خیلیارو دیدم به اصرار مامانشون به بچشون فقط شیرخودشونو میدن یا بچشونو خودشون تنهایی بیرون یا حموم نمیبرن حتی پاشم نمیشورن چون مامانشون نمیذاره اگرم انجام بدن کلی دعواشون میکنه😐
حتی وقتی شیر ندارن و شیرخشک میدن مامانه کلی فوش میده که چرا شیرنداری یا موقع شیرخشک دادن به بچه کلی گریه میکنن که چرا مامانش نباید شیر بده😑
من خودم ازین آدما که دیدم واقعا شاخ در آوردم اگه مادر من اینجوری بود یه دعوای حسابی باهاش میکردم چون اصلا خوشم نمیاد کسی تو زندگی و کارام دخالت کنه🫠
شما اگه مامانتون همچین رفتاری کنه چه برخوردی میکنین؟

مامان من ۴۰ روز از بچم نگهداری کرد
ینی باید دستشم ببوسم هر چی بگه خودشون چن تا بچه بزرگ کردن میدونن دیگ

من اصلا دلم نمیاد مامانمو دعوا کنم...ولی همیشه قربونش برم ازم سوال میکنه اینو به بچت میدی که مثلا من بدم...کلا وقتی آیهان رو میخام پیشش بذارم میگه چیکار کنم چی بدم..کی وقت خوابشه...مادر شوهرمم همینجوره به هر دوشون اعتماد کامل دارم...یا مثلا میخان چیزی بگن میگن اختیار باخودته ولی مثلا شیررخودتو بدی سبک تره برابچه ...کلا اینجور راهنمایی میکردن

مامان آدم تجربه داره
چند تا بچه بزرگ کرده تجربه بچه داری داره بالاخره ما شاید اولین یا دومین بچمون باشه
تجربه کافی نداشته باشیم

خداروشکر هیچ کدوم اینجوری نبودن من فقط اولش رو آب میگفتن بده که من گوش ندادم همین

قربون مامانم برم ک از یک ماه ب زایمانم مونده بود مواظبم بودوقتیم بچم ب دنیا اومد تا دوماهگی کل هواسش ب ما بود و مارو نگه میداشت🥺
درسته تازه اومدم خونه خودم هشت ساعت باهم فاصله داریم ولی من دلم همیشه پیشته دورت بگردم🥲🥲
خداروشکر ک دارمت مامانی تو قوت قلبم در تمام نبردهای زندگیمی🫂🥺

تجربه من به شخصه نشون داده ، دعوا هم کنی فایده نداره ، چون اونا اونطوری بزرگ شدن و باور و اعتقادش تغییر ناپذیره ، در همه زمینه ها ، یه جورایی آنقدر انرژی میدن که آدم می‌ترسه واقعا اتفاقی بیافته من بیست روز پیش عکس تولد دخترمو استوری کردم ، یه هفته بعد مامانم از چهارپایه افتاد ، یل چند روز پیش دخترم یکم بی‌حال شد ، همه ش ربط میده میگه چون تو استوری گذاشتی اینجوری شد در حالی که هیچ ربطی نداره ، ولی خب قبول نمیکنه

چرا سالی یبار مامانتو میبینی مگه چند ساعت راهه اینجوری که خیلی سخته

مامانم عمرشو ب شما داده
اما مادرشوهرم ماااهه
طلاااست

مامان من خیلی خیلی دوس داشتنی هس هیچ وق مجبورنکردم شیرخودمو بدم سر بچه اول تازه وقتی معاینه شدم گفتن شیر نداری باید شیرخشک بدی
مامانم ب گریه افتاد ولی هیچ وق نگف چرا میدی تازه اگ کسی بگه چرا شیرخشک میدی میگ دلش مخاد ب شما چ ربطی داره
ولی باز من سر دختزم سعی داشتم شیرخودمو بدم اما بازم نتونسم و این دفعخ هم مامانم مث کوه پشتم بود دخالت نکرد

من مامانم پیشم نیست همون چند روز هم که اومد موقع زایمان اگه چیزی میداد که باب میلم نبود انجام نمیدادم

من فقط مادر شوهر خواهر شوهرم اینا دخالت بی جا دارن ...ک اونم شوهرم بهشون حرف میزنه اجازه نمیده من هر دو بچه رو شیر خشک دادم هرچیزم گفتن خداروشکر شوهرم پشتم بود