۸ پاسخ

عزیزم وزن ت چند بود؟

وای عزیزم منم قراره برم شهدا پیش دکتر صادقی خیلی درد داشتی بد بود استرس گرفتم

آره تو کلاس امادگی زایمان هم گفتن اگ زود برید بیمارستان اذیت میشید

وای هیچی ب اندازه معاینه بد نیست درد زایمان ی طرف درد معاینه و اینکه هرکی از راه میرسه ی انگشت میکنه توت و میره ی طرف

عزیزم ماما همراهت کی بود؟

از زایمان طبیعی متنفرم

برا زایمان اولم ان اس تی و وصل کردن نفس بالا نمیومد حالم بد شد

اره واقعا منم از ان اس تی بیزارم

سوال های مرتبط

مامان دختر کوچولوم مامان دختر کوچولوم ۲ ماهگی
خب اومدم با تجربه زایمانم 🥴🫠 من ۳۸ هفته ۵ روز زایمان طبیعی انجام دادم
من از هفته ۳۷ بارداری درد های پریودی داشتم از پنچشنبه صبح ک بلند شده بودم شکم درد داشتم خیلی کم بود رفته رفته هی دردهام فکر میکردم بیشتر میشه میگفتم حتما باز درد پریودی خوب میشم دگ من موندم تا ساعت ۶ عصر ک رفته رفته کمتر میشد فهمیدم درد زایمانمه گفتم بزار بمونم خونه رفتم بیمارستان اذیت نشم ساعت ۲ شب بود ک دگ نمی‌تونستم تحمل کنم رفتم دوش گرفتم رفتم بیمارستان معاینه شدم که کلا ی سانت هم نمی‌شدم با اون همه درد دگ بستریم کردن گفتند برات آمپول فشار میزنیم سرم وصل کردن من ساعت ۷صبح ک معاینه شدم گفتند ۲ سانتی ولی سر بچه خیلی پایینه من دگ جونی نداشتم گفتم آمپول بی دردی می‌خوام گفتند باشه هر وقت ۵ ۶ سانت شدنی خلاصه من ورزش میکردم توی وان آب گرم میشستم هی معاینه میشدم ی سانت ی سانت اضافه میشدم من ۵ سانت ک شدم دگ داشتم از حال میرفتم ماما گفت برم بگم بیان آمپول بزنن رفت اومد گفت ی دور دگ معاینه کنم همین ک دستش رفت گفت ۶ ۷ ۸ سانت شدی من گفتم فقط آمپول می‌خوام اومدند تزریق کردن بعد اون میگفتن شکمت سفت شدنی فقط زور بده من ک دگ درد نداشتم آروم بودم خیلی خوب بود اون لحظه با چند تا زور رستا خانم منم ساعت ۱۱ صبح ب دنیا آمد من سونو ک رفتم گفت ۳۲۰۰ی روز قبلش فردا ک زایمان کردم ۳۸۵۰ بود من واقعا اذیت شدم 🥲
مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۴ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
گفت اگه به خورده درد و تحمل کنی یه کاری میکنم نیم ساعت دیگ زایمان کنی..خلاصه قبول کردم ک باز گفت پاهاتو باز کن هروقت درد شرو شد بگو معاینه کنم...سه بار پشت سر هم این کارو کرد بار آخر دهانه رحمممو از ۵ سانت آوورد رو ۸ سانت با دست باز کرد خیلی درد داشت ولی ارزششو داشت..دیدم دیگه جیغ زدن فایده نداره با هر انقباض نفس عمیق می‌کشیدم البته تند تند..چن بار رفدم دسشویی رو‌توالت با آب گرم خودمو شستم اومدم رو‌تخت و باز همین کارو تکرار کردم تا چهل دقیقه گذشت دیگ دیگ از نفس افتاده بودم ک یهو دکترو ماما اومدن وسایل آووردن گفتن آماده شید برا زایمان خیلی خوشحال شدم...خیلی درد داشتم باز ازم خواستن ک بزارم تو دردام معاینم کنن همزمان زور بزنم ک خیلییییییی برام درد آور بود ولی باز انجام دادم ..داشتم جیغ میزدم میگفدم فقط دارم کنید😂ک یهو ماما با قیچی پاره کرد ک اصلاااااا دردشو حس نکردم ..یه دکتر دیگه هم از بالا شکممو فشار داد پسرم ب دنیا اومد🥺ک باهاش همه دردام یادم رفت😍بهترین حس بود..من راستش از زایمانم اصلااا راضی نیستم با اینکه فقط سه ساعت و نیم درد کشیدم ولی راضی نیستم چون انقد زور زدم مقعدم ورم کرده الان جای بخیه هام درد می‌کنه حتی نمیتونم خوب ب بچم شیر بدم..بازم بدن هرکس فرق می‌کنه ولی خب اونجا همه ب من میگفتن عالی زایمان کردی من خودم راضی نبودم😁اینم از تجربه من
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
پارت چهار
دیگ تادید چهارسانتم زنگ زد به ماما همراهم اومد من درد داشتم وحشتناک ماما همراه اود یخورده ورزشم داد ک انقد درد داشتم نمیتونستم ورزش کنم رفتم رو تخت و گفتم اپیدورال میخوام ک گفتن شبا اپیدورال نداریم فقط میتونیم از گاز کاهش درد استفاده کنیم گازو ک اوردن یخورده از دردام کمتر شد ولی بشدت خواب الودم کرده بود دیگ شد ساعت۱۲ شب ک اومد معاینه کرد گف هفت سانتی خودشون متعجب بودن ک من چقد سریع دارم پیشرفت میکنم قبل از معاینه هفت سانت سوال کردم ازشون ک تقریبا چند ساعت دیگ زایمان میکنم ک گفتن تا هفت و هشت صب تمامن ساعت یک سب دردم وحشتناک شد وحشتناکا ک از همون قسمتش دیگ گفتم من ...بخورم دیگ بچه بخوام دردام همینجوری زیاد و زیادتر شد تا ساعت ۲ک گفت بچه سرش دیده میشه چندتا زور بزنی دیگ تمومه که زور زدنام نیم ساعت طول کشید و من ساعت دوونیم زایمان کردم که ماماهمراهم و ماما بخش متعجب بودن که منی ک بچه اولمه چقد سریع فول شدم ک در عرض پنج ساعت زایمان کردم اونم با دهانه رحم بسته ولی چون انرژی زور زدن نداشتم از ای سر تا اون سر بخیه خوردم چون ماما میگف وحشتناک جرخوردی
مامان 🌼💮ستیا💮🌼 مامان 🌼💮ستیا💮🌼 ۲ ماهگی
اگه بخام از تجربه زایمان طبیعی که داشتم بگم راستش من چون خودم کارشناسی پرستاری دارم وخیلی زایشگاه رفتم و زایمان طبیعی رو اون غولی که خیلیا می‌دونستن نمیدیدم 😏 فک میکردم با ورزش و پیاده روی و نهایتا یکم درد بچه کنارته😏 ولی نگم براتون که ۱۷ ساعت طول کشید تا دخترم ب دنیا اومد🤕 از ساعت ۱۲ ظهر که نشتی کیسه آب داشتم رفتم معاینه شدم ۲سانت باز بودم دیگه‌ از بیمارستان شهرمونم هم نگم براتون هر ساعت معاینه میشدم ولی میگفتن هنوز دوسانتی تا ساعت ۱۰ شب که برام توپ آوردم یکم توپ زدم حس کردم زیر شکمم درد نسبتأ شدیدی گرفت ولی تحمل کردم بازم توپ زدم دوباره معاینه شدم گفتن هنوز دوسانتی😑😑 خلاصه تا ساعت ۱۲ شب معاینه شدم ۳ سانت بودم و شدیدا زمینو گاز میزدم 😖 ولی پیشرفت نداشتم خلاصه خواستم بی‌حسی بزنم که اونم نزدن برام 😒 چون گفتن کارشناس مامایی که بی حسی میزنه الان نیست...فقط گاز انتونوکس برام اوردن که اونم فقط حس تشنگی بهم میداد وگرنه هیچ تاثیری نداشت😶😑 خلاصه از درد گلاب ب روتون همش بالا میوردم؛؛ اصلا فکرشو نمیکردم اینقد درد داشته باشم خدا میدونه ک چشام باز نمیشد خمار خمار بودم از درد ولی صدام کل بیمارستانم میگرفت انگار رفتم زیر دوش موهام خیس خیس بود از عرق ینی ب غلط کردن افتادم که نگم براتون ...ولی بدی این انتخابم این بود ک هیچ راه برگشتی نبود برام 😑😑 خلاصه سرتون ب درد نیارم من لحظه های آخر دیگه دنیا ب چشمم سیاه بود و هیچی از حرفای ماما متوجه نمی‌شدم 😞 بنده خدا سردرد گرفته بوداز دست من
فقط حرف آخرش که بهم گفت جیغ نزن زور بزن سعی کردم گوش بدم دیگه همین کارو کردم و تو ۶ یا ۷تا زور آخر ستیا خانوم منم روز ۱۹ شهریور ساعت ۴ صب ب دنیا اومد 🧿🧿🧿🤲🏻🤲🏻🤲🏻 ..
مامان 🩵Arad مامان 🩵Arad ۳ ماهگی
سلام خانم ها پسر من ۲۵مرداد ساعت ۱۱ شب بدنیا اومد و این حس قشنگ واسه همه آرزو میکنم
صبح روز پنجشنبه با نامه پزشک بیمارستان بستری شدم بدون درد با اینکه من یکماه ماه درد داشتم ولی دریغ از یک درد
ساعت ۹صبح رسیدم بیمارستان معاینه کردن بسته بودم کاملا 🥲
دیگه تا رفتم تو اتاق خودم قرص زیرزبونی دادن ساعت ۱۱ شد ولی انقباض نداشتم دوباره دادن بی فایده
ساعت ۲ونیم ظهر ک شد یکی از پرستارهای بخش اومد معاینم کرد ک ب عمرم همچین دردی رو نکشیده بودم انقدر وحشتناک معاینه کرد ک بازم کرد گفت ک ۲سانتی هر یک ربع ماما بخش میومد واسه معاینه ک وقتی دوباره اومد کیسه آبم پاره شد از معاینه وحشتناکش
خلاصه روند زایمانم و انقباض هام خیلی خوب پیش می‌رفت بلاخره رسیدم ب ۶سانت ماماهمراه اومد و بهم ورزش ها رو گفت و بعدش از آمپول اپیدرال استفاده کردم ک تزریقش وحشتناک بود و واقعا پشیمونم زدم چون بعد زایمان نفسم بالا نمیاد از دردش فقط یک ساعت بهم آرامش داد و ساعت ۱۱شب دکترم اومد معاینه کرد گفت ۹سانتی سریع باید زایمان کن واااای بعد اون همه عذاب تازه شروع شد
مامان کیان مامان کیان ۳ ماهگی
پارت ۱

من از شروع حاملگی چون شاغل بودم با چالش های زیادی مواجه شدم ...
ولی خب ماه نهم از اولش درد داشتم دیگه واقعا بدنم نمی‌کشید همش حس میکردم خب درد زایمانه دیگه ....

۳۴ هفته معاینه شدم گفتن دهانه رحم باز نیس
۳۶ هفته باز معاینه شدم گفتن باز نیس
۳۷ هفته ک معاینه شدم گفتن ی سانت بازه

سر هیچ کدوم از اینا من نه آبریزش دیرم نه لکه بینی ....

ولی ب شدت عفونت می اومد ازم
ورزش میکردم ولی نه زیاد و مرتب
پیاده روی دو سه روز همین تونستم برم

بعد ک رسیدم ب اتمام ۳۸ و وارد ۳۹ شدم دکترم تحریکی معاینه کرد گفت دردات منظم شد برو بستری شو....
منم به همسرم گفتم مرخصی ایناشو هماهن‌گ بشه ...
چون ی شهر غریب بخاطر شغلمون رفتیم همه چی رو جمع و جور کردیم برگشتیم خونه مامانم اینا اونجام اون روز رو کلی استراحت کردم ک به دنیا نیاد چون نمیخواستم فرداش بخورم ب اربعین و همه جا تعطیل باشه ...استرس داشتم بخاطر ترخیص و فلان
ولی شدید درد داشتم ک اصلا قطع نمیشد
ی درد زمینه ای بود ک اصلا منظم نمیشد
خلاصه صبح شد ....
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
مامان ˡⁱʸan💕🐣 مامان ˡⁱʸan💕🐣 ۵ ماهگی
مامانا من زایمان کردم دوروزه درد زایمان کشیدم خیلی ب سختی بود چون زایمانم طبیعی و خیلی سخت بود خدا از این پرستا نگذره ک پارم کردن با معاینهه کردن بعد ۴سانت شدم ماما گف بستری کیسه آبم پاره نشده بود دستشو کرد داخل پارش کرد نگم از درد واقعا مرگ جلو چشام دیدم بعد قسمت خیلی بدش میگف لگن و معاینت عالیه ولی همکاری نمیکنی واسه زور زدن من از بس این دوروز درد کشیده بودم اصلا قدرتی برام نمونده اخراش ک بچه میخاس بدنیا بیاد من نمیتونستم زور بدم اون لحظه تلخ ترینش بود چون هرکاری کردم نتونستم زور محکم بزنم ایقد رو شکمم زدن مقدع و رودم نابود کردن گفتن بچت خفه میشه همکاری نکنی ولی خلاصه هرکاری کردم نتونستم زور بدم بی حال و بی جون افتاده بودم رو تخت دیگ گفتم تموم میکنم همش بفکر بچه بودم چجوری میاد من قدرت زور زدن نداشتم اصلا جون نداشتم دیگه خلاصه نم چجوری زور زدم درحد توانم و. کمک خدا بود بچه بدنیا اومد ایقد گریع کردم😭خیلی زیاد بخیه خوردم خیلی زیاد درد کشیدم ولی خداروشکر بچم سالم بدنیا اومد ولی برام خیلی دردناک بود خیلی سخت خیلی حتی الان نمیتونم رو باسنم بشینم ایقد پارم کردم بخیه زیااد خوردم