۱۵ پاسخ

بنظرمن شیرینترین دوره ای ک هرخانمی میتونه تجربه کنه تنها چیزی ک منو تو این مدت کلافه کرد رفتوامدهای بی وقت و سرخود مادرشوهرم بود دخالت توهمه کارهام ازخوردوخوراک بگیر تا چیزای دیگه و اینکه خودشو مهمونم میکنه هرلحظه حالمو بدمیکنه
و نشستن طولانی مدت رو صندلی رو اداره اذیتم میکنه مخصوصا کمرم

من راحت میخابم ولی دخالت های مادر شوهرم😑اذیتم می کنه

ماه های آخر سخت میشه خوابیدن
حرف بقیه مخصوصا خانواده شوهر بدترین قسمت بارداری هس هیچی نمیدونن و فقط زر میزنن و اعصابتون خورد میکنن

استراحت و سرکلاژ،فشار و این اواخر دیابت،حرکات بی نهاااایت پایین بچه😂سفت و شل شدن مداوم شکمم
اینا رو که پشت سر‌گذاشتم خیالم راحت شد رسیدم به وزن کم بچه و دردهای پریودی ای که دارم و میترسونتم🥲کلا هر دوره ای از بارداری چالش های خودش رو داره...از لحاظ روحی خیلی خسته شدم اما خدا رو شکر میکنم که دیگه کمش مونده...فقط دعا میکنم بعد این همه سختی بچم به موقع به دنیا بیاد🍃❤️

برای من دوره لذت بخشی نبوده ،استراحت مطلق و دائم روی تخت مثل یه پیرزن معلول یا از کار افتاده ،افتادم .
حمام که قدغن شد و باید لگن بیارن روی تخت سرمو بشورم . توالت فرنگی بس نبود ویلچر سوار شدن و تا سرویس با ویلچر برو و بیا از این ماه اضافه شده. هماتوم ول کن نیست و با سرکلاژی که شدم باز هم لکه بینی سرجاشه. جاریم رو میبینم یک ماه از من کمتر بارداره با دوتا بچه می‌چرخه ،میاد و می‌ره کارهاشو می‌کنه ،بچه هاش رو مدرسه می‌بره و میاره ،خواب خوب و تکرر ادرار نداره. من از صبح که چشم باز کنم تا شب ۱۵ بار سرویس میرم ، جدیدا هم با عطسه یا سرفه یا اوغ زدن حالت ریزش ادرار میگیرم.
شب تا صبح هم حداقل چهار بار از خواب بیدار میشم سرویس میرم اونم واسه چند قطره ادرار. گفتن ماه چهارم واسه رویش مو هست و تهوع هات بخاطر اونه الان که وارد ماه پنجم شدم باز اوغ زدن و تهوع هام سرجاشه . اطرافیان هم چون زیاد نمیتونم چیزی بخورم ناراحتن ،میگن خودت لاغر شدی ،بچه وزن نمیگیره و داستان میشه هااا بزورم شده بخور ،دیگه نمی‌دونند دلم میخواد بخورم اما بزور نمیشه ،واقعا آنقدر بالا آوردم دیگه میترسم دنده هام و شکمم بدجور درد میگیره. روزی دوتا شیاف که دور مقعدم هم زخم کرده و هرچقدر پماد هم مصرف کردم افاقه نکرده خلاصه فقط دلم میخواد چشامو ببندم و یکدفعه ببینم ماه آخر رسیده و وقت زایمان

من عاشق بارداریم خیلی قشنگه وقتی شکم کم کم بزرگ میشه و میفهمی بچت داره رشد میکنه 😍 ولی نخوابیدن شب ها مخصوصا ماهای آخر و رفتن زیاد به سرویس و ترک های بارداری اذیتم میکنه و ازآخر زایمان 🥴

وای من که شبا با پادرد از خواب بیدار میشم 🥲

بی خوابی بد خوابی به شدت عصبی و پرخاشگرم کرده اصلا تحمل سر و صدا رو ندارم🤦🏻اونم با دوتا بچه کوچیک،بی حوصله و کلافم،به خاطر فعالیت زیادم مدام پا درد و کمر درد دارم
اگه بخوام غر بزنم تا فردا میتونم ادامه بدم😂

پادرد

فعلا برا من سختش همین شل و سفت شدن شکممه که ذهنمو درگیر کرده که انقباضه یانه

وااااییی از استرس هایی که بقیه بهم وارد میکنن من خودم حواسم هست چی بخورم چی نخورم کی برم سونو و دکتر دیگه روانی شدم از بس بهم مثل بچه ها بهم یه چیزی رو میگن
و اینکه کاش مامانم نزدیکم بود کلا بارداری برام بهتر میشد...

من از۴ماهگی تاالان درد لگن وکمر بیچارم کرده عین پیرزنا از جام بلند میشم

من یک ماهه دهنم سرویس شده چون یه فیبروم بزرگ دارم باید خیلی مراقب باشم بعضی وقتا خیلی درد میگیره در حدی که مجبور میشم شیاف بزارم الانم داروهای ضد زایمان زودرس استفاده میکنم،شبا هم خواب ندارم چون به هر طرف میخوابم درد میگیره،دیگه فعلا سرکارم نمیتونم برم باید همش استراحت کنم،خلاصه برای منکه تا اینجاش خوب نبوده،از اینجا به بعدشو خدا بخیر بگذرونه

میگن دوره بارداری شیرین هست اماکی میزاره شیرینیش روحس کنی خخخخ ازاینوراسترس دکترابهداشت ازاینور کنایه های اطراف بااینکه بااین حرفاسعی میکنم بیخیال بشم ولی مگه میشه انشالله بسلامتی نی نی هامون روبغل کنیم

من از الان خیلی بی خابم خیلی😩

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان مامان فندق مامان هفته بیست‌ونهم بارداری