خانما میخام یه درد و دلی کنم .. ولی هی نگید چقدر حسودی و از این حرفا ...

امروز خونه مادرشوهرم بودم . جاریمم اونجا بود پسر جاریم ۵۸ روز از پسر منم بزرگتره ... مامانا امروز به پسر جاریم توجه کرد ماشالله همه چیش از پسره من بهتره . خیلی غصه م شد . ( منظورم چهره نیست)
1: پسر اون ۶ تا دندون داره ولی پسر من یکی هم نداره
۲ جاریم اصلا بهداشت اون بچه رو رعایت نمیکنه . مثلا خودش میگفت بچش رو دو سه روزی یکبار میشوره فقط ( یعنی پی پی بچه رو با دستمال پاک میکنه ) بعد من امروز مجبور شدم پوشک بچش رو عوض کنم . بچش اصلا سوختگی و قرمزی نداره . ولی رادمان من همیشه باسنش سوخته درحالی که من روزی دوبار پشتش رو میشورم.
۳ با اینی که من و شوهرم از لحاظ بدن از جاریم و برادر شوهرم بهتریم اما بدن پسر ما شل هست ولی اون عضلات محکمی داره ماشالله .
۴ جاریم اصلا از لحاظ تغذیه به بچه اهمیت نمیده .باورتون میشه تا حالا واسش سوپ درست نکرده؟ و خیلی چیزای دیگه که حال ندارم بنویسم . ولی پسرش ماشالله خیلی سنگین تر از پسره منه در حالی که من واسه تغذیه رادمان خیلی ارزش قائلم .
۵ پسرش دستش رو میگیره به دیوار و راه میره . بلده بدون کمکی سر پا وایسه . ولی پسر من فقط بلده غلت بخوره . حتی چهار دست و پا هم نمیتونه بره .
۶ پسر جاریم اصلا درخواست بغل نمیکنه دائم درحال بازیه و نشسته یه گوشه ای . ولی پسر من همش گریه میکنه همش باید بغل باشه اصلا هیچی سرگرمش نمیکنه .

اخه اینا اختلاف سنی شون هم زیاد نیست چرا اینهمه اختلاف دارن ‌ به خدا غصه م میشه خیلی ناراحتم .
از بچه هم شانس نیوردم😔😔😔

۲۵ پاسخ

این چه حرفیه عزیزم ۵۸ روز یعنی دوماه تو از بچه ای که مثلا تازه به دنیا اومده انتظار داری کارای بچه دوماهه رو بکنه؟ بعدشم هربچه ای یه جوریه خب دندون کم در اورده ک اورده بالاخره ک درمیاره دیگه بالاخره راه میره دیگه اصلا ذهنتو درگیر این چیزا نکن

وای خدا یعنی چی از بچه هم شانس نیوردی ی نون بخور صدتا بده در راه خدا ک یه بچه سالم بهت داده خب همه بدن ها ک مثل هم نیستن تکامل بچه ها فرق داره بعد هم بنظرم جاریت غار نشینه یعنی چی بچه رو با دستمال تمیز میکنه سوپ هم بهش نداده تا حالا ن دیگه اینقدر بی خیال و کثیف ن دیگه زیادی بخای ب بچه برسی هرچیزی تعادلش رعایت بشه بهتره بعد هم چطور راضی میشی پوشک بچه کسی رو عوض کنی مگه مادر نداره چه جاری بی خیال دل گنده ایی داری والا ببخشید رک حرفامو زدم

هیچ‌وقت مقایسه نکن بچه ها باهم متفاوت هستند بعدشم خدا رو شکر کن که بچه سالم داری و اینکه خیلی ها هستن که حسرت داشتن بچه رو میکشن بعدشم عزیزم چند سال دیگه که بزرگ بشن از بغل فرار میکنن حسرت بغل کردنشون و میخوری الان لذت ببراز بغل کردنش

وای عزیزم اصلا مقایسه نکن بچتون. ول کن.الان دوست من دوقلو داره یکیش سینه خیز میره اون یکی اصلا تکون نمیخوره توروخدا مقایسه نکن سعی کن زیاد رفت وآمد نکنی ميبينی حرص میخوری.بچه بچه فرق میکنه

عزیزم هر بچه ای متفاوته حتی دوقلوهم باشه بازم همه حرکات وکاراشون مثل هم نیست مهم اینه بچت سالمه دیگه چی میخوای مگه واسه توجه مادرشوهراینا بچه آوردی بچت واسه خودت عزیزباشه کافیه

عزیزم بچه هاکاملامتفادتن مهم سلامتیه پسرت باشه غصه الکی نخور.

چون بچه با بچه فرق داره ژنتیک استخوان بندی رشد و یادگیری هر بچه ای متفاوته

وای چقدر مقایسه میکنی!!
یعنی چی از بچه هم شانس نیاوردم!!!!!!!!
متاسفم برات
طفلک بچه‌ت که گیر هنچین مادری افتاده یه عمر قراره با پسر عموش و پسر همسایه و بچه فامیل مقایسه بشه
خودت رو درمان کن بچه‌ت گناه داره

عزیزم دوماه فاصله زیادیه هر ما برا ی چیزی
بعدم دندون هرچی دیرتر دراره بهتره

تو میگی ۵۸ روز یعنی دوماااااه بزرگتره بچه ۶ ماهه با هشت ماهه زمین تا آسمون تکامل و رشدشون فاصله داره الکی خودت رو درگیر نکن نوزاد هر روزش با روز قبلش فرق میکنه دختر من تا ۲روز پیش دو سه تا حرکت چهاردست و پا می‌رفت میفتاد امروز ماشاالله کامل مسافت طولانی رو چهاردست و پا میره

هیچ وقت مقایسه نکن من پسرم یک سالگی دندون در اورد هر بچه ای با هم فرق داره من برادر زادم با پسرم ۵ روز فاصلشونه اون کوچیکتره.بچه برادرم زود راه رفت زود حرف زد همه چیش از پسرم زودتر بود ولی مقایسه نکردم تو هم فقط بچه روبا ماه قبل خودش مقایسه کن نه با بچه ای دیگه بعد شما میگی ۵۸ روز تقریبا دوماه خیلی فاصله هست بینشون

عزیزن ۵۸روز اختلاف کمی نیست..آدم تو یه هفته بچش کلی تغییر میکنه..اصلا این حرفو نزن..همینجوری ادامه بده و پسرتو بزرگ کن..قوی باش ناامید نباش

بحث دوماه وسطه

بچه منم اونجوره تنبلن فقط میدونن غلت بزنن

بچه جاریت دو ماه داشت که تو زایمان کردی🤦این چه مقایسه ای آخه

🤣🤣همچین میگه 58روز انگار 5روزه🤣عزیزم میشه دوماه ‌.متوجه هستی؟دوووو ماااااه
بعضی وقتا آدم ی سری چیزا اینجا میبینه پشماش می‌ریزه بقران

بچه من وجاریمم بینشون دوماه فاصله بود اون ماشاالله تپل مپل بچه من لاغروکم وزن الان دوماه پیش واکسن شش سالگیشون روزدیم‌ پسرمن هم از لحاظ قد هم وزن ماشاالله دوتا سروگردن بالاتراز اون بود.همیشه خداروشکرکن بابت سالم بودن بچت

اولا که 58 روز دو ماه هست و خیلی تفاوت داره توی انجام حرکات و بقیه موارد
و اینکه هیچ بچه ای حتی خواهر و برادر دوقلو که یک سن هستن شبیه هم نیستن ! چه برسه دو تا بچه متفاوت
پس مقایسه ات اشتباه هست 🫤🫤

عزیزم قصه نداره هروقت خاستی اذیت کنی یادت باشه هر بچه ای با بچه دیگه متفاوته مگه دیریازود بلاخره مراحل رشدشو میگذرونه ناراحتی نداره که

عزیزم دوماه باهم فاصله دارن بلاخره تعداد دندونشون یکی میشه چیزایی که گفتی هیچ کدوم اصلا چیزای مهمی نیستن یه نفس عمیق بکش و بگو خداروشکر بچم سالمه خداروشکر بچه دارم تو حسرت بچه نیستم.همه بلاخره۳۲تا دندونو در میارن همه راه میرن.اتفاقا دکترا میگن از بچه خیلی ساکت باید ترسید بچه نرمال شلوغ میکنه بغل میخواد به موقع هم همه کاراشو میکنه.اون سوپ نمیخوره نمیشوزه شیر نمیسوزونه بچه رو ولی وقتی غذای کمکی شروع بشه سوزش بچه بیشتر میشه.

واقعا راست میگن بقیه همه بچه ها باهم فرق دارن

اینجوری نگو عزیزم خدا قهرش میگیره ایشالا عاقبتشون خیر باشه هر بچه یه جوریه دیگه یکی زود راه میره یا دندون در میاره یکی نه...تو اولین پشت و پناه پسرتی اینقدر قوی پشتش باش که برای چیزایی که دست خودش نیست از خودش شرمنده نشه
راستی میدونی اونایی که دندون زود درمیارن دندونشون هم زودتر خراب میشه؟تو این مورد اصلا غبطه نخور که پسر خودت داره خیلی خوب و عادی رشد میکنه

چ ربطی داره اینا ک مقایسه میکنی خودت میگی ۲ماه بزرگتره

58 روز کم نیستا چ مقایسه ای میکنی بنده خدا

انقد درگیر مقایسه نباش
بچه من و زن داداشم سه هفته فرقشونه پسر من تا دوسالگی از بچه اون درشت تر و تپلی تر بود اما الان بچه اون قدش بلندتره
اون زود دندون دراورد و دندوناشو کامل کرد ولی پسر من دیر دندوناشو کامل کرد
اون ۲سال نشده از پوشک گرفت پسرم ۲سال و ۹ماهگی از پوشک گرفته شد و خیلی مسائل دیگه
تازه اون کوچولو بود بغل همه میرفت و خوش خنده بود الان چسب بابا مامانشه
پسر من گریه و نق نقو بود الان اجتماعی تز شده
خلاصه هر بچه ای با بچه دیکه متفاوته مدر مادر منم باهم مقایسشون میکنن ولی بچه ها متفااااااوتن درگیر قیاس نباش گناه داره بچه ات
این همه تفاوت گفتم از بچه خودم و داداشم ولی یک درصدم برام اهمیت نداره

سوال های مرتبط

مامان رادمان مامان رادمان ۸ ماهگی
خانما من خیلی نگرانم . دارم از نگرانی میمیرم .. مدتی بود حس میکرد عضلات بدن پسرم شل هست . تا اینکه یکماه پیش با پسر برادر شوهرم مقایسه ش کردم . پسر اونا خیلی انگار بدنش محکم هست . عضلاتش شل و افتاده نیست . بعدا همش خودم رو دلداری میدادم که بابا این پسر 2 ماه از بچه ی تو بزرگتره . بخاطره اینه که اینجوری سرحال تر و عضلات بهتری داره ..
اما از دیشب که دختر خواهرشوهرم رو دیدم دیگه رسما دارم سکته میکنم .. دختر خواهر شوهرم ۵۰ روز از پسر من کوچیکتره .
دیشب که بعد از مدت ها دیدمش بغلش کردم دیدم اونم بدنش مثل بدن پسر برادر شوهرم محکمه . مثل رادمان شل نیست . با اینی که از بچه ی منم کوچکتره
مثلا وقتی اون دو تا رو بغل میکنی قشنگ صاف وایمیسن تو بغلت .
ولی وقتی پسر منو بغل میکنی نمیتونه مثل اونا صاف وایسه . قوز میکنه و خم میشه و بیشترم گردنش سمت پایینه . مثل اینکه همیشه زمین رو نگاه میکنه .. من از دیشب خیلی نگرانشم . دیگه دارم باورم میکنم که پسرم یه مشکلی داره . خیلی حالم بده وسط اینهمه مشکلات منم اینم اضافه شد .. فعلا هم شرایط مالیم خوب نیس که ببرش متخصص . نمیدونم چیکارکنم . نمیدونم😔😔
مامان شهاب مامان شهاب ۱۳ ماهگی
در رابطه با تاپیک قبلیم حس‌هام خیلی گنگه...شنیدم که بعضیا تو این موارد گریه میکنن یا میگن خاک تو سرم و اینا ولی من خیلی یخم، اصلا نمیفهمم چرا انقد بی تفاوت و مات موندم
دیدی از یه چیزی میترسی که سرت بیاد ولی همیشه هم یه حسی داری که سرت میاد؟! این موضوع از این چیزای من بود، همیشه ته قلبم میدونستم که بچه اولم به دنیا بیاد تو همون شیر تو شیری به اصطلاح ما ترکا میمونم برا دومی(باردار میشم دومی رو) ، همیشه هم به شوهرم میگفتم و اونم با شیطنت میگفت آره خب چی میشه و اینا، ضمن اینکه شوهرم با برادراش اینطوری شده، ۳ تا بچه از قبل بودن، خواستن چهارمی رو بیارن، سال ۶۶ یه پسر سال ۶۷ یه پسر و سال ۶۸ یه پسر به خانواده اضافه شده! شوهر منم پسر وسطیه این ماراتونه، به قول مادرشوهرم گلین اوجاقا گلیپ
شوهرم خوشحاله چون بچه خیلی دوس داره و اصلا مشکلی هم نداره با پشت سرهم اینطوری بودنشون، به اون باشه میگه سال بعد هم سومی🙄
منم قضیه اینکه بخوام به نداشتنش فک کنم قفله برام، همیشه میگفتم آدم مواظب باشه نشه اگه شد دیگه قرار نیس جون اون موجود خدا رو ازش بگیری، یعنی مرحله پذیرشش رو اوکی‌ام اما بعدش...🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ مرحله تصور شرایطمون خیلی سخته برام، از طرفی حس میکنم به شهاب ظلم میشه، من همیشه تصور میکردم حالا حداقل چندین سال آینده تنهاس بچم و کلا تمرکزم رو خودش، اینکه یهو از تنهایی دراومده حس میکنم هوو آوردم سرش و فرصت هاشو گرفتم ازش😓
من بارداری و بچه داری و زایمان نسبتا خوبی داشتم اما امان از روزای بعد زایمان، از نظر روحی و اون شرایط سخت روزای اول اصلا دوس ندارم برگردم به اون روزا🥲 علی الخصوص با طرز برخورد و اذیتا و حمایت نکردنای همسر و اطرافیان میگفتم اصلا دیگه بچه دار نمیشم...

ادامه تاپیک بعدی