۴ پاسخ

من شیرخشک کمکی میدم خیلی راضی وخوشحال وخوشنودم اگ بخاطر حرفا ودخالت های دیگران نباشه کلا شیرخودمو دیگه نمیدم وفقط شیرخشک میدم اما از بس اطرافیان دخالت دارن ک مجبورم تا مدتی شیرخودمو بدم...شیر مادرخوبه ها اما تمام انرژی وشادابی مادر رو میگیره و برای بقیه کارای بچه حال وتوان نداری همش باید استرس سیر شدنش وداشته باشی استرس اینک چی بخورم چی نخورم که شیرم به بچه نفخ نده و....خلاصه هیچی به شیرخشک نمیشه هم مادر راحته هم بچه

منم توشرایط شماهستم پسرم ۲۰روز سینم ول کرده دبگ نگرفته الانم سینه هام شل شدن هیچی دیگ توش نیس خیلی غمگینم

منم برعکس تو دوروزه تلاشام جواب داده و شیشه شیرروگرفته
سه ماه پدرم دراومد ،شیرم کم بود بچم سیرنمیشد ،همش استرس سیرشدنشو داشتم
الان میفهمم زندگی یعنی چی

پسر منم همینجوریه و دیگ شیر خودمو نمیخوره دیگ...همش حس عذاب وجدان دارم و سرزنشای دیگران داره منو از پا درمیاره...حتی دیروز تو ی فروشگاه داشتم با فروشنده درمورد شیر خشک بچه ک اونم بچه کوچیک داشت و شیر خشکی بود حرفم میزدم ک بی اختیار زدم زیر گریه جلو همه...ولی خب چیکارکنم هم زردی داشت خوب نمیشد هم گشنه میموند دلم نیومد 💔

سوال های مرتبط