دیگه تحمل ندارم 😭😭😭 هرکار میکنم از شیر گرفته نمیش ه فقط گریه چکار کنم دارم میمیرم تو خواب ازبس میخوره و با اون دستش اون یکیو میماله ک اعصابمو بهم میریزه و میزنمش

هرچی بزرگتر بشن بیشتر وابسته میشن من دخترمو یک سال و هفت ماهگی گرفتم خیلی راحت جدا شد بااینکه خیلی وابسته بود

منم از صبح شروع کردم هی میاد میگه شیر میخام گریه می‌کنه دلم میسوزه براش عذاب وجدان دارم

دیگه بایدی دل خودت بکنی ی دفعه قطع کن گریه میکنه هروقت بگیری شوهرتم اگه همکاری میکنه که خوبه

اینجوری دوتاتون اذیت میشین، منم خیلی ترس داشتم از شیر بگیرمش گفتم وابستس، ولی خداروشکر راحت بود،،،،قطره تلخک زدم روش وقتی میخاس بخوره دوباره تازه میزدم دیگ نگفت و نخاس

برو ی جای شلوغ گلم که دورش شلوغ باشه توروکمترببینع وسرگرم بشه یهویی ازشیربگیرش صبر بزن ی کاری کن طمعش به دلش نباشه ویهوی بگیرش

روش ۴.۴و سوره یاسین به انار شیرین بخون بده بخوره بعد شیرتو بده ثوابشم بگو به مادر علی اصغر بده دقیق تو تاپیکام هست

رفته رفته وابسته میشن من گرفتم

دقیقا دخترمنه😭😭 منم میدم تاببینم دوسالش بشه شاید بزرگترشه بتونم بگیرمش

عزیزم زدن نداره دیگه باید تحمل کنی تا از سرش بیفته