۴ پاسخ

عزیزم😍🥹❤️منم همیشه میگم به این برنامه مدیونم…خیلی چیزا ازش یاد گرفتم و خیلی چیزا برام عادی شد…هیچوقتم از حرف هیچکس استرس نگرفتم اونایی که میگن استرس گرفتیمو درک نمیکنم چون خدا عقل وشعور داده میتونی مقایسه کنی و با پزشکت مشورت کنی نه اینکه هرچی شنیدیو برا خودت تجسم کنی✌️🫶🏼❤️

واکسن کزاز از ۲۷ هفته تا ۳۴ هفته میشه زد بعدش دیگه نمیزنن

اره منم اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم، البته جدااز استرسهاش😂

فک نکنم اینقدری ام واجب باشه .من ک نمیزنم

سوال های مرتبط

مامان مارشمالو مامان مارشمالو ۳ ماهگی
تجربه سزارین:
من چند وقت درد لگن داشتم و راه رفتن یکم سخت بود برام توی ۳۶هفتگی و‌۵روز نوبت دکتر داشتم رفتم دکتر دکترم گف حتما باید معاینه بشی گفتم من سزاربن اختیاری هستم گف باشه باید ببینم ک اگ بازی ک زودتر برات تاریخ بزنم منو معاینه کرد گف ۳سانتی و حتما برو ان اس تی (نوارقلب)بده ببینم انقباض هات فعاله یا نه جنین در چه وضعیته صب رفتم بیمارستان مهرگان ازم ان اس تی گرف و گف نه همه چی خوبه انقباض فعال هم نداری اما باید معاینه بشی و منی ک دیشب تازه معاینه شده بودم و لک بینی داشتم گفتم نه من نمیذارم دیشب اخه۳سانت بودم مگ الان فزقی ام کرده در صورتی ک من نه پیاده روی کرده بودم نه ورزش خلاصه کفتم دکترت دستور داده و باید ببینم چشتون روز بد نبینه ک منو معاینه میکزد من ازون طرف عربده میزدم ن اینجورا در حدی ک صدام گرف خیلیییییییییییی درد داشت گف دختر تو ۴سانت و نیم بازی چرا بدون دردی مگ میشه خلاصه گف باید بستری شی وگرنه خونه میزایی منم گفتم من فقط سزارین میخام چون اون معاینه ای ک من شدم انقذ درد داشت دیگ چ برسه ب سزارین تماس گرفتن با دکترم گفتن امادش کنین تا ببریمش اتاق عمل منم ترس و دلهره زیاد فقط برای دخترم ک نارس نباشه منو اماده کردن دکترم نیم ساعت بعد اومد رفتم اتاق عمل
مامان 👶sin مامان 👶sin ۸ ماهگی
دیشب چون از صب تکوناش خیلی خیلی کم بود و اروم رفتم بیمارستان nst بدم ، گفتم با مرکز هم آشنا بشم ک موقع زایمان مسیر ناشناخته نباشه واسم ( آخه تازه این مرکزو زدن و یه مسیر جدا از بیمارستان ) ، تا وارد بخش شدم یهو مسئول به بغلیش گف وای یه جدید اومد ، تو دلم گفتم خب حله گناه داره شلوغ بوده حتما ک گفت خانم برا چی اومدی ، گفتم ک تکوناش کمه اومدم nst
یهو گف چرا الان اومدی چرا صب نیومدی از صب یادت نبوده ، من میخوام برم نماز و غذا و دستشویب و اینا فعلا نمیام بهش گفتم باشه من تو سالن منتظر میمونم تا برگردین دیگ اوج گرف ک چرا اومدی و کلی داد زد منم برگام ریخت بش گفتم ینی روز زایمان برخوردتون اینه ، ک بدتر کرد ، من از صب اینجام تو الان تیپ زدب اومدی ( حالا صورتش پر ارایش و اوکی بودسر وضعش ) ، بعد هی گف دلتون خوشه ک میای دلت خوشه تیپ زدی اومدی چند بار تکرار کرد دیگ منم عصبی شدم و گفتم چ دل خوشی خانم از استرس مردم تگون نمیخوره این دل خوشی ، اصن برگام ریخته بود ینی اگ یکی بیاد تند بره حقشه داد بزنن ولی من تا وارد شدم اینجور کرد 🫠 مثلا داشتم راضی میشدم برم طبیعی این مرکز
مامان آرمان🩵 مامان آرمان🩵 ۵ ماهگی
تجربه سزارین من
سلام دوستان عزیزم من ۰۳/۰۴/۰۶ زایمان کردم
یکشنبه ۳تیر نوبت دکتر داشتم هفته قبلش ک رفتم دکتر بچه عرضی بود گف ک اگ نچرخه سزارین میشی ی هفته دیگ صبر میکنیم ک بچرخه چون لکه بینیم داشتم دکتر گف دیگ باید درش بیاریم چ طبیعی چ سزارین دیگ استراحت مطلق شدم و امپول ضد انقباض میزدم تا ی هفته چون درد داشتم (دکترم خیلی سخت گیره هرجوری بود میخاست طبیعی بیارم) سونو هم برام نوشت ک ببینه چرخیده یا ن همون روز سونو رفتم بچه بریچ شده بود دکتر گف فردا برو یبار دیگ سونو بده چون بیمه قبول نمیکنه هرچی ب زایمانت نزدیک باشه بهتره بری سونو
نامه بستریم داد بهم برای چهارشنبه گف سه شنبه شب برو بستری شو
رفتیم بیمارستان و بستری شدیم گفتن از ۱۲شب به بعد چیزی نخور من اصلا تحمل گشنگیو نداشتم تو بارداری خیلی سختم بود 😂😫 خلاصه صب شد و منم هی استرسام بیشتر میشد ساعت ۸ونیم بود ک دکتر اومد به پرسنار بخش گف ببریدش سونو اگ نچرخیده بود بچه بیاریدش اتاق عمل😐 ینی تا لحظه اخرم منو بردن سونو
بعد از سونو رفتیم اتاق عمل پرسنل اتاق عمل مث فرشته ها بودن اینقده ک مهربون و خوب بودن واقعا اخلاقشون خوب بود بهم سوند وصل کردن و امپول بیحسی زدن
موقع عمل خیلی سردرد داشتم و حالت تهوع در حدی ک میخاستم بالا بیازم بهم دارو زدن و اکسیژن وصل کردن خیلی بهتر شدم