد راحت گذشت اذیتم نشد چم بود نگران بودم

چون تجربه شو دارم میگم

زایمامت کی هست؟دختر من پیش خاله هاش بود دو روز بیمارستان بودم.ببین اصن یاذش نیومد از من.بمیرم واسش فقط وقتی اومدم خونه بچه رو بغلم دید شوکه شد یک ساعت حیغ میزد اخرم خواهرم بردش خونشون.تا دو سه هفته از خواب بیدار میشد امید داست پسرم رفته باشه میذب تو اتاق میدید هست باز گریه میکرد،یادم میاد گریم مییگره،ولی الان بدون هم طاقت نمیارن

دیگه ببین چاره ای نیست مادرشوهرت بیاد بیمارستان باهات بچت بیشتر به مامانت نیاز داره

خواهر اینا نداری؟

عزیزم میگی که دخترت تنها با مامانت وایمیسته درسته؟
تو هم قطعن دوسداری موقع زایمان مادرت پیشت باشه
ولی این وسط انتخاب کن بین خواسته خودت و بچت
واقعن نمی تونم تایپ کنم گریم میاد
ولی مادرت بزار پیش نورا جان
برا خودت یا خاهرت یا همسرت یا دوسی چیزی بیاد تو میتونی تحمل کنی ولی دخترت که درکی ازین شرایط تو نداره که

یا کلا هم مادرت هم دخترت هردو با هم بیان پیشت بیمارستان

عزبزم این فکر و خیالات طبیعی هست همه چی رو بسپار دست خدا....
من ک چندماه آخر برا دختر بزرگم فقط گریه میکردم میگفتم چطور میشه
نمیدونم چطوری بیان کنم
ولی بعدش راحت گذشت
پس نگران نباش

بنظرم یه دیگه رو با خودت ببر بیمارستان
بچه رو بزار پیش مادرت

دقیقا منم استرس روز زایمان رو دارم
دختر من خیلی بهم وابستس
پیش مامانمم بیشتر از چندساعت نمیمونه میگه مامان 😪
توکل میکنم ب خدا انشالا تا چند ماه دیگ یکم عاقل تر بشن

دختر منم دوسالش بود پسرم دنیا اومد بخاطر دخترم شهر خودمون زایمان کردم ک باباش بتونه پیشش بمونه وخواهرم مواظبش بود مادرم اومد پیشم ولییییییی ازوقتی دیدش شوکه اس تااااا همین الان چندروزیه ک ازشیر گرفتمش حس میکنم بهتر شده چون تا اخرین روزای شیردهی بهش حسودی میکرد و گریه میکرد ک شیرش نده بغلت نباشه ولی الان یک لحظه بدون هم نمیتونن باشن فک کن طاقت خابیدن اون یکیو ندارن حتما باید باهم بخابن ک دلتنگ نشن اگر همسرت نمیتونه پیش دخترت باشه پیش خودت کس دیگ بیاد مادرت پیش بچت بمونه

ب نظر من مادر شوهری خاله ای عمه ای کسی بیاد پیشت چون زایمان دومته
بچتم بزار پیش مامانت خیااالت راحته دیگه

فکر اونارو نکن
فکر بعدشم بکن که دخترت تو بغلت یه بچه ی دیگه میبینه
تو سهم ادن شیری که به نوزاد میدی شریکه
واقعا خیلی سخته خدا خودش کمکت کنه😔

الان بچه واجب تره که مادرت پیشش باشه . توام که اولین تجربت نیست که . مادرشوهرتم یا دوستی اشنایی میتونه پیشت باشه . سخت نگیر. پیش مامانت خیلی راحت میمونه

خیلی نگران نباش جاری من ۴تا بچه داره بچه ی بزرگش ۶ سالشه آخری ۵ ماهشه یکیشو کلا

کدوم بیمارستان زایمان میکنید؟

آبجی ندارین؟